نام اثر: Those were the days
خواننده: Mary Hopkin - 1950
سال انتشار: 1968
پطروس- Those were the Days از آن دست آهنگهایی است که راهِ درازی آمده؛ به خیلیها تعلق دارد و توسط موزیسینهای مختلفی بارها اجرا شده است. ملودیِ یک ترانه قدیمی روسی به نام Dorogoi dlinnoyu * آنقدر جذاب بود که «جین راسکین» موزیسین و شاعر آمریکایی به سراغش رفت و با نوشتنِ شعری انگلیسی بر روی همان ملودی این آهنگ را جهانی و جاودانه کرد.
از آغاز دهه پنجاه میلادی تا کنون بیش از پنجاه اجرای متفاوت از این آهنگ به زبان انگلیسی و چند تایی هم به زبانهای فرانسوی، ایتالیایی، آلمانی و اسپانیایی ضبط و منتشر شده است اما هیچکدام به محبوبیت اجرای Mary Hopkin خوانندهی ولزی نیست.
ترانه Those Were The Daysبه معنای «آن روز ها؛ روزهای ما بودند» روایتگرِ سرنوشتِ جوانهایی است که روزگاری خوش بودند و تصاویری خوشتر؛ از آینده جلوی چشم داشتند. اما تقدیر همه این خوشیها را از آنها میگیرد. سالها بعد، در روزهایی که فقط حسرت گذشته برایشان مانده؛ اگر تصادفا یکدیگر را حوالی میعادگاه گذشته ببینند فقط آه میکشند و میگویند «آن روز ها؛ روزهای ما بودند»؛ خیلی دیر درمییابند کاش هرگز یکدیگر را تنها نگذاشته بودند.
میتوانید هر بار، آه کشیدنِ Mary Hopkin را هنگام خواندنِ قسمت Those were the days my friend حس کنید. او به وضوح هوایی را که در سینهاش حبس کرده بیرون میدهد و این چیزی جز یک «آه» نمیتواند باشد.
متن انگلیسی شعر را میتوانید از اینجا+ دانلود کنید.
«روزی روزگاری یک کافه بود
که ما آنجا هر روز چند گیلاسی به سلامتی هم مینوشیدیم
به یاد بیاور که چطور ساعتها میخندیدیم
و در خیال کارهای بینظیری که میخواستیم انجام دهیم غرق میشدیم
آن روزها؛ روزهای ما بودند دوستِ من
روزهایی که فکر میکردیم هرگز به پایان نمیرسند
روز هایی که خیال میکردیم تا ابد میرقصیم و میخندیم و روزی
آنطور خواهیم زیست که خود انتخاب کردهایم
روزهایی که فکر میکردیم
میجنگیم و برایمان هرگز شکستی نخواهد بود
برای ما که جوانیم و راه خود را در پیش داریم
سپس آن روزها گذشتند
و ما آن خیالهای پرستارهی جوانی را از دست دادیم
اگر تصادفا تو را در کافه میدیدم
بهم لبخند میزدیم و میگفتیم:
آن روزها؛ روزهای ما بودند دوستِ من
روز هایی که فکر میکردیم هرگز به پایان نمیرسند
روز هایی که خیال میکردیم تا ابد میرقصیم و میخندیم و روزی
آنطور زندگی خواهیم کرد که خود انتخاب کردهایم
روزهایی که فکر میکردیم
میجنگیم و هرگر شکست نخواهیم خورد
آن روزها روز ما بودند، آه براستی که آنها روز ما بودند
همین امشب کنار کافه ایستاده بودم
هیچ چیز مثل قبل نبود
در گیلاسم انعکاسی غریبه دیدم
این زنِ تنها براستی من بودم
آن روزها؛ روزهای ما بودند دوستِ من
روزهایی که فکر میکردیم هرگز به پایان نمیرسند
روزهایی که خیال میکردیم تا ابد میرقصیم و میخندیم و روزی
آنطور خواهیم زیست که خود انتخاب کردهایم
روزهایی که فکر میکردیم
میجنگیم و هرگر شکست نخواهیم خورد
آن روزها روز ما بودند، آه براستی که آن روزها روز ما بودند
از درون کافه صدای خندهای آشنا شنیدم
صورتت را دیدم و شنیدم که اسمم را صدا میکنی
آه عزیزکم؛ ما پیرتر شدهایم و نه عاقلتر
و رویا هایمان در قلب؛ همان است که بود»
پی نوشت:
* آهنگ روسی Дорогой длинною اثرِ «بوریس فومین» و شاعر آن Konstantin Podrevskii است.
مجموعه «شیپورچی» را «پطروس» به عنوان نویسنده میهمان در اختیار «مجمع دیوانگان» قرار داده است و به صورت هفتگی به معرفی موسیقی جهان می پردازد. شما نیز میتوانید علاوه بر ارسال یادداشتهای پراکنده، ستون ثابت خود را در «مجمع دیوانگان» تعریف و راهاندازی کنید.
خواننده: Mary Hopkin - 1950
سال انتشار: 1968
پطروس- Those were the Days از آن دست آهنگهایی است که راهِ درازی آمده؛ به خیلیها تعلق دارد و توسط موزیسینهای مختلفی بارها اجرا شده است. ملودیِ یک ترانه قدیمی روسی به نام Dorogoi dlinnoyu * آنقدر جذاب بود که «جین راسکین» موزیسین و شاعر آمریکایی به سراغش رفت و با نوشتنِ شعری انگلیسی بر روی همان ملودی این آهنگ را جهانی و جاودانه کرد.
از آغاز دهه پنجاه میلادی تا کنون بیش از پنجاه اجرای متفاوت از این آهنگ به زبان انگلیسی و چند تایی هم به زبانهای فرانسوی، ایتالیایی، آلمانی و اسپانیایی ضبط و منتشر شده است اما هیچکدام به محبوبیت اجرای Mary Hopkin خوانندهی ولزی نیست.
ترانه Those Were The Daysبه معنای «آن روز ها؛ روزهای ما بودند» روایتگرِ سرنوشتِ جوانهایی است که روزگاری خوش بودند و تصاویری خوشتر؛ از آینده جلوی چشم داشتند. اما تقدیر همه این خوشیها را از آنها میگیرد. سالها بعد، در روزهایی که فقط حسرت گذشته برایشان مانده؛ اگر تصادفا یکدیگر را حوالی میعادگاه گذشته ببینند فقط آه میکشند و میگویند «آن روز ها؛ روزهای ما بودند»؛ خیلی دیر درمییابند کاش هرگز یکدیگر را تنها نگذاشته بودند.
میتوانید هر بار، آه کشیدنِ Mary Hopkin را هنگام خواندنِ قسمت Those were the days my friend حس کنید. او به وضوح هوایی را که در سینهاش حبس کرده بیرون میدهد و این چیزی جز یک «آه» نمیتواند باشد.
متن انگلیسی شعر را میتوانید از اینجا+ دانلود کنید.
«روزی روزگاری یک کافه بود
که ما آنجا هر روز چند گیلاسی به سلامتی هم مینوشیدیم
به یاد بیاور که چطور ساعتها میخندیدیم
و در خیال کارهای بینظیری که میخواستیم انجام دهیم غرق میشدیم
آن روزها؛ روزهای ما بودند دوستِ من
روزهایی که فکر میکردیم هرگز به پایان نمیرسند
روز هایی که خیال میکردیم تا ابد میرقصیم و میخندیم و روزی
آنطور خواهیم زیست که خود انتخاب کردهایم
روزهایی که فکر میکردیم
میجنگیم و برایمان هرگز شکستی نخواهد بود
برای ما که جوانیم و راه خود را در پیش داریم
سپس آن روزها گذشتند
و ما آن خیالهای پرستارهی جوانی را از دست دادیم
اگر تصادفا تو را در کافه میدیدم
بهم لبخند میزدیم و میگفتیم:
آن روزها؛ روزهای ما بودند دوستِ من
روز هایی که فکر میکردیم هرگز به پایان نمیرسند
روز هایی که خیال میکردیم تا ابد میرقصیم و میخندیم و روزی
آنطور زندگی خواهیم کرد که خود انتخاب کردهایم
روزهایی که فکر میکردیم
میجنگیم و هرگر شکست نخواهیم خورد
آن روزها روز ما بودند، آه براستی که آنها روز ما بودند
همین امشب کنار کافه ایستاده بودم
هیچ چیز مثل قبل نبود
در گیلاسم انعکاسی غریبه دیدم
این زنِ تنها براستی من بودم
آن روزها؛ روزهای ما بودند دوستِ من
روزهایی که فکر میکردیم هرگز به پایان نمیرسند
روزهایی که خیال میکردیم تا ابد میرقصیم و میخندیم و روزی
آنطور خواهیم زیست که خود انتخاب کردهایم
روزهایی که فکر میکردیم
میجنگیم و هرگر شکست نخواهیم خورد
آن روزها روز ما بودند، آه براستی که آن روزها روز ما بودند
از درون کافه صدای خندهای آشنا شنیدم
صورتت را دیدم و شنیدم که اسمم را صدا میکنی
آه عزیزکم؛ ما پیرتر شدهایم و نه عاقلتر
و رویا هایمان در قلب؛ همان است که بود»
پی نوشت:
* آهنگ روسی Дорогой длинною اثرِ «بوریس فومین» و شاعر آن Konstantin Podrevskii است.
مجموعه «شیپورچی» را «پطروس» به عنوان نویسنده میهمان در اختیار «مجمع دیوانگان» قرار داده است و به صورت هفتگی به معرفی موسیقی جهان می پردازد. شما نیز میتوانید علاوه بر ارسال یادداشتهای پراکنده، ستون ثابت خود را در «مجمع دیوانگان» تعریف و راهاندازی کنید.
سلام
پاسخحذفالان میترسم حرف بزنم٬ بگید چرا خودم آستین بالا نمی زنم. ولی بوی کهنگی این قطعه موسیقی آدم را خفه می کند.
سلام
پاسخحذفستاره ای که پایین خورده است معلوم نیست به کجای متن تعلق دارد.
مانی جان
پاسخحذفقطعا من چنین پاسخی نخواهم داد. در این مورد باید بگویم من با موسیقی جهان اصلا آشنایی ندارم. تقریبا هرچه که بشنوم برایم جدید است. این بخش را هم که التفاط دارید، متعلق به من نیست، به نویسندگان میهمان تعلق دارد که من در کارشان دخل و تصرف نمی کنم.
آن ستاره جا افتاده در متن را هم اصلاح کردم
کهنگی موسیقی دیگر چه اصطلاح عجیبی است؟؟؟موسیقی های بتهوون و باخ و ... پی حتما بیات هستندو این جه اصطلاح عجیبی است؟؟؟
پاسخحذفدانلود نشده ود و گوش نکرده بودم امروز گوش کردم. عالی بود. کهنه هم نبودو به ما بالای 50 ساله ها چسبید.
پاسخحذفبه منم چسبید،مرسی
پاسخحذفبسیار زیبا بود
پاسخحذف