از صبح تا حالا توی جلسه بودیم با سازنده خارجی. به عنوان کسی که آخرین روز کاریاش را در این شرکت میگذراند طبیعی بود که چندان دل به کار ندهم و بیشتر چشمم به زوایای پنهان باشد. چند نکته در تمام طول جلسه در ذهنم تکرار میشد:
- ما سازنده را به عنوان یک شرکت ایتالیایی پذیرفته بودیم. از دو نفری که به نمایندگی از سازنده در جلسه شرکت کرده بودند یک نفر ایتالیایی بود و یک نفر دیگر هندی. بعد هم اعلام شد که کارگاه ساخت در اطراف دوبی قرار دارد. خلاصهاش این میشود که جنس ایتالیایی را کارگران هندی میسازند و به ایرانیها میفروشند، سودش میرود به جیب شیوخ عرب که دست کم اینقدر فهمیدگی داشتهاند که دو وجب از خاکشان را منطقه آزاد اعلام کنند و اینقدر در تنبان و رختخواب ملت سرک نکشند.
- تعداد کارشناسان ایرانی حاضر در جلسه ده نفر بود. (البته جدای از دو مدیر ارشدی که محض نشان دادن ابهت خود بالای اتاق نشسته بودند و سر تکان میدادند) طرف مقابل با دو کارشناس در جلسه حاضر شده بود. جلسه حدود 5 ساعت طول کشید. اگر فرض کنیم همه چیز به خوبی و خوشی انجام شده باشد، هزینه این توافق دوطرفه برای سازنده خارجی 10 نفر ساعت کار کارشناسی و برای کارفرمای ایرانی 50 نفر ساعت کار کارشناسی بوده است. خودتان در مورد بازده طرفین قضاوت کنید.
- در سمت کارشناسان ایرانی، علاوه بر گل و گلدان و قندان و لیوانی که جزو دکور محسوب میشوند یک جلد قرآن نفیس هم به چشم میخورد که بخشی از مبلمان جلسه بود. این طرف پشت این قرآن بزرگ و نفیس ده نفر کارشناس نوشته بودند که گاهی حوصلهشان سر میرفت، خمیازه میکشیدند، پچ پچ میکردند و در نهایت هم چندان اطمینانی نداشتند که نظرات کارشناسی آنها چندان تاثیری در بسته شدن یک قرارداد نان و آبدار چند میلیون دلاری داشته باشد. در طرف مقابل دو کارشناس ایتالیایی و هندی، بدون هیچ کتاب و صلیب و بت و صنمی نشسته بودند، تند و تند حرف میزدند، مدام مدارک را زیر و رو میکردند و ظرف 5 ساعت هرکدام به اندازه 10 ساعت تلاش میکردند و عرق میریختند.
و چهارم اینکه
پاسخحذف- نان دست شما بوده و دندان در دهان آن ها .