«... حضور در یک باشگاه بزرگ انگلیسی رویای هر فوتبالیستی است اما ناصر حجازی، دروازه بان تیم ملی ایران نمیتواند با منچستر یونایتد قرارداد ببندد. همه اتفاقات به این دلیل است که او برای باشگاه تهرانیاش دروازهبان خوبی به حساب میآید و شهباز از دادن رضایتنامه به او امتناع میکند. در واقع آنها پولی میخواهند که حجازی دوست ندارد آن را پرداخت کند. حتی پیش از منچستر یونایتد حجازی از طرف تیم کاسموس نیویورک پیشنهاد خوبی دریافت کرد اما به آنجا نرفت. او از زمانی سر زبانها افتاد که به تیم ملی ایران دعوت شد. حجازی از 12 سال پیش تا کنون دروازه بان تیم ملی ایران بوده و حالا در 29 سالگی یکی از ده دروازه بان برتر دنیاست...»
نشریه نیونیشن – چاپ سنگاپور – 27 فوریه 1980
به نقل از ویژه نامه آوای ساوه – مهرماه 1379 – ص37
***
سال 78 که خبر برکناری ناصرخان از استقلال را شنیدم نمیدانم از خشم بود یا افسوس که با خودم عهد بستم دیگر بازیهای استقلال بدون ناصر را نگاه نکنم. بغضم ترکیده بود و به حال خودم گریه میکردم که حتی یک بازی استقلالِ ناصرخان را هم از نزدیک ندیدم. 10 سال بعد حجازی دوباره به استقلال برگشت. نیم فصل تمام استقلالِ ناصرخان میباخت و نیم فصل تمام در میان دهها هزار استقلالی افسرده و یا خشمگین یک نفر بود که خوشحال و خندان بالا و پایین میپرید و «حجازی کاپلو» از دهانش نمیافتاد. تیم چهارتا عقب میافتاد و آن وسط یک نفر مست جمال ناصرخان دست از پایکوبی نمیکشید. خلاصه اینکه فصل 87 عقده ده ساله را خالی کردم و یک بازی را هم از دست ندادم. استقلال فقط با ناصر استقلال بود، حتی اگر سیزدهم جدول میشد. من نمیدانم اسطورهها چگونه شکل میگیرند. من نمیدانم این علاقه و شیفتگی از کجا میآید. من فقط میدانم که ناصرخان، اسطوره من بود.
سال 1966 کره شمالی یکی از بهترین تیمهای تاریخ آسیا را داشت. وقتی از جام جهانی برگشت در کشور خودش میزبان ایران بود. بازی کاملا یک طرفه از آب درآمد، اما هرچه کرهایها زدند ناصرخان گرفت تا آخر بازی صدای مربی کره در بیاید که «این دست خدا بود که درون دروازه ایران قرار داشت». (به نقل از همان ویژهنامه) حالا یک گوشهای از این شهر، روی یک تخت بیمارستان، ناصرخان دراز کشیده است. دیگر هیچ اثری از آن اسطوره بلند بالا، سرحال، خوش زبان و شیک پوش دیده نمیشود. «دست خدا» در چنگال مرگ اسیر شده. من میترسم از جهان بدون اسطورههایم.
پی نوشت:
از اینجا می توانید به پایگاه اینترنتی ناصرحجازی سری بزنید. جایی که او با دست خط خود نوشته است: «غم قفس به کنار. آنچه عقاب را پیر میکند پرواز زاغهای بیسر و پاست».
از اینجا می توانید به پایگاه اینترنتی ناصرحجازی سری بزنید. جایی که او با دست خط خود نوشته است: «غم قفس به کنار. آنچه عقاب را پیر میکند پرواز زاغهای بیسر و پاست».
نوشتهٔ جالبی بود نشان دهندهٔ احساسات پاک شما.
پاسخحذفدر ضمن لینک به سمت سایت ناصر حجازی فعال نشده!