احسان - در خبرها آمده بود که روزنامه «شرق» تصمیم به تعدیل بخشی از کارمندان خود گرفته و همین موضوع در کنار عدم پرداخت بدهیهای قبلی باعث تجمع تعدادی از روزنامهنگاران این نشریه جلوی ساختمان روزنامه شده است. (اینجا+)
«شرق» روزنامهای بود که با شعار «رسانه بخش خصوصی» وارد عرصه روزنامهنگاری شد. بعد از تجربه بسیار موفق روزنامه جامعه، به اعتقاد من شرق تنها روزنامه دیگری بود که توانست رویای روزنامهنگاری حرفهای و مستقل را در ایران پیاده کند. در روزگاری که روزنامهها بار بر زمین مانده احزاب را به دوش میکشیدند و صفحات اکثر روزنامهها اکثرا در اختیار اخبار و تحلیلهای نسبتا یکجانبه سیاسی بود، شرق توانست با پرهیز از سیاستزدگی، و پرداختن به عرصههای دیگری مانند هنر، اخبار فرهنگی اجتماعی و ورزش، در کنار تحلیلهای واقعبینانه، نوع نگاه و ادبیات خاص و نوع کار تیم «محمد قوچانی»، استفاده از طرح جلدهای حرفهای و لوگوی جذاب، و با انتشار ویژهنامههای جذاب هفتگی و راهاندازی ستونهای ثابت در هر صفحه، بعد از وقفهای چند ساله رونق را به عرصه روزنامهنگاری برگرداند. یادم هست که تیراژ و مقبولیت این روزنامه به میزان محسوسی بالاتر از نشریات مشابه بود. شرق (اگر اشتباه نکنم) اولین روزنامه بخش خصوصی بود که صفحات نیازمندیها را در قطع کوچکتر و جدا از صفخات اصلی چاپ میکرد. با داشتن یک تیم حرفهای از خبرنگاران، خوانندگان ثابت و مشتاق، و گروهی از صاحبان صنایع و مردم که ترجیح میدادند آگهیهای خود را به جای روزنامههای دولتی، به «رسانه بخش خصوصی» بسپارند، بنظر میرسید شرق همه عوامل لازم برای تبدیل شدن به یک رسانه کاملا حرفهای و با عمر طولانی را دارد.
اما مستقل بودن و موفق ماندن خار در چشم انحصارطلبان است. در یک دوره سه ساله، روزنامه شرق سه بار به تیغ توقیف گرفتار آمد. بار اول به اتهام چاپ نامه اعتراضی نمایندگان مجلس ششم به رهبر (فکر کنید! انتشار نامه نمایندگان قانونی مجلس میتواند باعث توقیف یک روزنامه شود)، بار دوم بخاطر یک کاریکاتور که توهین به رییس جمهور مهرورز قلمداد شد و بار سوم به حکم قاضی خوشنام قوه قضائیه (!) و به اتهام مصاحبه با «ساقی قهرمانی» توقیف شد. (اینجا+) مصاحبهای که گرچه مطلقا در حوزه ادبیات بود اما گرایشهای همجنسگرایانه ساقی قهرمانی بهانه برخورد با روزنامه شد (در حالیکه درست یکسال پیش از آن ساقی قهرمانی داور یک جایزه ادبی در داخل ایران بود و به هیچ جا هم برنخورده بود. - اینجا+). از طنز روزگار اینکه این توقیف درست در روز خبرنگار اتفاق افتاد و البته دو روز قبلش شرق ویژهنامه مفصل و نسبتا تندی در نقد عملکرد دوساله دولت نهم منتشر کرده بود.
به گمانم این توقیفهای مکرر عملا شرق را برای همیشه زمین زد. کما اینکه بعد از توقیف سوم، مدیر شرق گفت که «هیچ انگیزهای برای باز شدن دوبارهء شرق نداریم. مگر چند بار برای یک کار فرهنگی میتوان سرمایهگذاری و هزینه کرد»؟ (اینجا+)
عمیقا اعتقاد دارم توقیف شرق (بخصوص بار آخر که در اوج موفقیت روزنامه در گرفتن آگهی و جذب مخاطب انجام شد) کاملا آگاهانه و هدفمند صورت گرفت. شرق باید توقیف میشد. با هر بهانهای. روزنامهای مستقل، موفق و غیردولتی که بخش نیازمندیها داشت (و نتیجتا از نظر قیمت تمامشده هم رقیب روزنامههای ارزان قیمت دولتی محسوب میشد)، روزنامهای که تیراژ بالا و خواننده دائمی داشت باید مهار میشد که همینطور هم شد. زیان مالی و کاهش تیراژ کمترین آسیب این توقیفهای پیدرپی بوده و هست. نتیجه مهمتر این است که بعد از این برخوردهای مکرر، نویسنده و سردبیر روزنامه به اولین ممیز مطلب نوشته شده قبل از چاپ بدل میشوند. اینگونه خودسانسوری در ذهن نویسنده و سردبیر و مدیرمسئول نهادینه میشود و دور باطل کاهش خواننده و کاهش حمایت و تضعیف بنیه مالی روزنامه و افت سطح کیفی و دوباره و دوباره ...
و سخن آخر:
این روزها روزنامههای دولتی، نیمه دولتی و خصوصی هوادار دولت یا حاکمیت با استفاده از حمایتهای مالی وزارت ارشاد (از قبیل دریافت کاغذ ارزان یا یارانهای)، و با کمک ِ آگهیهای دولتی دریغ شده از روزنامههای منتقد، با قیمتی پایین چاپ و پخش میشوند و البته از آزادی مطلق در انتشار هر خبر و تحلیلی (تا وقتی راستای عقاید کلی اصحاب قدرت باشد) برخوردارند. به علاوه شرکتهای دولتی، شرکتهای هواپیمایی و راهآهن و غیره تنها همین روزنامههای هوادار حاکمیت را میخرند و عملا به آنها کمک مالی غیر مستقیم میکنند. اینچنین است که قیمت یک روزنامه هوادار حاکمیت سه تا پنج برابر ارزانتر از یک روزنامه منتقد نظام تمام میشود و البته که هرگز هم حقوق کارمندانشان عقب نمیافتد. مشکلی نیست. این نابرابری نوش جانشان. اما وقتی میبینم بعضی دوستان اصولگرا و خبرنگاران روزنامههای «خودی»، با رضایتی نه چندان پنهانی اخبار اعتراض مذکور را در صفحات شخصیشان در فضای مجازی نشر میدهند، با خودم میگویم کاش این دوستان لااقل کمی آزادگی داشتند و اگر به بیکار شدن همکارانشان در جبهه مقابل (که حاصل برخوردهای تبعیض آمیز حاکمیت است) اعتراضی نمیکنند حداقل از آن خوشحال نباشند.
پینوشت:
شعر «سگها و گرگها»ی اخوان ثالث را خواندهاید؟ بیت آخر، جایی که از زبان گرگها میگوید:
در این سرما گرسنه زخم خورده / دویم آسیمه سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را / نگهبانیم، آزادیم، آزاد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر