۱۱/۱۰/۱۳۸۹

چالش ما، چالش میرحسین، بزنگاه دشوار جنبش سبز

میرحسین موسوی روز گذشته با صدور نامه‌ای سرگشاده حمایت خود را از جنبش‌های اعتراضی تونس، مصر و حتی اردن و یمن اعلام کرد. (از کلمه+ بخوانید) به باور من متن پیام میرحسین دقیقا حاوی همان چالشی است که می‌توان حدس زد هر یک از دیگر ایرانیان، به ویژه فعالان جنبش سبز این روزها با آن مواجه هستند. پرسش اصلی به باور این است: «آیا جنبش سبز در روند مبارزات خود به اشتباه رفت و از ابتدا باید منشی همچون معترضان کشورهای عربی در پیش می‌گرفت»؟

پیش از پرداختن به این پرسش می‌خواهم به سه نکته اساسی در این پیام را از دیدگاه خود اشاره کنم:

1- امروز بار دیگر تمامی بیانیه‌های پیشین میرحسین را مرور کردم. می‌توانم با جرات بگویم در هیچ یک از این بیانیه‌ها موسوی نه تنها خود را در جایگاه نماینده کل ملت ایران قرار نداده است که حتی در قامت رهبر جنبش سبز هم ظاهر نشده و همانگونه که خود بر آن تاکید می‌کند مواضعش را از جایگاه «یک همراه سبز» مطرح کرده است. با این حال لحن نامه اخیر میرحسین به ناگاه تغییر چشم‌گیری کرده است. او در بخش پایانی این پیام از جانب «ملت ایران» خطاب به معترضان پیام می‌دهد: «ملت ما به انقلاب عظیم مردم شجاع تونس و قیام حق طلبانه مردم مصر و یمن و دیگر کشورهای منطقه احترام می گذارد. ما به همه مردم دلیر و آگاه و مبارز مصر و تونس و اردن و یمن درود می فرستیم و از خداوند منان پیروزی آنان را در مبارزات حق طلبانه اشان آرزو می کنیم».

2- باز هم در مرور مواضع‌ موسوی به این نکته می‌رسیم که وی هیچ گاه یک خواسته کلی را مطرح نکرده و همچنان بر موارد مشخص جزیی‌تر نظیر «تشکیل گروه حقیقت‌یاب، اصلاح قانون انتخابات، شناسایی و مجازات آمران فجایع، تضمین حق راهپیمایی آرام» (از بیانیه شماره 11) و «پاسخ گو بودن دولت، آزادی زندانیان سیاسی و اجرای بدون تنازل قانون اساسی» (از بیانیه شماره 17) تاکید داشته است. با این حال آخرین پیام موسوی به سیر تغییر شعار «رای من کجاست؟» تا «الشعب یرید اسقاط النظام» اشاره می‌کند و برای «پیروزی در راه مبارزات حق‌طلبانه» ابراز امیدواری می‌کند. «اسقاط نظام» اگر روزی در دستور کار قرار گیرد دیگر گزینه‌ای برای گفت و گو و چانه زنی نیست. مهر پایانی است بر هرگونه مصالحه و آغازی است برای نبرد تا حذف کامل رقیب.

3- من تقریبا به یاد ندارم که موسوی هیچ کجا در هنگام اشاره به راه‌پیمایی‌های جنبش مثالی بجز راهپیمایی 25 خرداد زده باشد. بزرگترین راهپیمایی جنبش که البته در سکوت و با آرامش برگزار شد. (هرچند در همان روز نیروهای بسیج به روی مردم آتش گشوده و چند تن را به شهادت رساندند) اما اینبار میرحسین نه تنها از روزهای 25 و 28 خرداد (دو راهپیمایی سکوتی که خودش هم در آن‌ها شرکت کرد) نام می‌برد که اتفاقا به راهپیمایی 30خرداد یا همان «شنبه خونین» اشاره کرده و این روزها را نقطه آغازین اعتراضات منطقه قلمداد می‌کند. اشاره میرحسین به 30 خرداد که بدون تردید پس از عاشورای خونین، خشن‌ترین و خونبارترین اعتراض جنبش سبز محسوب می‌شود نکته قابل توجهی است.

اما پس از اشاره به این سه نکته، می‌خواهم به همان پرسش نخست باز گردم. به باور من معترضان فعلی در ایران به سه گروه عمده تقسیم می‌شوند. گروه نخست از همان ابتدا به قصد و نیت سرنگونی کامل نظام وارد عرصه شدند و همچنان بر این مطالبه خود پا می‌فشارند. گروه دوم خواستار بازگشت به قانون اساسی و تضمین اجرای بندهای آن از جمله سلامت انتخابات، آزادی بیان و راهپیمایی مردمی بودند و هنوز هم همان مطالبات را پی‌گیری می‌کنند. اما گروه سوم را من انشعابی از گروه دوم می‌دانم. گروهی که ابتدا با شعار «رای من کجاست؟» همراه شدند و امیدوار بودند که با اعتراضی مدنی و مسالمت‌جویانه به خواسته‌های خود برسند. با این حال گذشت زمان، سرکوب‌های خونین، گسترش روزافزون استبداد و البته نمونه‌های اخیر از مبارزات اعراب آنان را کم کم به سمت گروه نخست (سرنگونی طلب) کشانده و یا می‌کشاند.

اینان احتمالا به مانند گروه نخست گمان می‌کنند که جنبش سبز در روند مبارزاتش به راه خطا رفت و بهتر بود که از آغاز هدف سرنگونی را در دستور کار خود قرار می‌داد. در حالتی خوش‌بینانه‌تر می‌توان تصور کرد این گروه سوم بر این عقیده هستند که حرکت نخستین جنبش با توجه به شرایط زمانی خود درست بود، اما اکنون که حاکمیت نشان داده است به هیچ روی سر سازش ندارد بهتر است سیاست جدیدی در پیش گرفته شود. این همان چالشی است که من گمان می‌کنم همه ما با آن دست به گریبان هستیم و به صورت مداوم از خود در مورد آن سوال می‌پرسیم و همچنان به دنبال پاسخش می‌گردیم.

من همچنان خود را عضوی از گروه دوم می‌دانم. پاسخ من به پرسش بالا همچنان همان است که از ابتدا بود: نه؛ جنبش سبز به خطا نرفت. پیروزی مردم تونس و مصر قابل احترام است اما در درجه‌ای به مراتب پایین‌تر از پیروزی مردم ایران. اگر قرار به سرنگونی یک نظام مستبد و خون‌ریز باشد که ایرانیان طی یک قرن دو انقلاب تمام عیار را به نمایش گذاشته و به اثبات رساندند نه در برابر ظلم بی‌تفاوت و بی‌غیرت هستند، نه از اتحاد با یکدیگر عاجزند و نه از سینه سپر کردن در برابر گلوله دژخیمان ابایی دارند. اما به باور من آنچه که ایرانیان طی سال گذشته نشان دادند شیوه‌ای فوق مدرن از مبارزات مدنی بود که نمونه‌های مشابه آن همگی در تاریخ بشریت ماندگار شده‌اند. ایرانیان در شرایطی با سکوت و آرامش به خیابان‌ها رفتند که مزدوران برای به خاک و خون کشیدنشان به خود پروایی راه نمی‌دادند. راه‌پیمایی‌های سکوت در شرایطی انجام می‌شد که مزدور بسیجی به میل خود می‌توانست به روی مردم مسلسل بکشد. راه پیمایی مسالمت‌آمیز روز قدس در شرایطی برگزار شد که تا آن زمان جنبش ده‌ها شهید و صدها اسیر داده بود. سبزها در شرایطی به نماز جمعه هاشمی رفتند و از پیشنهادات محافظه‌کارانه وی استقبال کردند که تحت شدیدترین و وحشیانه‌ترین سرکوب‌ها قرار داشتند. این آن دستاورد بزرگی بود که ایرانیان طی یک سال گذشته کسب کردند و نمونه‌اش را تاریخ کمتر به یاد دارد. ایرانیان به خشونت حاکمیت منفور خود نه نگفتند، بلکه اساس خشونت را نفی کردند، حتی علیه دشمنان خون‌ریز خود. خشونت‌پرهیزی جنبش سبز به خوبی نشان می‌داد که این جنبش برازنده عنوان میراث‌دار بیش از یک قرن مبارزات دموکراسی‌خواهانه مردم ایران است. مبارزاتی که امروز دیگر از برکناری یک مستبد و جایگزینی‌اش با مستبد بعدی دست شسته و فارغ از اینکه چه کسی حکومت را در دست دارد خواستار پایان بخشیدن به اصل استبداد است و باز هم به تعبیر زیبای مهندس موسوی جنبش سبز «خودخواه» نیست و آمادگی دارد تغییرات مثبت را از جانب هرکسی بپذیرد.

با این حال هدف از اشاره به ویژگی‌ها متفاوت پیام اخیر موسوی این بود که نشان دهم به باور من، میرحسین نیز در چالشی درونی برای پاسخ گفتن به این پرسش حیاتی است. او از «اعدام‌ها و اعدام‌ها و اعدام‌ها» به تنگ آمده و ای‌بسا بار سنگینی از تداوم این روند خشونت‌بار بر دوش خود احساس می‌کند. لحن و کلام میرحسین تغییر شگفت‌انگیزی کرده است. من همچنان او را عضوی از گروه دوم می‌دانم و امیدوارم هیچ گاه به گروه سوم نپیوندد. پس با همین امید بخشی از بیانیه شماره 13 خودش را اینجا بازنویسی می‌کنم تا همه بیشتر به آن فکر کنیم و دستاورد بزرگی را که به مدد سال‌ها مبارزه به دست آورده‌ایم به سادگی با آنچه ده‌ها سال پیش هم داشته‌ایم عوض نکنیم:

«... خشونت چاره ساز نیست. ادخلوا فی السلم کافه؛ همگی در مسالمت وارد شوید. خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین می‌زند. درمقابل رفتارهای زشت امنیتی و تحریک‌های مدوام تبلیغاتی مردم حق دارند عصبانی شوند، اگرچه این حقانیت تغییری در تبعات خشم آنان ایجاد نمی‌کند. ما به اندازه‌ای که از خود صبر و خرد نشان بدهیم از کوشش‌هایمان نتیجه می‌گیریم و اگر به سوی تندروی‌های بی‌‌دلیل بلغزیم چه بسا که حاصل یک هفته و یک ماه تلاش را در یک روز و یک صحنه جا بگذاریم. مردم ما از آن رو خود را شایسته رفتارهایی مناسب‌تر از سوی حاکمان می‌بینند که هوشیار و خردمندند،‌ و خردمند کسی است که نه فقط میان خوب و بد، بلکه میان خوب و خوبتر و بد و بدتر تمیز بدهد ..». (برگرفته از بیانیه شماره 13)

پی‌نوشت:
به گمانم این دومین باری است که میرحسین بر سر یک دوراهی قرار گرفته است با این تفاوت که بار پیش خود صراحتا این چالش را با مردم در میان گذاشت. به این بخش از بیانیه شماره 5 دقت کنید: «این روزها و شب‌ها نقطه عطفی در تاریخ ملت ما در حال شکل گرفتن است. مردم از یکدیگر و درمیان جمعشان از اینجانب سوال می‌کنند که چه باید کرد و به چه سو باید رفت. بر عهده خویشتن می‌بینم که آنچه را باور دارم با شما در میان بگذارم، با شما بگویم و از شما بیاموزم، باشد كه رسالت تاریخی‌مان را از یاد نبریم و شانه از بار مسئولیتی که سرنوشت نسل‌ها و عصرها بر دوش ما گذاشته است خالی نکنیم».

۶ نظر:

  1. ناشناس۱۰/۱۱/۸۹

    ba salaam be aghideye man in keshvarhaye arabi ke taze darand ghiam mikonand rahe 30 sal pishe ma ra miravand va ba sade andishi ke mishavad in gune az sharre estebdad khalas shod mashghule bar andazi ya be ghole maroof enghelab hastand va tasavvor mishavd bad az in hame khun va zahmat beresand be inke ma emruz residim hatta aghaye mohammad albaradey ham nemitavanad bishtar az naghshe mohandes bazargan dar in jonbesh bazi onad chon vaghti be hayajan rside ha va anarshist ha piruz shavand hamanha zemame omur ra be dast khahand gereft ke rahi be joz yek diktatorie vahshatnak va khatarnaktari nadarand ey kash az enghelabe ma dars begirand va az hamin hala jeloye bi ghanuni va harjo marj va estebdad ra begirand ...

    پاسخحذف
  2. ناشناس۱۱/۱۱/۸۹

    mikham begam eyval... to in zaman ke hame naomidano hata herfeiha hoseleye tahlileshoon kam shode....... damet garm... yek nashenase doost!

    پاسخحذف
  3. ناشناس۱۱/۱۱/۸۹

    سلام
    نخست می خواهم بگویم که از نوشته های شما لذت میبرم و هر روز پیگر آن هستم. با این حال با شما در بعضی مسایل اختلاف سلیقه دارم و خواهم داشت.
    بر اساس نوشته شما من خود را جزو دسته سوم میدانم و معتقد هستم که باید از نخست به دنبال تغییر حاکمیت میرفتیم. در ابتدا من با تغییر کلی حاکمیت از اساس مخالف بودم چون به قول دکتر سروش انقلابها منجر به تعطیلی تعقل و تفکر می شوند که زیانی بس جبران ناپذیر است. ولی حال که به وضعیت فعلی نگاه می کنم آرزو می کردم که ای کاش از ابتدا به دنبال تغییری اساسی میرفتیم. به نظر میرسد که جنبش دیگر وجود خارجی ندارد (چون جنب و جوشی خارج از دنیای مجازی ندارد) و به یک خاطره شیرین و تلخ از دورانی برای مبارزه برای آزادی تبدیل شده است. من از نوشته شما نفهمیدم که چرا نباید من و شما به دسته اول بپیوندیم. بزرگترین اشتباه ما قیاس جنبش با نهضتهای مبارزاتی در آفریقای جنوبی و هند بوده است. زیرا خرد جمعی ما شرایط آن کشورها و قدرت دو طرف دعوا در زمان پیروزی را مورد مطالعه کافی قرار نداده بودیم.

    پاسخحذف
  4. ناشناس۱۲/۱۱/۸۹

    مردم ایران خواهان بدست آوردن پیروزی به هر قیمتی نبودند. الان هم مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد. مردم از تبعات یک انقلاب دیگر می ترسند. اگر قرار به انقلاب بو مردم تا حالا سفره خامنه ای را بر چیده بودند.دیدیم که در جریان تظاهرات 6ماه مردم فقط کتک می خوردند و جواب نمی دادند ولی کم کم بفکر یک دفاع حداقلی افتادند و با سنگ به دفاع پرداختند و دیدیم که توتنستند در روز عاشورا نیروی انتظامی را از صحنه بدر کنند ولی حکومت دست به اسلحه برد و آدم کشی را شروع کرد.و مردم 2 راه بیشتر نداشتندیا مبارزه را مسلحانه کنند ویا بدنبال روش های دیگری برای تحت فشار قرار دادن حکومت بگردند. انجام مبارزه مسلحانه به بروز دیکتاتور بعدی می انجامید پس رفتند برای یافتن راهی دیگر. هم اینجا باید اضافه کنم اگر مردم ایران بدنبال راه مسالمت آمیز و دمکراتیک برکناری این حکومت هستند , تنها راه آن اعتصاب است اعتصاب است اعتصاب!!فقط دو تا اعتصاب کمر شکن انجام بشود تا ببینید چگونه خامنه ای دمش را روی کولش می گذارد و عقب نشینی می کند. با یک اعتصاب یک روزه ای که کردها در اعتراض به اعدام یک کرد کردند زهره چشمی از رژیم گرفتند که حکم اعدام دیگری را به تعویق انداخت. نکته بسیار مهم این است که ما مردم باید یاد بگریرم که یهر کدام ما یک جنگ خصوصی با حکومت داریم و باید یاد بگیریم که اگر اجتماع عکس العمل نشان نداد ما به تنهایی عکس العمل در حد معقول نشان بدهیم . یعنی اگر امروز 2 نفر را اعدم کردند من بینم اگر یک حرکت اعتراضی جمعی موجود بود به آن به پیوندم والا خودم یک کاری را شروع کنم مثلا 100 اسکناس را شعار نویسی کنم و یا یک روز را سر کار نرومو این را به بقیه هم بگویم . کم کم این قطره های منفرد جمع می شود و تشکیل یک رودخانه خروشان را می دهد.اگر هم موفق نبودیم لاقل پیش وجدان خود شرمنده نیستیم.. همانگونه که در روانشناسی می گویند اگر نمی توانی انتقام بگیری لاقل یک عکس العمل جزئی مثل اخم کردن نشان بده تا خشمت سرکوب نشود و تبدیل به عقده نگردد
    .دامنه انجام انواع اعتصابات آنقدر وسیع است که در فکر نمی گنجد. مگر فقط باید کارکنان شرکت نفت باید اعتصاب کنند تا اسم آنرا اعتصاب گذاشت. ما در دنیایی زندگی می کنیم که از سر تاپای آن به هم وابسته استبینید یک روز فقط کامیوندارن سر کار نرفتند دولت هراسان عقب نشینی کرد. من می دانم که این نفت دل سیاه باعث قوت گرفتن یکی از نفرت انگیز ترین دیکتاتوری های تاریخ شده است ولی نفت همه چیز را نمی تواند جبران کند. ما هنوز یک دعوت به اعتصاب یک روزه انجام نداده ایم تا ببینیم واقعا چگونه قدرت خود را نشان می دهد.اعتصاب یکی از الزامات جامعه مدنی است و ملت ایران اگر بدنبال دمکراسی است باید آن را یاد بگیرد ولو این حکومت را هم سرنگون کرده باشد

    پاسخحذف
  5. ناشناس۱۲/۱۱/۸۹

    واقعا برای شما متاسفم اگر فکر میکنید هنوز میتوان با یکسری تغییرات شرایط کنونی را عوض کرد. از خواب خرگوشی بیدار شوید و دست از گفتن شعارها و جملات به ظاهر زیبا ولی بی کاربرد و کلیشه ایی بردارید. مردم مصر در عرض چند روز به هدفشان بسیار نزدیک شده اند اما ما هنوز بعد از گذشت دو سال هنوز درگیر این مطلبیم که سرنگونی بهتر است یا اصلاحات!

    پاسخحذف
  6. ناشناس۱۲/۱۱/۸۹

    مقاله ی تحلیلی خوبی بود دوست من، استفاده کردم.
    با شما موافقم که موسوی خیلی ریزبینانه این نوشته ها رو می نویسه و از تک تک کلماتی که میاره بیشترین استفاده ی معنایی رو می بره.
    اما فکر می کنم توی همین
    رده ی دوم هم آدم هایی باشن که این رویه رو نپسندن.من فکر می کنم یکی از اساسی ترین تفاوت های انقلاب با جنبش های بدون خشونت در کنش مند بودنه. باید حرکتی انجام بشه تا رفتار هامون تبدیل به واکنش صرف نشه. من فکر نمی کنم ایراد دوستان به خودی خود به بیانیه دادن موسوی باشه. بلکه اینکه برای واکنش (اسمش روشه) نیاز به یک اتفاق بیرونی داره، به نظر نشان از پویا نبودن جنبش داره.این مسئله ای ه که شاید باید مورد بازبینی قرار بگیره.
    نقل به مضمون:برای تغییر، خودت، هم بازی و زمین بازی رو تغییر بده.

    پاسخحذف