دیروز
ماه ها پیش، زمانی که سیدمحمدخاتمی پیششرطهای اصلاح طلبان را برای شرکت در انتخابات اعلام کرد، (از اینجا بخوانید) موج سنگینی از واکنشهای افراطیونی را برانگیخت که بر یک دست مایه مشترک پافشاری میکردند: «ما سازش نمیکنیم». روی سخن من با تریبونهای حکومتی نیست که حملات خود به خاتمی را گسترش دادند، اشاره من به آن دسته از فعالان سبزی است که هر گونه سخن گفتن و یا تحلیل و تفسیر «شرکت در انتخابات» را مترادف سازشکاری، ترس و احتمالا پایمال کردن خون شهدای جنبش میدانستند. ماهها گذشت، موج احساسی حمله و توهین به خاتمی به مرور فروکش کرد و کم کم مشخص شد پیش شرطهای خاتمی نه تنها محافظه کارانه و از سرسازشکاری نبوده است، بلکه چالش بزرگی پیش روی حاکمیت کودتا قرار داده که به هیچ وجه قادر به پاسخ گویی به آن نیست. گمانهزنی گروههای اقلیت حاضر در مجلس برای حضور دوباره در انتخابات نیز نشان داد که خواستههای خاتمی حتی به قدری رادیکال است که گروههای بسیاری از منتقدین وضعیت موجود یارای پافشاری بر آن را ندارند. بعدها همین پیششرطها به مطالبات جنبش سبز بدل شد (از اینجا بخوانید) تا مشخص شود هنوز هم راهکارهای جدید و رو به جلو از داخل کشور و توسط سیاستمداران کارآزموده مطرح میشود. امروز دست یافتن به پیششرطهایی که زمانی سازشکارانه خوانده شد آنچنان دور از دسترس به نظر میرسد که احتمالا جز با سرنگونی حاکمیت کنونی تحقق نخواهند یافت.
امروز
سید محمد خاتمی باز هم لب باز کرده و این بار نیز فصل جدیدی در فضای سیاسی کشور را رقم زده است. (از اینجا بخوانید) تنها بازمانده از مثلت «موسوی، کروبی و خاتمی» که در روزهای نخستین کودتا به نوعی رهبری معنوی جنبش را بر عهده داشتند مدتهاست که کمتر سخن میگوید، اما در نبود دو رهبر معنوی جنبش، سخنانش احتمالا از جانب حاکمیت رسمیترین مواضع مخالفان قلمداد میشود. خاتمی این بار از «گذشت» سخن گفته و تلاش برای بازسازی اعتماد از بین رفته میان مردم و حاکمیت. او میگوید نگران ایران است. تا اینجا گمان میکنم همه با او موافق باشند. اختلاف از زمانی شروع میشود که خاتمی راه حل خود را ارایه میدهد: «اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد». حرف من قضاوت بر سر راهکارهای ارایه شدن از جانب خاتمی نیست. او در بهترین حالت میتواند یک سیاستمدار خردمند، کارآزموده و با اخلاق قلمداد شود که در اینصورت نیز مواضع سیاسی او قطعا میتوانند مورد نقد قرار گیرند. سخن من ناظر به واکنشهای عمومی به این سخنان است. اگر خاتمی دیروز از پیش شرط برای شرکت در انتخابات سخن میگفت امروز از «ظلم احتمالی به رهبری» حرف میزند(هرچند با اما و اگر). ناگفته پیداست که این بار مواضع او به مراتب معتدلتر از خط و نشان کشیدنهای پیشین است، پس روی کاغذ باید واکنش شیدیدتری را برانگیزد. طبیعی بود که در ساعات نخستین موجی از توهین و افترا به سیدخندان را شاهد باشیم (که تقریبا بودیم)، اما من میگویم به هیچ وجه انتظار نداشتم که ظرف کمتر از 24 ساعت از انتشار این سخنان موجی عظیم در حمایت و یا دست کم تفسیر این سخنان به راه بیفتد و اینچنین هم مورد اقبال عمومی قرار گیرد. در فضای وبلاگستان من طی 24 ساعت گذشته به قدری یادداشتهای پر مغر، عمیق و منصفانه دیدهام که فقط میتوانم بگویم «شگفت زده ام»!
فردا
من میگویم مسیری که ما میریم به سوی واقع بینی است. آرمان هایمان را کنار نگذاشتهایم. رویای ایران آزاد را فراموش نکردهایم. خون پاک عزیزترین همراهانمان را از یاد نبردهایم و همچنان چشم انتظار یاران دربندمان هستیم. با این حال به سمتی حرکت میکنیم که میان عقل و احساسمان مرزبندی مشخصتری ایجاد کنیم. جامعه ایرانی طی دو سال گذشته و به اجبارِ کودتا، سیاست زده شده است. این به خودی خود نه تنها مفید نیست که حتی میتواند مخرب هم باشد. اما این روزها نشانههایی بروز میکند که نمایانگر بلوغ سیاسی در سطح همین جامعه سیاستزده است. این روزها ما بیشتر عادت میکنیم که هر سخنی را، هر چند مخالف و هرچند غیرمنتظره بشنویم و پیش از نشان دادن واکنش بر روی آن دقیقتر شویم. من میگویم این فصل جدید که خاتمی با سخنانش آغاز کرده نیز به زودی سپری خواهد شد. شرایط کشور نه در وضعیتی است که حاکمیت گوش شنوایی برای مخالفیناش داشته باشد و نه مخالفیناش در شرایطی هستند که بخواهند این پیشنهادات را اجرایی کنند. اما آنچه به باور من باقی خواهد ماند گام دیگری است که ما به سوی عقلانیت برخواهیم داشت و این یک پیروزی است.
پی نوشت:
در پیوند با همین موضوع از وبلاگستان بخوانید:
بازی کثیف: از «مسعود بهنود»
دوستان بولدوزر: از «راز سر به مهر»
همچنان خاتمی: از «ایمایان»
محمد خاتی، صلح کل در میدان جنگ: از «جمهور»
خاتمی خاتمی است: از «آرش حسین پژوه»
بشین بابا. حالا یک آخوند شد صلح طلب عاقل. من که نه آخوند می خوام و نه اصلاح طلب. شما بشین فکر کن از این جمهوری اسلامی چیزی می رسه.
پاسخحذف"سید محمد خاتمی باز هم لب باز کرده و این بار نیز فصل جدیدی در فضای سیاسی کشور را رقم زده است"
پاسخحذفبه زندگی سیاسی خود پایان داد...
"خاتمی این بار از «گذشت» سخن گفته و تلاش برای بازسازی اعتماد از بین رفته میان مردم و حاکمیت"
متاسفم فقط.....
"او میگوید نگران ایران است"
ایشان نگران انقلاب و امامشان است و اسلام عزیز!
"گر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم"
ایشان شکر زیادی خوردند،،به مادرانی که عزیزانشان پر پر شدند اجازه گذاشتن مراسم تدفین سر قبرشان ندادند بعد می گوید عفو؟ شوخی می کنی آرمان جان؟ نظامی اینچنینی و عفو؟
"و در بهترین حالت میتواند یک سیاستمدار خردمند، کارآزموده و با اخلاق قلمداد شود"
هیچ کدام،،هیچ کدام آرمان عزیز،،،نام ایشان را صد سال بعد به نام خائن به ملت یاد می کنند
.
.
.
اینهمه اومدیم توی خیابون اعتراض کردن، مایه گذاشتن از جونشون که بگن این آقا اون بالا مشروعیت نداره حالا حتی با اما و اگر این آقای خاتمی درحد مظلوم مشروعیت عطا فرمودند .مقدار زیادی پرت باید باشه آدم بعد اینهمه همچین چیزی از دهنش بپره
پاسخحذفممنون از توجه به مسئله و سپاس از بابت لینک.
پاسخحذفبسیار زیبا نوشتی
پاسخحذفامیدوارم درک ودرایت ما آنقدر بالا بره که درستی و دوراندیشی کلام خاتمی را دریابیم.
آرمان جان خیلی درک درستی ندارم چرا اصرار داری بگی جنبش سبز - طیف های مخالف خاتمی - گفته اند ما سازش نمی کنیم. نمی دونم این اصرار از کجا می آید. حرف خیلی مشخص است ، مشکل با پروژه مذاکره و ساژش نیست. مشکل با فاعل این پزوژه است. حالا می تونیم تا بی نهایت اصرار کنیم که جنبش سبز مخالف مذاکرده است و بر اساس یک توجیه من در آوردی بخواهیم موضع خاتمی را تقویت کنیم. در اشتیاق جنبش سبز به مذاکره یک بیانیه به نام بیانیه هفدهم از سوی میرحسین موسوی منتشر شده است که گویا است.بعد از این بیانیه مذاکره هم موسوی محبوب ماند و به جایگاهش لطمه ای وارد نشد. و این نشان می دهد مشکلی با مذاکرده و گفتگوی سیاسی نیست. مشکل این است که برخی سیاستمداران کفایت پیش بردن همچین پروژه ای را ندارند. و کسی بهشان اعتماد ندارد.واسم جالبه چرا تو این مطلبت اشاره نکردی پروژه مذاکره متعلق به میرحسین بوده است. امیدوارم سهوا بوده باشد.
پاسخحذفناسزاهایی که روانه موسوی شد بعد از آن بیانیه را یادتان رفت سامان
پاسخحذفخاتمی هنوز سخن می گوید و ما - باز هم - پیشرفت می کنیم... مگر ما چه پیشرفتی کرده ایم از دو سال پیش تا الان به غیر از خون های زمین ریخته و زندانیان در بند؟! من نمی خواهم خیلی بدبین باشم ولی این روزها مدام می گردم پی نقطه یی روشن در این دو سال. بله زیبا بود که طبقات مختلف مردم همدیگر را پیدا کردند ولی این صرفا یک دستاورد معنوی است.
پاسخحذفالان فقط به این فکر می کنم اگر زندانیها آزاد شوند دستاورد بزرگیست. به نظر شما این پیروزی است که می گویید ما باز هم پیروز می شویم؟!
برخورد اول من با سخنان خاتمی این بود که خب خاتمی خواسته وضع بدتر نشود. خواسته خسارت ها بالاتر از این نرود. بعد وقتی برخوردهای لمپن وار حامیان جنبش سبز را دیدم واقعا افسرده شدم. شاید یک جماعت کوچک گامی به سوی عقلانیت بردارند اما اکثریت با همان آدمهاییست که مهم نیست سبز هستند یا هر چیز دیگر. لمپن هایی که آماده اند با شنیدن یکی دو جمله بگویند پدرمان راست می گفت که سگ زرد برادر شغال است. از این بابت که دل من بیشتر تاریک شد تا اینکه نقطه ی روشنی ببینم در این ماجرا.
این روزها که گذشته و نقدها را خوانده ام (به خصوص مقاله ی گنجی) به نظرم آمد که شاید خاتمی قدم سیاسی بدی برنداشته باشد اما به هیـــچ عنوان نمی توانم از آن جمله ی خطایش بگذرم. سستی نشان دادن هم حدی دارد. به قول برادر سهراب اعرابی خاتمی برای چه از طرف آنان حرف زده اصلا؟!
خاتمی برای من شخص عزیزی است اما به نظرم این دو جمله یی که گفته از سر بی تدبیری بوده و خطاست.
عقلانیت نیاز به واقع بینی دارد. نباید به دلیل علاقه به کسی واقع بینی را کنار بگذاریم.