از همان روزهای نخست که رسانههای حامی جنبش سبز به راه افتادند یک انتقاد مداوم به آنها وارد میشد که نسبت به برخی مسایل حساسیت کمتری نشان میدهند. این انتقادات گاه کمی تندتر میشد و رسانههای سبز را متهم به انحصارطلبی و یا تحمیل سلایق خود به کلیت جنبش میکرد. البته چنین انتقاداتی صرفا به رسانههای سبز (از جمله سایتهایی مانند «جرس» و یا «کلمه») محدود نمیشد و گاه حتی چهرههای شاخص جنبش نظیر موسوی و یا کروبی را هم در بر میگرفت. انتقاداتی نظیر اینکه چرا دغدغههای اقلیت کمتر مطرح میشود؟ چرا بر روی مطالبات کارگری تمرکز نمیشود؟ چرا نسبت به فشار بر روی اقوام و یا مذاهب موضع گیری قاطعی دیده نمیشود؟ و الخ.
نگاه من به چنین انتقاداتی به هیچ وجه از جنس رد یا تایید نیست. در واقع به باور من اصلا مسئله این نیست که برای مثال میرحسین موسوی به شخصه دغدغه اقلیتهای قومی را دارد یا نه؟ و یا اینکه آیا سیدمحمد خاتمی با اعدام اعضای فلان جریان سیاسی موافق است یا نه؟ به گمان من مشکل اصلی در بینش مطرح کنندگان چنین انتقاداتی نهفته است. بینشی که اتفاقا برخلاف ادعای مطرح کنندگانش جنبش سبز را در انحصار یک گروه خاص خلاصه میکند. یعنی مطرح کنندگان این انتقادات به صورت ضمنی پذیرفتهاند که جنبش سبز در شخص میرحسین و یا وب سایت جرس خلاصه شده است و اگر این افراد نسبت به یک مسئله واکنش نشان نداده و یا دغدغه نداشته باشند پس این ضعف به کل جنبش وارد است.
اما من ماجرا را از زاویه دیگری میبینم. به باور من جنبش سبز به صورت انحصاری به هیچ یک از فعالین و هواداران آن تعلق ندارد و در نظرات و اعمال هیچ یک از آنها خلاصه نمیشود. من به همان میزان در این جنبش سهیم هستم که میلیونها ایرانی دیگر. پس اگر باوری دارم که به پشتوانه همان باور فعالیت میکنم و خود را بخشی از جنبش سبز قلمداد میکنم، پیش از هر کس دیگری خودم مسوول بیان و انتشار آن عقیده هستم. من نمیپذیرم که کناری بنشینم و توقع داشته باشم فلان شخص با بهمان سایت خبری حرف دل من را بزند. اگر حرفی هست خودم باید بزنم. با همین دیدگاه است که من باور دارم اگر در یک زمینه ضعفی وجود دارد یا باید بپذیریم که آن موضوع در میان هواداران جنبش سبز طرفداری ندارد و یا باید بپذیریم که طرفداران آن موضوع کم کاری کردهاند.
این همه را نوشتم تا به موضوع مشخص مطالبات اقوام اشاره کنم. دغدغهای که برای شخص خودم بسیار جدی است و به اندازه خودم تلاش کردهام در مورد آن بنویسم و یا حرف بزنم اما هنوز احساس میکنم در این زمینه ضعف عمدهای داریم. به تازگی با انتشار روزنامه کلمه سبز به زبان کردی و ویژه مناطق کردنشین کشور مواجه شدم (از اینجا دریافت کنید) و بلافاصله با خود گفتم: «گروهی از هم وطنان کرد فعال در جنبش، به جای انتقاد کردن و غر زدن دست به کار شدهاند و خودشان مطالبی را به زبان مادری نوشته و یا ترجمه کردهاند تا بخشی از ضعفهای جنبش را جبران کنند». من به تمامی این عزیزانی که دست به این کار ارزشمند زدهاند تبریک میگویم و برای خودم و دیگران سخن گرانبهای کنفوسیوس حکیم را یادآور میشوم که «به جای لعنت فرستادن به تاریکی شمعی بیفروز».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر