۱- «مجمع دیوانگان» برای من هیچگاه یک دفترچه خاطرات شخصی نبوده است. اینجا را از ابتدا به عنوان یک رسانه جمعی بنا نهادم، هرچند رسانهای با مدیریت یک نفر و مخاطبانی محدود. پس تلاشم بر این بود که در این رسانه شخصی اصول اولیه تمامی رسانههای جمعی را رعایت کنم. از توهین پرهیز کنم و اگر انتقادی به کسی وارد میکنم تا حد امکان وی را مطلع کرده و در صورت نیاز فرصت پاسخ گویی را برایش فراهم کنم. با این حال نیازی به اعتراف نیست که علی رغم این نیت اولیه گاهی در عمل نتیجه کار چیز دیگری میشود. وقتی از نویسنده و تایپیست گرفته تا ویراستار و سردبیر همه یک نفر باشند، احتمال اشتباه بالا میرود. این مقدمه را نوشتم تا در مورد بخشهایی از یادداشت «یک سوزن به دوستان خارج نشین» توضیح دهم. بخشهایی که برخلاف هدف اصلی من مخاطب و مصداق ویژه پیدا کردند. در واقع زمانی که من این پست را نوشتم جامعه ایرانیان مهاجر را به صورت یک کلیت در نظر گرفتم و به هیچ وجه قصد نداشتم هیچ مجموعه خاصی را زیر سوال ببرم. کاری که عملا با نام بردن از شبکههای تلویزیونی «رسا» و «ایران ندا» انجام شد و گمان میکنم نه تنها به هدف مطلب ضربه زد، بلکه ناخواسته سبب شد تا برخی دوستان فعال در این رسانهها آزرده شوند. انتقادات را همچنان پابرجا میدانم، اما به این دوستان حق میدهم که اگر بخواهیم آن یادداشت را به چشم نقد عملکرد رسانههایشان قلمداد کنیم کاملا سطحی و غیرمنصفانه بوده است.
۲- «حنیف مزروعی» گرامی با ارسال نامهای ضمن برشمردن برخی دشواریهای قابل پیش بینی برای فعالیت شبکه «رسا» به نوعی گلایه کرد که علی رغم فراخوان این شبکه، حمایتهای مالی ایرانیان از این رسانه سبز به هیچ وجه قابل ذکر نبوده است. (یادداشت ایشان در واکنش به نوشته من را از اینجا بخوانید) «مهدی جامی» عزیز هم در یادداشت دیگری (از سیبستان بخوانید) گلایه مشابهی را مطرح کرد که علی رغم فراخوان شبکه «ایران ندا» برای ساخت و ارسال برنامه، جامعه ایرانیان چندان استقبالی از این طرح نکرده است. پاسخ من به این دو گلایه (همانگونه که برای آقای مزروعی نوشتم) این است که اتفاقا چنین شواهدی تنها تاییدی است بر انتقاد من از جامعه ایرانیان مهاجر. اگر بپذیریم که من کلیت این جامعه را مورد انتقاد قرار دادم، پس باید بپذیریم که کمکهای مالی اندک به رسا و یا تولیدات پایین برای شبکه ایران ندا هم از کم کاریهای همین جامعه مهاجرین نشات میگیرد. مشکل اینجا است که یا به دلیل طرح بد مسئله از جانب من و یا به دلیل برداشت نادرست دوستان این انتقادها تنها به این دو شبکه تلقی شدند و دیگران یا خودشان را کنار کشیدند و یا حتی در متهم کردن دست اندرکاران این شبکهها به خیال خود با من هم رای شدند. تصوری که من به هیچ وجه با آن موافق نبوده و نیستم.
۳- از بحث عملکرد جامعه مهاجرین که بگذریم، امروز به یادداشتی از صادق صبا در وبلاگ بی. بی. سی فارسی برخورد کردم که به نظرم رسید یک هدیه ناخواسته از جانب ایشان بود تا درسی به همه ما بدهد. ماجرا به انتقادات چند وقت اخیر به شبکه تلویزیونی بی. بی. سی فارسی باز میگردد. انتقاداتی که حتی تا پای متهم سازی دست اندرکارن این شبکه به سازش با جمهوری اسلامی و خیانت به مردم ایران پیش رفتهاند. واکنش صادق صبا به این انتقادات را خودتان از اینجا بخوانید. واکنشی که در گام اول با پذیرش اشتباهات آغاز میشود. سپس به ریشه یابی آن میپردازد و تاکید میکند «ما همه انسان هستیم» و در نهایت حق را به مخاطب میدهد. (شاید به مصداق آن شعار معروف که «همیشه حق با مشتری است») حال بیایید واکنش این مرد باتجربه را با اواکنشهایی نظیر
و یا
مقایسه کنیم. به گمانم امثال همچون منی که مدعی نوپای فعالیت در فضای رسانهای هستیم هنوز درسهای بسیاری هست که باید از بزرگان این فن بیاموزیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر