۵/۱۰/۱۳۹۰

در برابر این تندیس‌های پوشالین من به شریعتمداری درود می‌فرستم

(پیشاپیش از مبهم‌گویی آزارنده این نوشته پوزش می‌خواهم)


می‌گویند مطبوعات رکن چهارم دموکراسی هستند. من اضافه می‌کنم که گزارشگران حقوق بشر، نسل جدیدی از این رسانه‌ها هستند که ای بسا اهمیت آنان در حفظ و نگهداری حقوق شهروندی از دیگر همتایانشان هم بیشتر باشد. حال اگر روزی بشنویم یا بدانیم که این رکن چهارم از اساس فاسد شده و جامعه خود را فریب می‌دهد باید به کجا پناه ببریم؟


جامعه امروز ما آنچنان گرفتار دروغ، تزویر و ریا شده، که همچون غریقی ناامیدانه به هر ریسمان تازه‌ای چنگ می‌زند. در شرایطی که نقض حقوق بشر رشد و شدتی کم سابقه یافته، اخبار حکومتی همه چیز را وارونه جلوه می‌دهد و رسانه‌های مجاز زبانشان از بیان حقایق کوتاه است، بار مسوولیت دوچندانی بر دوش فعالان حقوق بشر و گزارشگران آن احساس می‌شود. بدین ترتیب، جامعه رسانه‌ای ما نیز به مانند اکثریت شهروندان و مخاطبانش حساسیت ویژه‌ای برای اخباری که از جانب گزارشگران حقوق بشر منتشر می‌شود قایل است، پس اگر بدانیم سرچشمه فاسد شده و اخبار دروغین منتشر می‌شود چه خواهیم کرد؟


من اینجا نه به موردی اشاره خواهم کرد و نه از شخص یا گروه خاصی نام خواهم برد. شاید دلیلش معذوریت‌های شخصی باشد یا شاید هم خبر آنچنان سنگین و بهت‌آور است که احتمالا کمتر کسی آن را باور خواهد کرد و به جای مجرم واقعی، این نگارنده کوچک است که به دروغ‌گویی متهم می‌شود. پس تنها انتقاد خود را متوجه جامعه مخاطبان خود می‌‌کنم. جامعه‌ای که گمان می‌کنم علی‌رغم ادعای ظاهری، در عمل درست به همان راهی رفته است که در کلام محکومش می‌کند.


شعار «پرهیز از کیش شخصیت» و دوری از «اسطوره‌سازی» آنقدر تکرار شده که برای کم‌تر کسی تازگی دارد. با این حال من به چشم خود می‌بینم که حتی بزرگترین مدعیان این شعار، در عمل نگاهی یکسویه دارند و تنها در مواردی خاص تلاش می‌کنند تا از نگاه سیاه و سفید پرهیز کنند. این گروه در مصادیق بارز و سرشناسی همچون رهبران جنبش سبز به خوبی هوشیار است که در دام کیش شخصیت و «بت‌سازی» دوباره نیفتد، اما درست در همین زمان مشغول تولید خرده اسطوره‌هایی پوشالی است. ویژگی این خرده اسطوره‌ها آن است که حتی در تصور نیز نمی‌گنجد که هیچ یک بتوانند سیطره‌ای فراگیر پیدا کنند و از همین روی در زمان سردادن شعار «پرهیز از اسطوره‌سازی» کسی چندان به آن‌ها توجه نمی‌کند. اما همین ویژگی سبب می‌شود که این خرده اسطوره‌ها، به مرور به خرده‌کانون‌هایی بدل شوند که توانایی تبدیل به خرده منابع فساد را دارند.


من از دوستانی سخن می‌گویم که در اوج دوران خامی به شهرت‌هایی کاذب دست یافتند و قربانی این «خرده اسطوره‌سازی‌»ها شدند. آنچنان ظرفیت و جایگاهشان با هم ناسازگار بود که اسیر همان مرضی شدند که بروزش در دیکتاتورهای عالم مشهور است. اینان به ناگاه شهرت و گاه محبوبیت خود را با دلایل «مشروعیت مداوم» و «حقانیت ابدی» اشتباه گرفتند. قامتشان به ناگاه افزوده شد و عجیب نیست که امروز خود را فراز دیگران تصور کنند، از بالا به جهان بنگرند و برای توده فرودستان به صلاحدید خود نسخه بپیچند.


از نگاه من، کسی که در جایگاه گزارش‌گر حقوق بشر قرار می‌گیرد در نخستین گام باید تعهدی خلل‌ناپذیر به راستی و صداقت در گفتار داشته باشد. آن‌کس که «صلاح‌ می‌بیند» و «تشخیص می‌دهد» که در شرایط کنونی باید به جامعه «دروغ» گفت جنسش از همان جنس برادر حسین کیهان نشین است. ای بسا باید در برابر این گروه هزار درود هم به برادر حسین فرستاد که اگر امروز کارش به وارونه نمایی کشیده، در جایگاهی قرار دارد که مقامش تا عرش یک گام فاصله دارد و کشوری زیر دستش اداره می‌شود. اینان که هنوز به قدرت نرسیده اینچنین خود را محق به دروغ‌گویی می‌دانند و برای خود مشروعیت قایل می‌شوند که صلاح مخاطبانشان را تشخیص بدهند، معلوم نیست فردا چه‌ها که نخواهند کرد.


بار دیگر از ابهام بیش از اندازه این تلخ‌نوشته پوزش می‌خواهم و همه چیز را در دو گزاره خلاصه می‌کنم. نخست اینکه تا دوبار شخصا و رسما نسبت به دروغ‌پردازی‌های دوستان هشدار ندادم و کار به سومین جریان دروغین نکشید این متن را ننوشتم. دوم اینکه به شخصه از این پس به هیچ وجه برای اخبار منتشر شده از جانب گزارشگران حقوق بشر اعتباری قایل نخواهم بود، مگر اینکه از جانب منابعی دیگر به تایید برسند.


پی‌نوشت:

تقریبا برای خودم قطعی است که این آخرین بار است که از نام بردن این بی‌اخلاقی‌ها خودداری می‌کنم. سه باز تذکر کافی به نظر می‌رسد.

۷ نظر:

  1. ناشناس۱۰/۵/۹۰

    سلام دوست عزیز
    مطلب تان را خواندم و برایم نکته جدیدی نداشت؛از این نظر که همیشه در بین گروههای ایرانی این امر قابل مشاهده است و اگر نباشد باید شک کرد.فقط نکته ای که برای من آزارنده هست اینه که شما با عدم ذکر نام اشخاص یا گروهها،دامنه اتهام و ادعایتان "همه" را فرا می گیرد که این اخلاقا درست نیست.ضمن اینکه با علم به این فسادها،خواننده تان را دارای "صلاحیت" اطلاع از این موارد نمی دانید.برای کسی که دغدغه سلامت فعالیتهای اجتماعی را دارد شفافیت نکته ای کلیدی است.ممنونم
    نی لبک

    پاسخحذف
  2. ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    منظورتون کمیته گزارشگرانه حقوق بشره؟
    اینا آدم حسابی توشون زیاده ها!

    پاسخحذف
  3. جامعه باید گنجایش آن را داشته باشد و گرنه جامعه ای با در صد فرهیختگی پایین باز دچار این درد (دیکتاتوری )می شود. به طور تسلسل واری دیکتاتور می سازد ... می کشد ، می سازد.... می کشد، می سازد...
    و در مقابلش اسطوره

    پاسخحذف
  4. پيام امروز۱۰/۵/۹۰

    نميدانم مخاطب اين متن كيست؟ به هر حال من كه از اين گوشه و كنايه چيزي متوجه نشدم فقط ناخودآگاه ياد تابناك افتادم كه هميشه در افشاگريهاي صريحش از الفاظي چون آقاي ميم نون يا خانم جيم دال ياد ميكند!!!
    اگر قرار نيست من خواننده چيزي دستگيرم شود،‌پس براي چه بايد اين نوشته را بخوانم؟ آقاي احمدي نژاد هم مرتب دست در جيب ميكرد و ليستي خيالي را به نشانه تهديد بر سر مخاطبش ميكفت...
    امان از مصلحت گرايي در جامعه ايراني از چپ و راست كه همه را نامحرم ميداند و حقيقت را در مسلخ مصلحت به قربانگاه ميبرد...
    (براي اولين بار از خواندن پستي در وبلاگتان عصباني شدم.. شايد بخشي از عصبانيت به خاطر كج فهمي خودم باشد)

    پاسخحذف
  5. ناشناس۱۰/۵/۹۰

    در این راه دشوار به سمت دنیای آزاد، راهی به جز شفاف بودن و راست‌گفتاری نیست. شما اگر میخواهید راهی بهتر از آنانی بسازید که نقدشان می‌گنید باید به صورت مدلل و مستند خلاف گفته‌های آنها را بنویسید و قضاوت را به عهده همگان بگذارید.

    پاسخحذف
  6. می پذیرم که برای بسیاری از مخاطبان این مطلب نکته جدیدی نداشت و شاید تکرار مبهم یک سری بدیهیات اخلاقی بود. اما بپذیرید که دست کم همان یک نفری که باید خطاب قرار می گرفت الآن مجبور شده است که کمی جدی تر به این انتقاد دقت کند.

    پاسخحذف
  7. فرزاد۱۱/۵/۹۰

    خب آرمان راه حل خیلی راحتش اینه که اول نوشته می نوشتی این پست مخاطب خاص دارد. الان خیلی راحت این ماجرا قابلیت تعمیم داره به خیلی از گزارشگرایی که دارن هزینه می دن و تحت فشارن و زندان می رن و این جداً بی انصافیه یه جورایی.
    البته کمتر کسی هست که ندونه در بین این جماعت شارلاتان کم نیست و به قولی افرادی که نان در خون دیگران می زنن. این هم مشخصه که هر کسی اندکی کار ژورنالیستی کرده باشه صحت خبر منوط به تایید دو منبع موثق جداگانه است حالا این که اوضاع هشلهفته در این مورد بحث دیگریه.
    بنده خواهش می کنم از شما من بعد به جای محکوم کردن افراد به نظرم اخبار غلط و اعمال غلط رو محاکمه کنیم مثل خبر حکم اعدام شیرکو معارفی که گویا دروغ بود و آرش بهمنی و فرشته قاضی تو روز سند اوردن که خبر دروغه که خب من به شخصه به عنوان یه خواننده اقناع نشدم کاملاً دروغ بوده. همون طور که کارهای غلط یک گزارشگر حقوق بشر رو نباید تعمیم داد حتی به خود گزارشگر چه به یه دید کل نگرانه. مثل این می مونه که چند وقت پیش یکی از همین آقایان بهاییان رو می خواست تروریست جلوه بده اونم با استناد به خشونت های عهد ناصرالدین شاه.
    به نظرم این رکن چهارم شامل ما هم می شه. این جور اتهام های سربسته زدن فقط فضا رو غبارآلودتر می کنه. اگر انتقادی داریم صریح و شفاف مستنداتمون رو رو کنیم. این طوری خیلی به نظر من بیشتر تاثیر خواهد داشت.
    در ضمن چون به عنوان یه شهروند دونستن حق منه دقیقاً می خوام بدونم انتقاد شما به کدوم خبره. به هر حال چیزی که نادرسته باید دونسته شه تا فردا منبع استناد قرار نگیره.

    پاسخحذف