سرمیاد زمستون- 1) رهبر نظام به تازگی در جمع مسؤولان نظام سخنانی گفته که وبسایت رهبری آن را «بسیار مهم» ارزیابی کرده است. (اینجا) آخرین باری که پیش از این وبسایت رهبری بیانات او را «بسیار مهم» خوانده بود مربوط میشود به سخنرانی سوم اردیبهشت ماه (اینجا) که در آن با اشاره به ماجراهای مربوط به عزل و نصب وزیر اطلاعات دولت کودتا گفته بود: «تا زمانیکه من زنده هستم و مسئولیت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظیم ملت ایران بسوی آرمانها، ذرهای منحرف شود». پس با این حساب بیانات اخیر ایشان را باید واقعاً «بسیار مهم» دانست.
2) رهبر نظام در سخنرانی اخیر کوشیده است با نگاهی به قول خودش «واقع بینانه» نقاط قوت و ضعف نظام را فهرست کند. (اینجا) در این میان و هنگامی که میخواهد به پتانسیل جمعیتی کشور هم به عنوان یکی از «نقاط قوت» اشاره کند، ناگهان موضوعی از اعماق ضمیر ناخودآگاهاش سر برمی آورد، به سطح میآید و برای نخستین بار پس از 22 سال تصمیم میگیرد نظرش را در خصوص میزان جمعیت مطلوب کشور ابراز کند:
«تجربهی متراکم در قانونگذاری، در اجرا؛ این هم جزو نقاط درخشان کشور است. جمعیت کشور، هفتاد و پنج میلیون. البته بنده همین جا عرض بکنم؛ من معتقدم که کشور ما با امکاناتی که داریم، میتواند صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیری که میخواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد! خب، اینها نقاط مثبت و درخشانی بود که بحمدالله وجود دارد». (اینجا)
موضوع زمانی جالب توجهتر میشود که بدانیم او کمی بعد مسألۀ تورم، اشتغال و تباه شدن نسل جوان بر اثر اعتیاد را هم به عنوان بخشی از نقاط ضعف نظام مطرح میکند؛ گویی فراموش میکند افزایش جمعیت به صورت مستقیم به مشکل اشتغال دامن میزند و تلاش برای رهایی نسل جوان از تباهی را دشوارتر میسازد.
3) ابراز نظر صریح رهبر نظام در خصوص میزان جمعیت مطلوب برای کشور، آنهم پس از 22 سال، این پرسش را پیش میکشد که «چرا حالا»؟ آیا او نمیتوانست در طی این 22 سال و در هنگام بررسی و تصویب برنامههای 5 سالۀ توسعه و سند چشمانداز 20 ساله (که این یکی به امضای او هم رسیده) نظرش را اعمال کند؟ آیا به تازگی اتفاق خاصی افتاده که او را واداشته است تا در میانۀ برشمردن نقاط قوت و ضعف نظام، ناگهان امر کند که سیاستهای کنترلی تا زمانی که جمعیت کشور به دو برابر جمعیت کنونی نرسیده است، باید به عهدۀ تعویق افتد؟
4) خوشبختانه پاسخ به این پرسشها چندان هم سخت نیست. رهبر نظام در همین سخنرانی از «شرایط بیسابقۀ منطقه و جهان» هم سخن گفته است. این شرایط از دید او عبارتند از: بیداری اسلامی در منطقه، بحران اقتصادی غرب و رشد جریانهای افراطی در غرب. وی پس از تشریح این شرایط گفته است:
«خب، در یک چنین شرایطی، ما باید خودمان را یک بازشناسی بکنیم، ببینیم ما در چه وضعی هستیم. شرایط مهمی بر دنیا حاکم است که اینها میتواند فرصتهای بزرگی را در پیش روی ما قرار بدهد. این فرصتها را اگر نبینیم، اگر نشناسیم، اگر از آن درست استفاده نکنیم، اگر بهنگام به سراغ این فرصتها نرویم، ضرر خواهیم کرد. گاهی هم هست که از دست دادن یک فرصت، خودش میشود یک تهدید، خودش موجب عقبماندگی است.» (اینجا)
5) به رغم آنکه رهبر نظام در همین سخنرانی میگوید: «اوضاع منطقه درست عکس سیاستهای قدرتهای غربی و آمریکا و صهیونیسم بینالملل دارد پیش میرود»، به نظر میرسد او به شدت احساس خطر کرده است؛ اوضاع در سوریه، متحد استراتژیک نظام در منطقه، به سمتی پیش میرود که حتی اگر به سقوط بشار اسد هم نیانجامد قطعاً به تضعیف و یا حتی قطع پیوندهای کنونی این دو نظام خواهد انجامید و در نتیجه جمهوری اسلامی عمق استراتژیک خود در لبنان (حزب الله) را هم از دست رفته خواهد دید. وهمۀ اینها معنایی نخواهد داشت جز محاصرۀ کامل نظام جمهوری اسلامی و افزایش سطح تنش در روابط میان نظام و قدرتهای غربی.
6) حتی کشورهایی که سیاستهای کنترل جمعیت را به دقت اجرا میکنند هم در شرایط جنگی این سیاستها را به حالت تعلیق در میآورند.
7) چندی پیش نمایندۀ ولی فقیه در نیروی زمینی سپاه گفته بود: «سیاست غلط کنترل موالید که در دولت سازندگی پایهگذاری و در دولت اصلاحات پیگیری شد، متأسفانه نه تنها هزینههای سنگینی به کشور تحمیل کرد، بلکه پیامدهای بسیار منفی نیز به همراه داشت که یک نمونۀ بارز آن کاهش ورودی نیروی سرباز به نیروهای مسلح است.» و با تأکید بر اینکه «تهدیدات دشمنان جمهوری اسلامی همواره روندی فزاینده داشته و دارد» میافزاید: «این نیروی جوان است که میتواند در مقابل تهدید دشمنان ایستادگی کند» . (اینجا)
حق با آرمان امیری است. (اینجا) تا اطلاع ثانوی ایرانیها همه سربازاند.
پی نوشت:
مجمع دیوانگان مشتاقانه از انتشار یادداشت های شما استقبال می کند
2) رهبر نظام در سخنرانی اخیر کوشیده است با نگاهی به قول خودش «واقع بینانه» نقاط قوت و ضعف نظام را فهرست کند. (اینجا) در این میان و هنگامی که میخواهد به پتانسیل جمعیتی کشور هم به عنوان یکی از «نقاط قوت» اشاره کند، ناگهان موضوعی از اعماق ضمیر ناخودآگاهاش سر برمی آورد، به سطح میآید و برای نخستین بار پس از 22 سال تصمیم میگیرد نظرش را در خصوص میزان جمعیت مطلوب کشور ابراز کند:
«تجربهی متراکم در قانونگذاری، در اجرا؛ این هم جزو نقاط درخشان کشور است. جمعیت کشور، هفتاد و پنج میلیون. البته بنده همین جا عرض بکنم؛ من معتقدم که کشور ما با امکاناتی که داریم، میتواند صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیری که میخواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد! خب، اینها نقاط مثبت و درخشانی بود که بحمدالله وجود دارد». (اینجا)
موضوع زمانی جالب توجهتر میشود که بدانیم او کمی بعد مسألۀ تورم، اشتغال و تباه شدن نسل جوان بر اثر اعتیاد را هم به عنوان بخشی از نقاط ضعف نظام مطرح میکند؛ گویی فراموش میکند افزایش جمعیت به صورت مستقیم به مشکل اشتغال دامن میزند و تلاش برای رهایی نسل جوان از تباهی را دشوارتر میسازد.
3) ابراز نظر صریح رهبر نظام در خصوص میزان جمعیت مطلوب برای کشور، آنهم پس از 22 سال، این پرسش را پیش میکشد که «چرا حالا»؟ آیا او نمیتوانست در طی این 22 سال و در هنگام بررسی و تصویب برنامههای 5 سالۀ توسعه و سند چشمانداز 20 ساله (که این یکی به امضای او هم رسیده) نظرش را اعمال کند؟ آیا به تازگی اتفاق خاصی افتاده که او را واداشته است تا در میانۀ برشمردن نقاط قوت و ضعف نظام، ناگهان امر کند که سیاستهای کنترلی تا زمانی که جمعیت کشور به دو برابر جمعیت کنونی نرسیده است، باید به عهدۀ تعویق افتد؟
4) خوشبختانه پاسخ به این پرسشها چندان هم سخت نیست. رهبر نظام در همین سخنرانی از «شرایط بیسابقۀ منطقه و جهان» هم سخن گفته است. این شرایط از دید او عبارتند از: بیداری اسلامی در منطقه، بحران اقتصادی غرب و رشد جریانهای افراطی در غرب. وی پس از تشریح این شرایط گفته است:
«خب، در یک چنین شرایطی، ما باید خودمان را یک بازشناسی بکنیم، ببینیم ما در چه وضعی هستیم. شرایط مهمی بر دنیا حاکم است که اینها میتواند فرصتهای بزرگی را در پیش روی ما قرار بدهد. این فرصتها را اگر نبینیم، اگر نشناسیم، اگر از آن درست استفاده نکنیم، اگر بهنگام به سراغ این فرصتها نرویم، ضرر خواهیم کرد. گاهی هم هست که از دست دادن یک فرصت، خودش میشود یک تهدید، خودش موجب عقبماندگی است.» (اینجا)
5) به رغم آنکه رهبر نظام در همین سخنرانی میگوید: «اوضاع منطقه درست عکس سیاستهای قدرتهای غربی و آمریکا و صهیونیسم بینالملل دارد پیش میرود»، به نظر میرسد او به شدت احساس خطر کرده است؛ اوضاع در سوریه، متحد استراتژیک نظام در منطقه، به سمتی پیش میرود که حتی اگر به سقوط بشار اسد هم نیانجامد قطعاً به تضعیف و یا حتی قطع پیوندهای کنونی این دو نظام خواهد انجامید و در نتیجه جمهوری اسلامی عمق استراتژیک خود در لبنان (حزب الله) را هم از دست رفته خواهد دید. وهمۀ اینها معنایی نخواهد داشت جز محاصرۀ کامل نظام جمهوری اسلامی و افزایش سطح تنش در روابط میان نظام و قدرتهای غربی.
6) حتی کشورهایی که سیاستهای کنترل جمعیت را به دقت اجرا میکنند هم در شرایط جنگی این سیاستها را به حالت تعلیق در میآورند.
7) چندی پیش نمایندۀ ولی فقیه در نیروی زمینی سپاه گفته بود: «سیاست غلط کنترل موالید که در دولت سازندگی پایهگذاری و در دولت اصلاحات پیگیری شد، متأسفانه نه تنها هزینههای سنگینی به کشور تحمیل کرد، بلکه پیامدهای بسیار منفی نیز به همراه داشت که یک نمونۀ بارز آن کاهش ورودی نیروی سرباز به نیروهای مسلح است.» و با تأکید بر اینکه «تهدیدات دشمنان جمهوری اسلامی همواره روندی فزاینده داشته و دارد» میافزاید: «این نیروی جوان است که میتواند در مقابل تهدید دشمنان ایستادگی کند» . (اینجا)
حق با آرمان امیری است. (اینجا) تا اطلاع ثانوی ایرانیها همه سربازاند.
پی نوشت:
مجمع دیوانگان مشتاقانه از انتشار یادداشت های شما استقبال می کند
سلام
پاسخحذفنه خیر ایشان نظرشان عوض نشده و از همان ابتدا بر همین نظر بودند. منتها در دولت های خاتمی و هاشمی می ترسیدند و تقیه پیشه فرموده بودند. شما نمی دانید ایشان چقدر متقی هستند.
این دوگانگی که می فرمایید در نظرشان هست (خواست جمعیت بیشتر و گلایه از مسائل اجتماعی) هم از دیگر ذاتیات حضرت ایشان است. ایشان از یک طرف خودشان را هنوز معاون فرهنگی وزارت دفاع می دانند (اولین پستی که در جمهوری اسلامی گرفته اند) و از طرف دیگر دمخور شاعران پاتیل به دست هم هستند (هر چند آن پاتیل به دستان عاقبت به خیر شدند و ایشان نه).
بیشترین احساس خطر را ایشان از جنبش سبز داشتند که خوشبختانه اطرافیان مقتدر توانستند کابوس جنبش سبز را از ذهن ایشان برهانند. جنبش سبز همه رشته هایی که حضرت ایشان برای آینده منطقه ریسیده بود پنبه کرد. در این شش ماهی که مهندس و حاج آقا مهدی در زندان بودند سخت سرگرم ادامه طراحی خودشان بودند برای هلال شیعه بودند که حالا با خالی شدن زیر پای اسد باز همان کابوس ها به سراغشان آمده.
تکیه دهید و از تماشای صحنه لذت ببرید. فقط لذت خودتان را با بقیه شریک شوید.
ارادت
مجتبا هروی
چه بشود!! صدام هم بعد از حمله به کویت فکر میکرد که اگر به ازاء هر سرباز آمریکایی که میکشه سه تا از سربازهاش رو از دست بده آمریکاییها کوتاه میان.
پاسخحذفپرواضح است که این خیالات عملی نشد و فقط عراق ویرانتر شد.
به نظرم هدف بیشتر از سرباز سازی تغییر ترکیب جمعیت . پر واضح که حتی اگه سیاست کنترل جمعیت هم اجرا نشه اقشار فهمیده و تحصیل کرده بی حساب بچه دار نمیشوند و این سیاست فقط در بین اقشار کم سواد و سطحی جلو میره.
پاسخحذفنچه من را در هنگام خواندن وبلاگهاي سياسي سرخورده ميكند مشاركت اندك خوانندگان در بحث است. هيچگاه تعداد كامنتها از انگشتان يك دست فراتر نميرود و اين مسئله قاعدتا بايد نويسندگان را سرخورده كند...
پاسخحذفپیام امروز عزیز
پاسخحذفبرای نویسنده یک وبلاگ هیچ چیز جذاب تر از کانت های مخاطبان و شکل گیری بحث پیرامون یادداشت هایش نیست. با این حال بخش عمده ای از مشکل حاضر به دلیل فیلترینگ است که سبب شده کامنت ها هم به گودر منتقل شوند. اگر وبلاگ را از طریق گودر پی گیری کنید در جریان کامنت ها قرار می گیرید
آرمان جان ممنون از راهنمايي شما
پاسخحذف