به مدد یکی از دوستان مطلع شدم که «دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب» فراخوانی داده است تا نظرات دانشجویان علاقهمندی را كه امكان حضور و طرح دیدگاه خود در دیدار با رهبری را ندارند برای اطلاع و استفاده جمعآوری كند. (متن خبر را از اینجا بخوانید) بدین منظور 9 محور کلی مطرح شده است که علاقمندان میتوانند نظرات خود پیرامون این محورهای اصلی را حداکثر در 1200 کلمه ارسال کنند. «مجمع دیوانگان» نیز نظرات خود را در حجم اعلام شده تهیه و به شرح زیر منتشر میکند، همچنین از دیگر دوستان نیز دعوت میکند تا در این فراخوان شرکت کرده و حداکثر تا دوشنبه، 17مرداد ماه نظراتشان را به مرکز مربوطه ارسال کنند.
خدمت آیتالله سیدعلی خامنهای
بدون فوت و وقت و حاشیهرویهای بیجا، مختصر پیشنهاد خود را در باب 9 زمینه مطرح شده در فراخوان دفتر حفظ و نشر آثار شما به اطلاع میرسانم:
1. جهاد اقتصادی، آسیبشناسی عملكرد مسئولین، الزامات و راهكارها.
خدمت آیتالله سیدعلی خامنهای
بدون فوت و وقت و حاشیهرویهای بیجا، مختصر پیشنهاد خود را در باب 9 زمینه مطرح شده در فراخوان دفتر حفظ و نشر آثار شما به اطلاع میرسانم:
1. جهاد اقتصادی، آسیبشناسی عملكرد مسئولین، الزامات و راهكارها.
جهاد، توسعه، بازسازی و یا اصلاحات اقتصادی، هرچه که نامش نهیم، جز در سایه شفافیت محقق نخواهد شد. از اساس میتوان گفت اگر امروز اقتصاد کشور ما بیمار است، که هست، و اگر سیستم مدیریت و برنامهریزی اقتصادی ما ناکارآمد است، که هست، بزرگترین ریشه آن در پنهانکاریهای اقتصادی دولتی است. سالهاست که آمارهای اقتصادی یا اساسا منتشر نمیشوند یا از جانب نهادهای دولتی و بنابر صلاحدید سیاسی دچار دخل و تصرف میشوند. این شفافسازی نیز مقدور نخواهد بود مگر به مدد آزادی مطبوعات و رسانهها و اجرای هرچه سریعتر قانون مغفول مانده «حق دسترسی عمومی به اطلاعات». از سوی دیگر، علیرغم آنکه حاکمیت مدعی است با زیر پا گذاشتن صراحت اصل 44 قانون اساسی و اجرای فرامین شما تحت عنوان «تفسیریه رهبری ذیل اصل 44» قصد دارد حجم و نقش دولت در اقتصاد را کاهش داده، به سوی اقتصاد آزاد حرکت کند، اما آنچه در عمل شاهد هستیم سپاهی شدن و نظامی شدن اقتصاد است که به مراتب فاجعهبارتر از دولتی ماندن اقتصاد خواهد بود. پس تا زمانی که نیروهای تحت امر شما در سپاه پاسداران به پادگانهای خود باز نگشته و تجارت را به اهالیاش واگذار نکنند، بهتر است به اجرای بدون تنازل همان اصل 44 قانون اساسی پایبند بمانید و دست از «خودمانی سازی» اقتصاد بردارید.
2. دهه عدالت و پیشرفت، عدالتخواهی، پیشرفت بومی، شورای عالی الگوی پیشرفت اسلامی - ایرانی.
ابتداییترین شرط عدالت، داشتن نگاهی برابر به انسانهاست. تا زمانی که شما شهروندان را به «خودی و غیرخودی» تقسیم میکنید طبیعی است که حاکمیت تحت امر شما نیز شهروندان را به درجه یک و درجه دو تقسیم کنند. اگر تا دیروز تنها این اقلیتهای مذهبی و یا قومی بودند که در کشور ما با آنان همچون شهروندان درجه دو برخورد میشد، امروز و به مدد ملاکهای ابداعی شما همچون «بصیرت»، اکثریت ایرانیان «غیرخودی» و یا «بیبصیرت» به شهروندان درجه دومی بدل شدهاند که از ابتداییترین حقوق خود محروم میشوند و یک جوان بسیجی حق دارد بدون هیچ واهمهای از لزوم پاسخگویی به مراجع قضایی، شخصا و به صلاحدید خود با آنان برخورد کرده و به پشتیبانیهای مستقیم و غیرمستقیم شما دلگرم باشد. حکومتی که با شهروندان خود یکسان و برابر برخورد نکند نمیتواند با ادعای «پیشرفت بومی» دست یاری به سوی آنان دراز کرده و توقع پاسخی دلگرم کننده داشته باشد.
3. وحدت ملی، اختلاف مسئولان، روابط قوا، جذب حداكثری و دفع حداقلی، معیارها، اصول و چارچوبهای وحدت.
«وحدت ملی» نه در سایه «یکدستسازی»، که تنها به مدد پذیرش تکثر در جامعه محقق خواهد شد. تا زمانی که شخص شما از اساس وجود و هویت هیچ مخالفی را به رسمیت نمیشناسید و همه چیز را در توطئهپردازی رسانهها و دولتهای متخاصم خلاصه میکنید سخن گفتن از «وحدت ملی» به یک طنز تلخ شباهت دارد.
4. تحول در علوم انسانی، آزاداندیشی، نظریهپردازی و نشستهای اندیشههای راهبردی.
«تحول در علوم انسانی» با حذف صورت مسئله و انکار آن تفاوت دارد. چگونه میتوان در این زمینه پیشنهادی مطرح کرد و امید به گفت و گو داشت در حالی که همین چند روز پیش خبر حذف 13 رشته دیگر دانشگاهی در همین زمینه اعلام شد؟ ذات «آزاد اندیشی» نیز با فرمان و دستور و کانالیزه کردن مسیرهای تحقیق و تحصیل در تضاد است و تا زمانی که ما عادت فرمان صادر کردنمان را حتی با این مضمون که «آزاد اندیش باشید» ترک نکنیم ره به جایی نخواهیم برد.
5. چرخه علمی، نقشه جامع علمی و مرجعیت علمی.
در جامعه فقر زده و جهلزده، سخن گفتن از مرجعیت علمی چندان نمیتواند محلی از اعراب داشته باشد. حتی به فرض هم که داشته باشد سنخیت و تناسبی با تبلیغات روز افزون خرافهگرایی ندارد که از جانب دولت و رسانههای حکومتی شاهد آن هستیم. علم و مراجع علمی تنها زمانی مرجعیت خواهند یافت که حاکمیت آنان را همچون هووی گفتمان خود قلمداد نکند.
6. دانشگاه اسلامی، آسیبشناسی اسلامیشدن دانشگاهها، وحدت حوزه و دانشگاه.
حوزه و دانشگاه، هر دو پایگاهی برای تحقیق و آموزش هستند. هرچند زمینه کاری آنها متفاوت است، اما یک نقطه اشتراک غیرقابل انکار دارند: هر دو تنها به مدد استقلال است که میتوانند به حیات خود ادامه دهند. حوزه وابسته و دانشگاه سرکوب شده اساسا حیاتی ندارند که بخواهند با یکدیگر پیوند و وحدتی برقرار کنند.
7. مسائل فرهنگی كشور، فرهنگ عمومی، مهندسی فرهنگی، پیوست فرهنگی، فرهنگ كتاب و كتابخوانی.
7. مسائل فرهنگی كشور، فرهنگ عمومی، مهندسی فرهنگی، پیوست فرهنگی، فرهنگ كتاب و كتابخوانی.
اساس فلسفه کتابخوانی متکی بر پذیرش استقلال رای آدمی است. تا زمانی که گمان کنیم انسان نمیتواند خوب و بد خود را تمیز دهد، اظهار علاقه به گسترش فرهنگ کتابخوانی بیش از هر چیز رنگ و بوی ریا و تزویر دارد. دستگاه سانسور عریض و طویلی که واژگان را میکاود و ذهنها را میشکافد چه تناسبی با گسترش فرهنگ کتابخوانی دارد؟ آیا شخص شما نبودید که اعلام کردید هر کتابی که منتشر میشود نباید در دسترس مردم قرار گیرد؟ (اینجا) با چنین دیدگاهی چه اصراری است که بر فرهنگ کتابخوانی تاکید شود؟
8. معیار اصلی - فرعیكردن مسائل.
هر انسان نیازهای گستردهای دارد. طبیعی است که آدمیان برای توزیع توان محدود خود میان نیازهای متفاوتشان، اولویتبندیهاص ویژه خود را ابداع کرده و بر پایه آن عمل کنند. تا بدینجای امر اساسا مسئلهای وجود ندارد که بخواهیم بدان بپردازیم. با این حال به نظر میرسد تاکید مجدد شما، به ملاک قرار گرفتن اولویتبندیهایی است که شخص شما در نظر میگیرید. شما اصرار دارید هرآنچه را که خود اصلی میدانید، عموم مردم در راس امور قرار دهند و هرآنچه شما صلاح نمیدانید به عنوان فرعیات به کناری نهند. این دیدگاه از آن کسانی است که خود را مرجع بیتردید عالم قلمداد میکنند و در حقانیت مطلق خود تردیدی ندارند. اگر قرار نیست تکثر آرای انسانها به رسمیت شناخته شود، چه نیازی است که در مورد اولویتها از آنان نظرسنجی شود؟ همه چیز را همان مرجع مطلق حقانیت بیان میکند و دیگران نیز ملزم به انجام میشوند!
9. بیداری اسلامی ملتهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، و نقش ملت و دولت جمهوری اسلامی در حمایت و جلوگیری از انحراف این قیامها.
اصرار ویژه به افزودن برچسب «اسلامی» به خیزش ملتهای منطقه بیانگر این حقیقت است که پرسشکنندگان پیشاپیش پاسخ مورد نظر خود را به مخاطب تحمیل میکنند. همین شیوه طرح مسئله به خوبی گواه این امر است که شما اساسا حاضر نیستید هیچ پاسخی متفاوت از دیدگاههای خود دریافت کنید. همه باید در خیزشهای اخیر همانی را ببینند که شما صلاح میدانید ببینند. با این حال به اطلاع میرسانم که بنده در خیزشهای اخیر منطقه شور دوباره حیات را در میان مردمانی میبینم که برای سالهای سال، زیر سایه سنگین سیاهترین دیکتاتوریهای خودکامه بشری هویت انسانی خود را از دست داده بودند. خیزشهای اخیر موج آزادیخواهی و حرکتی در راستای احیای انسانیت است. اساس این حرکتها بر خودجوش بودن، مردمی بودن و مستقل بودن متکی است پس هیچ کس از جمله شما حق ندارد در پرسشهای خود به دنبال راهکارهایی برای «جلوگیری از انحراف این قیامها» بگردد، چرا که مسیر حرکتی ملتها را تنها خود آنان مشخص خواهند کرد. در نهایت اینکه اگر شما میخواهید در این زمینه نقشی داشته باشید من دو پیشنهاد ساده دارم: نخست اینکه پیش از آنکه ایران نیز سرنوشتی همچون لیبی یا سوریه پیدا کند، صدای خیزش سبز و آزادیخواهانه مردم ایران را بشنوید، سپاهیان خود را روانه پادگانها کنید، به آرای مردم گردن نهید و بساط خودکامگی را برچینید. دوم اینکه در مواجهه با خیزشهای منطقه نیز حقیقت و انسانیت را قربانی مصلحتسنجی شخصی خود نکنید و بر جنایتهای رژیم بشار اسد و کشتار وحشیانه مردم سوریه مهر تایید نزنید.
به امید آنکه گوشهایی برای شنیدن و چشمهایی برای دیدن داشته باشیم
سلام آرمان جان،
پاسخحذفگوش رهبری از این حرفها پر و به آنها بدهکار نیست. گرچه ایرادی در پاسخگویی نمیبینم، اما میترسم این یکی برایتان دردسر شود و وبلاگستان نیز از تحلیلهای شما خالی. آیا پاسخگویی به این فراخوان ساختگی لازم بود؟
شهروند معمولی.
یک بیست و هشت مردادی.
پاسخحذفممنون آرمان جان.درجواب دوستمان نظرمن این است که اگرچه شایدطبق گفته ایشان فراخوان ساختگی باشد اما اگر به این بهانه یا دلیل بخواهیم پاسخگویی نکنیم اول ازهمه اینکه نشان میدهیم اصرارمان بر گفتگو ادعایی بیش نیست ودوم اینکه حرفی برای زدن نداریم واین تنها به برداشت رهبرمربوط نمی شود که خود بیش از همه میداند که حرف حساب دراین کشور زیاداست ..من بیش ترتأثیر مثبت این حاضر جوابی واثبات حسن نیت رابر همراهان وخوانندگان می بینم.به هرحال ما همیشه به توافتخارمی کنیم
پاسخحذف