«استراتژی بزرگ مفهومی است که در معنای هماهنگ و همراستا کردن استفاده از تمامی منابع موجود (اقتصادی، انسانی، اخلاقی، سیاسی، تشکیلاتی و غیره) توسط گروهی که در تلاش برای رسیدن به اهداف خود است، به کار گرفته میشود. استراتژی بزرگ با متمرکز نمودن توجه خود بر روی اهداف گروه و منابع حاضر در کشمکش، درباره به کارگیری بهترین روش برای مبارزه (از جمله جنگ های نظامی مرسوم یا مبارزه غیرخشونت آمیز)، تصمیم میگیرد. در برنامهریزی استراتژی بزرگ رهبران مقاومت باید فشارها و تاثیراتی که موجب شکست دشمن میشود را ارزیابی کرده و برای آنها برنامه ریزی نمایند. علاوه بر این، استراتژی بزرگ شامل تصمیماتی درباره شرایط مناسب و زمان بندهایی خواهد بود که در آنها مقاومتهای ابتدایی شروع شده و ادامه خواهند یافت. استراتژی بزرگ چارچوب اساسی برای انتخاب استراتژیهای محدودتر به منظور هدایت مبارزه را فراهم میکند. استراتژی بزرگ در عین حال نحوه تخصیص وظایف عام یک گروه خاص و شیوه توزیع منابع میان آن ا به منظور استفاده در مبارزه را مشخص می کند».
من فکر میکنم «منشور جنبش سبز» میتواند تا حدی در حکم استراتژی بزرگ جنبش باشد. این منشور روش مبارزه را مبارزه بدون خشونت اعلام میکند، هدف کلیاش را اجرای بدون تنازل قانون اساسی قرار میدهد و به بیان اهداف و چشم انداز آینده میپردازد. سعی میکند رابطه با دیگر کشورها و جنبشهای آزادی بخش را تبیین کند و در عین حال در برابر دخالت خارجی موضع بگیرد. حتی تا حدی راهکارهای کلی همچون گسترش شبکههای اجتماعی را روشن میکند. بنابراین با کمی اغماض میتوان ویراست دوم منشور جنبش سبز را به عنوان استراتژی بزرگ مبارزه قبول کرد. در واقع رهبران جنبش سبز به وظیفه خود در این زمینه عمل کردهاند. پس بیبرنامگی و بیعملی فعلی ما از کجا ناشی میشود؟ فکر میکنم ریشه این مشکل را میتوان در تکمیل نشدن برنامهریزی دانست: استراتژیهای درون استراتژی بزرگ ما چه هستند؟
پینوشت:
مجموعه یادداشت «چه باید کرد»؟ را «شهروند سبز» بر پایه آموزههای کتاب «از دیکتاتوری تا دموکراسی» تهیه کرده است. (عبارات داخل گیومه نقل قولهای مستقیم از متن کتاب هستند) شما نیز میتوانید علاوه بر ارسال یادداشتهای پراکنده، ستون ثابت خود را در «مجمع دیوانگان» تعریف و راهاندازی کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر