پافشاریهای اخیر احمدینژاد در مقابله با رهبر نظام بار دیگر فرصتی را فراهم کرده است تا گروهی به یاد دولت اصلاحات بیفتند و در این آشفته بازار حسابهای کهنه صاف کنند. این روزها کم نیستند آنان که به انوع مختلف چوپ سرسختی احمدینژاد را بر سر رییس دولت اصلاحات میکوبند. خلاصه کلام این است «اگر خاتمی هم ایستادگی احمدینژاد را داشت به این روز دچار نمیشدیم». گلایه ضمنی اینان از وضعیت کنونی احتمالا در راستای ادعاهای دموکراتیکشان است، اما من میگویم ذات سخن آنان چیزی نیست جز شیفتگی به فرهنگ استبدادی.
تردیدی وجود ندارد که در جدال بر سر استعفای وزیر اطلاعات تمامی قوانین کشور حق را به جانب احمدینژاد میدهند و رهبر نظام آشکارا از قدرت حقیقی خود در نقض قوانین حقوقی کشور بهره گرفته است. با این حال حتی شوخطبعانه نیز نمیتوان مدعی شد که این پافشاری احمدینژاد از سر دلسوزی برای قانون است. شاید خیرهسریهای رییس دولت کودتا این بار با حقوق قانونی او همراستا شده باشند، اما نباید فراموش کرد که وی، بارها و بارها، به ویژه در جدال با مجلس، تمامی قوانین کشور را زیر پا گذاشته و آشکارا به تذکرات قانون دهنکجی کرده است. وی حتی لجاجت را به حدی رساند که پس از استیضاح یکی از وزرایش اعلام کرد وزیر دیگری به مجلس معرفی نمیکند و از اساس وزارتخانه مزبور را منحل میکند. (از اینجا بخوانید)
در برابر، آنچه امروز بسیاری گناهش را به گردن سیدمحمد خاتمی میاندازند چیزی نبود جز تن دادن او به قوانینی که برای احیای آنان به میدان آمده بود. رییس جمهور دولتی که شعارش «قانونگرایی» بود هیچ گاه به خود اجازه عبور از مرزهای قانونی را نداد، هرچند در مواردی این قانونمندی به زیان خود و اطرافیانش تمام شد.
یکی از موارد مقایسه، حمایتهای سرسختانه احمدینژاد از اطرافیانی همچون کردان، مشایی و رحیمی است. حمایتهایی که حتی اجازه رسیدگی به پرونده آنان در قوه قضاییه را نمیدهد. در برابر وزرای خاتمی بارها به مجلس کشیده شدند، استیضاح و در مورادی برکنار شدند. باید بپذیریم که این برکناریها، چه با نظر صادقانه نمایندگان مجلس انجام میشد و چه با نیت سنگاندازی بر سر راه اصلاحات، در نهایت از اختیارات قانونی مجلس بود و هرگونه اعمال فشار از جانب خاتمی تعبیری جز استبداد رای وی نداشت. خاتمی نیامده بود که یک مستبد خوب باشد.
مورد معروف دیگر به محاکمه کرباسچی باز میگشت. جایی که بسیار اعتقاد داشتند خاتمی و هاشمی باید از قدرت خود استفاده کنند و مسیر حرکت قوه قضاییه را متوقف کنند. این یعنی عین بیقانونی آن هم برای سرپوش نهادن بر فساد اقتصادی. در پرونده قتلهای زنجیرهای اتفاق مشابهی رخ داد. تا جایی که به دولت مربوط بود خاتمی وزارت اطلاعات را پاکسازی و عوامل قتلها را به قوه قضاییه تحویل داد. اینکه چه بر سر این عوامل آمد دیگر از حیطه اختیارات دولت خارج بود. حتی در پرونده قتل دکتر زهرا کاظمی دولت رسما یک تیم تحقیق تشکیل داد و نتیجه نهایی در صحن مجلس هم خوانده شد. محسن آرمین بود که شخص قاضی سعید مرتضوی را قاتل زهرا کاظمی اعلام کرد اما باز هم قوه قضاییه از محاکمه او خودداری کرد.
در نهایت در دو مورد دخالت آشکار رهبری، یعنی ماجرای اصلاح قانون مطبوعات و رد صلاحیت فلهای نامزدهای مجلس هفتم هم خاتمی تا آنجا که اختیارات یک رییس جمهور به او اجازه میداد ایستادگی کرد، اما پایبندی به پیمانی که با مردم بسته بود سبب شد تا در نهایت به حیطه وظایف قانونی و اختیارات حقوقی خود بسنده کند.
حال امروز همان گروهی که زمانی ورد زبانشان بود «خاتمی برای این کشور چه کرد»؟ نقاب نهایی را از چهره افکندهاند و آشکارا قانونشکنیهای احمدینژاد را به پای «شهامت»، «جربزه» و «اقتدار» او میگذارند. تردیدی نیست که تمامی مستبدین تاریخ خودرای، لجوج، پیگیر، خشن، بیگذشت و مقاوم بودهاند، اما این منشی نیست که جامعه ما را به سوی آیندهای دموکراتیک هدایت کند. خدمتگزارترین دیکتاتور تاریخ این کشور رضاشاهی بود که هرچند نتیجه ظاهری دو دهه آبادانیهای وی در زمینه احیای زیرساختهای کشور پیشرفتی معادل یک قرن حرکت طبیعی بود، اما دست آخر همین خوی استبدادی و خودرای وی بود که ته ماندههای انقلاب مشروطه را نیز بر باد داد. حال جای تاسف است که گروهی با ادعای دموکراسی خواهی و پیشرفت اینگونه زبان به تحسین دیکتاتورهای کوته قامت معاصر بگشایند که حتی نیمه مثبت سازندگیهای رضاشاهی را هم در کارنامه خود ندارند و از خودکامگیشان جز در مسیر نابودی میهن بهره نگرفتهاند.
بسایر خوب گفتید...تنها نکته ای که در این حرکت احمدی نژاد به نوعی قابل تحسین است این است که قواعد باند و باندبازی را خوب رعایت می کند و هوای هم سفره ای هایش را دارد
پاسخحذفدوست عزیز شما تنها به قاضی می روید و راضی هم برمی گردید . حکم حکومتی در کجای قوانینی است که شما از قول خاتمی برای احیایش صحبت می کنید ؟ . آیا در قوانین این مملکت روشهایی مانند تجمع برای اعتراض پیش بینی نشده ؟ پس چرا آقای خاتمی در برابر هرچه بر سرمان رفت دم نزد ؟؟ چرا محبوبیتش را از مجرای قانونی تجمع و تظاهرات به رخ مستبدان حکومتی نکشید ؟؟
پاسخحذفنه دوست عزیز ، حرف حق همان است که خود خاتمی گفت ، او یک تدارکاتچی بود و بد بختی ما این بود که به یک تدارکاتچی رای دادیم و الا در چهارچوب همین قانون امکان مانور زیادی برایش فراهم بود .
ضمنا شما طوری از اقدامات دولت در موضوعات مختلف حرف می زنید که انگار اصلاح طلبان غیر از انجام وظایفشان کار بیشتری هم کرده اند ؟
پرونده احمدی نژاد برای همه روشن است . جنگ او با رهبر هم انگیزه اش کاملا روشن . منتها حرف این است که او بر سر اختیارات قانونی اش ایستاده تا آنرا در جهت منافع خودش بکار بگیرد . او در جهت منافع خودش در برابر یک اقدام فرا قانونی ایستاده است ، حالا سوال اینجاست که نمی شد خاتمی این کار را در جهت منافع مردم انجام می داد ؟ تا به حال فکر کرده اید که ایستادگی روی قانون مطبوعاتی که رهبر وتویش کرد چه منافعی می توانست برای کشور به همراه داشته باشد؟؟
دوست عزیز با کمال احترام باید بگویم که شیفته استبداد بیشتر برازنده شماست که حتی نقدی منصفانه و واقعی را بر جریا اصلاحات بر نمی تابید و در صدد ماستمالی کردن آن هستید .
فقط یک قانونشکنی آشکار آقای خاتمی، استفاده نکردن از قانون برای باطل اعلام کردن انتخاباتی بود که برگزار کرد. در مورد 18 تیر آقای خاتمی بهعنوان رئیس جمهور موظف بود در قبال مردم و قانون، رتیس جمهور در قانون اساسی وظیفهی نظارت بر اجرای قانون اساسی را دارد، آیا در مورد این قائله، دستگیریها، بازداشتها و شکنجهها قانون اساسی نقض نشد؟! (مثالها کوچک و بزرگ بسیاری میشود زد که شما در متنتان ظاهراً همه را نادیده گرفتید و تنها مثبتش را مثل آن عده که نقد کردید گفتید) صحبتی نیست که آقای خاتمی بسیاری ظرفیتهای مثبت ایجاد کرد و حضورش نفسی بود در استبداد، اما چرا شما مانند آنچه نقد میکنید تصویر سیاه و سفید ارائه میدهید: گویا تا گروهی تصویری سیاه ارائه میدهند شما خودتان را موظف میدانید از کسی تصویر تماماً سفید ارائه کنید (اوج این عملکردتان در مورد آقای هاشمی بود). بنظرم آقای خاتمی مثبتترین چهرهیی بود که به بالاترین قدرت رسید اما ظاهراً اولویت ایشان در مواقع خطیر نظام بود تا رای و خواست مردمی که آنچنان ایشان را برگزیدند هرچند ایشان ادعایی هم بر این مورد نکرده بود. آرمان عزیز این فرد نیست که چیزی را در جامعه تغییر میدهد که حالا عدهیی خاتمی را مقصر بدانند عدهیی نه، این خود جمع است که تغییر ایجاد میکند انتخاب خاتمی هم یک حرکت جمعی بود و انتظارات جمع هم شاید بیشتر.
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفآرمان گرامی؛
پاسخحذفچند نکته:
۱- ایراد به خاتمی برای دخالت در پروندهٔ کرباسچی کاملا بجاست. چرا؟ چون بر اساس قانون اساسی، رئیس جمهوری ضمن اجرایی قانون اساسی و دومین مقام مسول کشور است. در این مورد میتوانست به طور مستقیم به قوهٔ قضائی تذکر قانون اساسی دهد و به طور جّد خواستار توقف بی قانونی در رسیدگی به پروندهٔ شهرداران شود (مواد ۱۴ و ۱۵ وظایف رئیس جمهور)
۲- هر گلهای به کرباسچی و تیم شهردارن تهران میتوان بگیریم ولی حتی بر اساس تمام آن داد گاهای فرمایشی مشخص شد که دزد نبودند و بر خلاف گفته شما "فساد اقتصادی" نبود. ایراد به دخالت نکردن خاتمی به این سبب بود که چرا شهرداران را شکنجههای قرون وسطائی دادند و نه اینکه چرا به پروندهٔ اقتصادیشان رسیدگی شد که حق قوهٔ قضاییه است!
۳- شخصاً هر جایی که گلهای به خاتمی میشد ندیدم که از او انجام خلاف قانون اساسی را بخواهند ولی هنگامی که به سازمان ملل میرود و رئیس جمهوری آمریکا برنامهٔ سخنرانیش را تغییر میدهد که با خاتمی رو در رو شود و چون خاتمی ندایی از تهران میشنود "مانند کودکان" سر بر میگرداند و به اصطلاح تحویل نمیگیرد! آیا این بی لیاقتی و بی کفایتی نیست؟
۴- جایی که به قول خاتمی هر ۹ روز یک کودتا بر علیه دولتش میشد و حتی به آن دو کف خواستهی خودش و پیمانی که به ملت بسته بود نرسید، آیا نمیتوانست استعفا دهد و یا بر اساس اختیاراتش در مورد آن قوانین همه پرسی کند؟
۵- در مورد قیاستان با رضا شاه، موافق نیستم گرچه اکنون جای بحثش نیست!
موارد بی کفایت خاتمی بسیارند و البته هدف مقایسه کردن با احمدی نژاد نیست که او "دزد با چراغ" است! اگر خاتمی هم در هنگام معرفی وزرأ در همان ساله ۷۷ (که ۲۲ ملیون ایرانی به او رأی دادند و همه پشت سرش بودند) کوتاه نمیآمد و بر سر پیمانی که با ملت بسته بود میماند، به آنجا نمیرسیدیم که پس از او چنین بر سر دیارمان رود.
چند نکته در پاسخ به دوستانی که بر علیه خانمی تاخت و تاز کرده اند:
پاسخحذف1-از قدیم گفته اند بر اگر نتوان نشست.که باید اضافه کرد بخصوص در سیاست
وقتی از شرایطی صحبت میکنید که خود خاتمی حتی کوچکترین شانسی برای انتخاب شدن خود نمیدید چطور شما انتظار دارید بلافاصله مثل یک سیاستمدار کارکشته وارد میدان بشه و همه چیزهایی که شما بعدا دیدید ببینه و همه تصمیمات 100% درستی که همه هم بپسندند بگیره. باید اول خودتون و بگذارید جای خاتمی در آن زمان و با آن دانش و توانایی و اطلاعاتی که از پشت پرده نظام داشت بعد قضاوت کنید. بخصوص در مورد وزرا، اولا صف افراد داخل نظام بخوبی شناخته نبود که او دستش باز باشه و دوما وزرا باید از مجلس رای میگرفتند.
2 - از همه گذشته دولت او میخواست تو این نظام کار کنه و نه انقلاب، بنا براین باید تا حد ممکن رضایت دیگر بخشهای نظام را جلب میکرد. اصولا همونطور که بارها خود خاتمی به صراحت گفته او این نظام را قبول داشت و فقط در صدد اصلاحات بود. من و شما اگه قبولش نداشتیم نباید بهش رای میدادیم و وقتی هم که رای دادیم دیگه نمیتونیم ازش بخوایم طرز فکرشو عوض کنه.
3 - همینطور مقایسه خاتمی با احمدینژاد از این نظر غلطه که او منتخب مردم بود و داخل نظام پایگاه آنچنانی نداشت که مثل احمدینژاد امکان مانور و بازی داشته باشه. کار کردن در چنین شرایطی برای تمام سیاستمدارهایی مثل خاتمی در همه دنیامثل راه رفتن روی بند میمونه که دایم باید در حال عوض کردن وزنه باشه که از روی بند نیفته. منتها اونی که در وزنه مقابل مردم وایستاده اینو بخوبی میبینه و در حالیکه به کارشکنیهاش ادامه میده به طرف مقابل اینو الغا میکنه که طرف داره دایم از طرف مردم وزنه کم میکنه و مردم و بخصوص روشنفکر ها که آدمهای ساده دلی هستند اینو باور میکنند.
یک پاسخ کلی به تمام نظرات انتقادی
پاسخحذفدوستانه خدمت تمامی خوانندگان این دیوانه سرا عرض می کنم که حداقل انتظار ممکن در هنگام طرح انتقادات این است که خود را ملزم کنیم پیشاپیش در مورد پاسخ های بدهی و ابتدایی به انتقادات خودمان فکر کنیم. کمی بی انصافی است که تنها یک انتقاد وارد کنیم و منتظر بمانیم ساده ترین ایرادات این انتقاد را هم نگارنده متن به ما گوش زد کند. ضمن اینکه در هنگام طرح انتقاد ما با دو شرایط متفاوت مواجه هستیم. یا نسبت به نگارنده متن هیچ پیش فرضی نداریم، پس انتقاد خود را صرفا به همین متن محدود می کنیم. در چنین حالتی حق نداریم به نیت خوانی نگارنده بپردازیم و به مطالبی انتقاد کنیم که عینا در متن ذکر نشده اند. در حالت دوم ما یک پیش زمینه نسبت به نگارنده داریم. مثلا پیش زمینه ای برگرفته از نوشته های قبلی او. آنگاه ممکن است انتقاد خود را کمی کلی تر و به کلیت نگاه او وارد کنیم. در این حالت دوم نویسنده هم حق دارد از مخاطب خود انتظار داشته باشد که او را ناچار به دوباره گویی و تکرار مکررات پیشین نکند.
اما پاسخ های موردی به انتقادات دوستان
پاسخحذفرونین عزیز:
- من کجا به حکم حکومتی اشاره کردم؟ شما در مورد چه یادداشتی اینجا کامنت گذاشته اید؟
- در قوانین کشور اعتراض و راه پیمایی پیش بینی شده. ارتباطش به این بحث را شما بفرمایید.
- یعنی چه آقای خاتمی در برابر هرچه بر سرمان رفت دم نزد؟ یعنی ایشان هشت سال روزه سکوت گرفته بود؟
- مگر کسی در محبوبیت خاتمی شک داشت که بخواهد برای اثبات آن راهپیمایی راه بیندازد؟
- خاتمی نگفت من تدارکاتچی هستم. گفت گروهی رییس جمهور را تدارکاتچی می خواهند. نقل قول مستقیم را که تغییر نمی دهند.
- شما را نمی دانم. من به یک تدارکاتچی رای ندادم.
- مگر قرار بوده اصلاح طلبان غیر از وظایفشان کار دیگری هم بکنند؟
- ایستادگی بر سر قانون مطبوعات چه ربطی به خاتمی داشت؟ قانون دست نمایندگان مجلس بود و آقای کروبی هم آن را از دستور کار خارج کرد. به هر حال در این مملکت رییس جمهور قانون گزار نیست. رییس قوه اجرایی است.
- شما نقد منصفانه بفرمایید. ما در خدمت هستیم
دوست ناشناس:
- نخست اینکه استفاده نکردن از ظرفیت قانونی مصداق قانون شکنی محسوب نمی شود. دوم اینکه لطفا به قانون مراجعه کنید تا متوجه شوید دولت تنها مجری انتخابات است، هیچ قانونی به دولت اجازه ابطال انتخابات را نمی دهد. وظیفه تایید و یا ابطال انتخابات با نهاد نظارتی است و نه نهاد اجرایی.
- در مورد 18 تیر قانون شکنی زیاد انجام شد. قانون شکنان هم شناسایی و حتی تحویل دادگاه شدند. ارجاعتان می دهم به دادگاه سردار نظری. اینکه ایشان در دادگاه تبریه شدند به دولت ربطی نداشت. ضمن اینکه فرماندهی نیروی انتظامی تا پیش از آن ماجرا با رهبر بود. پس از آن فجایع خاتمی رهبر را مجبور کرد که این انتخاب را به وزارت کشور واگذار کند که یک پیروزی بزرگ بود.
- تصویر ارایه شده سیاه و سفید نیست. شاید شما باید نگاهتان را تغییر دهید. چه در این ماجرا و چه در ماجرای آقای هاشمی. در واقع به نظر می رسد این شمایید که هاشمی را تنها سیاه می خواهید و هرگونه تردید در این دیدگاه را تبرئه تمام عیار هاشمی قلمداد خواهید کرد
داریوش عزیز
1- چرا خاتمی باید به دلیل محاکمه کرباسچی به قوه قضایی تذکر قانون اساسی بدهد؟ چه ایرادی در آن محاکمه وجود داشت؟
2- پاسخ پرسش بند 1 اینجا مشخص می شود. شما در دادگاهی خود خوانده کرباسچی را تبرئه کرده اید. نظر قاضی آن پرونده این نبوده است. کدام مرجع می گوید که نظر شما حقانیت دارد؟ این «معلوم شد» را از کجا آوردید؟ چرا «دزد نبودند» را به «وجود نداشتن فساد اقتصادی» ترجمه کردید؟
3- رفتار خاتمی در سازمان ملل را من هم نمی پسندم. در بهترین حالت می توانم باب شرایط آن زمان این رفتار را درک کنم اما همچنان گمان می کنم یک اشتباه تاریخی بود.
4- اول اینکه خاتمی گفت «هر 9 روز یک بحران» و نه یک کودتا. باز هم تذکر می دهم نقل قول مستقیم را تغییر ندهید. در مورد استعفا دادن یا ندادن هم باید بگویم این یک تصمیم استراتژیک است. شما می گویید بهتر بود بدهد؟ من می گویم بهتر شد که نداد. ربطی به قانون گرایی ندارد.
آرمان جان
پاسخحذف۱-فرض کنید (فرض محال که محال نیست) شما رئیس جمهوری ایران هستید و معاون شهردار شما که میشود معاون رئیسی که وزیر کشور شما تعیین کرده است را از از سر کار خود بازداشت کنند و تحت شدیدترین شکنجهها برای اعتراف گیری قرار دهند (طبق اعترافات شهرداران نواحی تهران، آنها را از پا آویزان میکردند) و بر آن اساس آن اعترافات در دادگاه مورد محاکمه قرار بدهندشان..اصلا معاون شهردار تهران نه، یک شهروند عادی، آیا شما به عنوان مقام دوم کشور و ضامن قانون اساسی، به قوهٔ قضاییه تذکر قانون اساسی نمیدهید (بر اساس اختیارات رئیس جمهوری)؟ فرض کنید اصلا شهرداران همه دزد و مفسد اقتصادی (که اگر بخواهید جزیتش را باید پیدا کنم که این شکل نبود)، آیا این شکل شکنجه و اعتراف گیری و به داد گاه بردن (در حالی که از سر تا ذیل خودشان همه دزدند) ثواب است؟
۲- خاتمی ۲ خواسته را به عنوان کف خواستههای خود مطرح کرد که حتی آنها را هم نتوانست انجام بدهد (در حالی که ۲۲ ملیون رأی و مجلس را هم در اختیار داشت) و حتی در همان سیستم محدود قانون اساسی رژیم، رئیس جمهوری اختیارتی چون "دعوت به همه پرسی" دارد که میشد استفاده کرد و یا لاقل با مردم (چون امثال معنی که دل به او بسته بودیم) سخن میگفت مساله فرق میکرد و تنها به این اکتفا نمیکرد که بگوید هر ۹ روز یک "بحران" بر علیهاش انجام شده است.
۳- پرسش نهایی من: زمانی حتی این شایعه بود که خاتمی را تهدید کرده بودند که به دخترش آسیب میرسانند (البته دختر ایشان مانند بسیاری از آقا زادههای دیگر امروز در اروپا و در آسایش زندگی میکنند)..زمانی او را تهدید کردند که اگر دانشجویان از جلوی کوی دانشگاه به داخل نروند با رگبار آنها را به گلوله میبندند (تهدید از رحیم صفوی)..زمانی معاون و از نزدیکترین مشاور آنش را تحت شدیدترین شکنجهها قرار دادند....در حالی که رئیس جمهوری بود از ترس رژیم یان حتی جرات نکرد که بر سر میزی بنشیند که در سوی دیگر رئیس جمهوری اروپا یی لیوانی شراب بدست گرفته (اوج ...) به قول شما هر ۹ روز یک بحران،،،به قول خودش در حد تدارک چی نظام بود...اینهمه شکنجه و تجاوز و قتل و آدمکشی را دید و دید..تقلب بزرگ انتخاباتی و سرکوب مردم را دید....چطور هنوز به خودش اجازه میدهد که دم از اصلاح رژیم بزند و بقای جمهوری اسلامی را خواستار باشد؟
البته سخن خاتمی این بود که عدهای از رئیس جمهوری میخواهند که تدارکاتچی باشد که البته ایشان خود چنان بودند!
پاسخحذفآرمان عزیز:
پاسخحذف1- انجام ندادن وظیفه قانونی هم قانونشکنیست و بخصوص دربرابر یک ملت و قانون اساسیاش. ارجاع دادید به قانون من نگفتم دولت قانوناً تنها میتواند انتخابات را ملغا کند اما آیا اعلام تقلب و باطل بودن انتخابات از نظر دولت ممکن نبود یا اصولاً اینطور نبود از نظر دولت وقت یا مصلحتِ نظام به مصلحت اعلام تقلب میچربید؟
2- در مورد 18 تیر چه کسی نمیداند چه شد و دادگاه به دولت ربط نداشت! اما عملکرد دولت در تذکر و اعتراض به دادگاه چه بود؟ انکار این نادیده گرفتن واقعیت است، داستان مبرا کردن خاتمی همانقدر بیمعناست که محکوم کردنش!
3- گویا شما متوجه منظور من نشدید من به سیاه و سفید اتقادی ندارم خلاصه حرفم اینست وقنی کسی خاکستری یا راهراه است سعی میکنید کسی را سفید یا سیاه نشان دهید، مثلاً در همان نوشتهی در مورد آقای هاشمی گفته بودید: من نمیدانمی هاشمی چه کرده که امثال گنجی فلان. مگر مستندات تاریخی وجود ندارد که هر کسی چه کرده یا نکرده یا امکان تحقیق نیست که با دو جمله فلانی در نظر خواننده محکوم یا مبرا شود، مگر خواننده شما عوام است؟ نقد من به شما این است شما مدام از اشخاص صحبت میکنید نه وقایع و دربرابر اشخاص هم موضع میگیرید، راحت بگویم اشخاص میمیرند، هرچه کردند و نکردند میماند، بنظر من یکی ار مشکلات همیشه همین گشتن دور شخص بوده، جامعه و مردمی که بدانند چه میخواهند نیازی ندارند مدام درگیر نامها باشند، درماندهی حصور کسی نمیشوند، حرکتی را میگیرند و ادامهش میدهند و حیات و خاموش شدن و نشدنش در رهبری کسی تجلی پیدا نمیکند که نیازی به تعریف اشخاص باشد، آنهم افرادی که زندهاند و بیشتر از مردم تریبون داشتند و دارند برای دفاع با همهی خوبیها و بدیهاشان.
ببینید الآن چقدر در مورد خاتمی بحث شد بنظرتان این مقید است؟
بنظر من اندیشه، آگاهی در اشخاص تعریف نمیشود چه این شخص مصدق باشد یا علی خامنهای و بحث بر سر افراد سیاستزدگیست، جنبش مدنی چیزی فراتر از سیاستزدگیست، به دنبال تغییر و گرفتن حقوق مدنی خود است بی هیچ سیاه و سفید، خشونت و انتقامجویی یا رهبرسازی و تداوم کیش انسان پرستی یا ضدانسانی. این بازی بحث بر سر اشخاص و هربار تکهیی از خوب و بد شخصی را گرفتن همان بازی درگیری آخر دوران اصلاحات بود که تمام انرژی حرکت را از همان جملهی آقای خاتمی «حق گرفتنیست نه دادنی» دور کرد. وقتی کسی درگیر این بازی میشود من به خودم میگویم او درگیر وابستگی به چیزی شده که حسی غیرحقیق به او میدهد و آرمانش را فراموش کرده!
1-عین جمله شما: "رییس جمهور دولتی که شعارش «قانونگرایی» بود هیچ گاه به خود اجازه عبور از مرزهای قانونی را نداد، هرچند در مواردی این قانونمندی به زیان خود و اطرافیانش تمام شد. " ، حالا شما بفرمایید حکم حکومتی که آقای خاتمی خود را ملزم به اجرایش می دانست جزء قانون بوده یا نه .
پاسخحذف2-ارتباط راهپیمایی به بحث اظهر من الشمس است . وقتی کسی می خواهد در چهارچوب قانون در برابر بی قانونی اعتراض کند و به عقیده شما شهامتش را هم دارد راهپیمایی ابزاری قانونی برای اعتراض است .
3-این نوع استدلال بدترین شکل استدلال است . آقای خاتمی در بزنگاههای تاریخی دورانشان روزه سکوت گرفته بود دوست عزیز ضمنا در مابقی موارد غیر از کلی گویی و بحث های تئوریک چیزی از ایشان ندیدم
4-کسی در محبوبیت خاتمی شکی نداشت ولی آنچه می توانست از این محبوبیت دستاوردی برای مردم ایران به همراه داشته باشد بالفعل کردن این محبوبیت و به رخ کشیدن آن بود که می توانست در بسیاری موارد ، من جمله قضیه قانون مطبوعات ، منجر به عقب نشینی حاکمیت گردد ، فرصتی که متاسفانه از دست رفت
5-در این مورد حق با شماست ولی برداشت عمومی از صحبت آقای خاتمی همان بود که من آوردم
6-اگر قرار بود اصلاح طلبان فقط کارهای روتینشان را انجام دهند آیا دلیلی داشت خود را مصلح معرفی کنند ؟ . تا آنجایی که من می دانم اصلاح کردن یک رویه با تابعیت تمام و کمال آن منافات دارد .
7-من شاید منتقد منصفی نباشم . قبول . ولی اینکه بزرگترین اشتباهات یک جریان در طول یک دوره 8 ساله را به این راحتی ماله کشی می فرمایید به نظرم اصلا و ابدا به انصاف نزدیک نیست .
8-در تمام اشتباهات دوران 8 ساله یک جریان مقصر بوده و نه یک فرد . اگر از تعلل و سستی می گویم مقصودم یک جریان است . از خاتمی گرفته که از او بشدت متنفرم ، تا کروبی که شجاعت این روزهایش را تحسین می کنم و تا امثال موسوی خوئینی ها که مشی فکری شان را بیشتر می پسندم ، همه و همه در یکسری اشتباهات دوران 8 ساله سهیم اند اینکه شما یک نفر را از بقیه مستثنی می کنید برای من مفهومی ندارد .
حُرّ امام خمینی پهلوان شاهرخ ضرغام
پاسخحذفروي سينه اش خالكوبي كرده بود:
فدايت شوم خميني
http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=146&catid=54
آرمان جان شما عصبانی نشو از این کج فهمیها. آخه اگه این چیزها نبود که الان وضعمون خیلی درست بود. اخیرا یک مطلبی خوندم از خانم رویا طلوعی که البته در مورد احزاب کرد صحبت کرده بود. ولی یک نکته خیلی مطرح کرده بود که تفرقه بین احزاب نشانه رواج منش دیکتاتوری بین آنهاست.چون غیر از اینکه هر حزبی فکر میکنه تنها گروه بر حق هست و دیگران بر خطا، این اصل ساده دموکراتیک را هم کلا نادیده میگیرند که حق موجودیت دیگران رابرسمیت بشناسند و با آنها روی مواضع مشترک مذاکره کنند. من شخصا در یک جایی نوشته بودم که تفرقه نشانه عقب ماندگیست ولی راستش خودم هم فکر نکرده بودم از چه نوعش. ولی این نکته را که دیدم جدا چشمم و وا کرد و بهتر تونستم این وضعیت و تحلیل کنم. وقتی بنده نخوام موجودیت شما رو برسمیت بشناسم چاره ای ندارم جز اینکه دنبال تقطه ضعفهات بگردم، بزرگنمایی شون کنم و منکوبت.
پاسخحذفحالا داستان این دوستان با خاتمی همینه. اولا من مطمینم یا این دوستان در زمان انتخابات دوم خرداد آنقدر ساده بودند که جوگیر شدند و به خاتمی رای دادند وبعد هم پشیمان و یا اصلا رای ندادند، مثل اکثر گروههای خارج کشوری که بعدا-وهمچنان- مدعی خاتمی شدند. وگرنه اشخاص یا گروههایی که از روی یک منطق فکر شده به شخص یا حزبی رای میدن میدونند که رای دادن و رای آوردن تازه اول کاره و در ادامه باید از شخص منتخب خود دفاع جانانه بکنند و اگر نه طرف مقابل اونو لت و پارش میکنه. در حالیکه این دوستان بلافاصله خودشون مدعی خاتمی شدند. من سوال میکنم آیا رای دادن و رفتن به خانه که نتیجه اش فقط انتخاب یک نفر باشه ایجاد قدرت میکنه؟ وقنی از یکطرف مردم عادی بصورت توده وار به میدان آمدند و هیچ تشکلی نداشتند که خواسته های اونهارو پیگیری کنه و در میدان نگهشون داره که خاتمی هم بتونه با اتکا به آنها موضع خودش را محکم کنه و از طرف دیگه حزب و گروه قدرتمندی برای حمایت از او وجود نداره و آنهایی هم که هستند مثل این دوستان بلافاصله شدند مخالف ، بفرمایید خاتمی به کدام نیرو باید متکی میشد؟ خب اونم با درک این شرایط شروع به انجام همه کارهای مثبتی کرد که امکان داشت. از جمله که مهمترین و با ارزشترین آنهاست فراهم کردن شرایط برای متشکل شدن مردم جه در تشکیلات صنفی چه سیاسی. و جلو گیری از انجام کارهای مخالف منافع مردم، آنهم در حدی که ممکن بود. دوستان بیخود شلوغش نکنید! به دلایل متعدد خاتمی نمیتونست از مردم بخواد بیان تو خیابون. این کار شماها بود که نکردید و بجاش مقابل او قرار گرفتید.
دوما، اگر خاتمی در اون هشت سال کاری نکرد چطوری در سال 88 با یک سفر انتخاباتی لرزه به سرتاپای رژیم انداخت؟ و لابد منکر این هستید که اگر نبود او امکان نداشت موسوی این محبوبیت رو پیدا کنه؟ و اینکه چطور با ظریف ترین حرکات خود تمام نقشه های طرف مقابل و نقش بر آب کرد؟
در پاسخ به دوستمون در مورد اهمیت نقش افراد باید عرض کنم اگر افراد مورد بحث من و شما باشیم حق با شماست، ولی در اینحا بحث بر سر شخصیت هست و نه فرد. و شخصیتها برآیند تواناییهای یک ملت در شرایط معین هستند. بنا بر این بحث بر سر خاتمی در واقع بحث روی تواناییهای مردم ایران در این شرایط است. نکته مهم دیگه ای که از اینجا منتج میشه اینه که خاتمی هرچی که بوده و یا هست برآیند تواناییهای مردم ایران بوده و اگر اشکالی در او هست-که هست- مربوط به شخص او نیست، بلکه این انتخاب یک ملت هست. که فکر میکنم مطالب آرمان در مورد سرمایه اجتماعی به همین بحث مربوط باشه.
البته من ناشناس نیستم فقط چون انتخاب این نمایه راحت تره
من انتظار اینهمه بی انصافی رو از شما نداشتم
پاسخحذف1.خاتمی سر کوی دانشگاه فقط گفت : "من متاسفم"
2.مهاجرانی مجبور به استعفا شد استیضاح نشد
3.خاتمی در مورد مجلس هفتم اول گفت من انتخابات برگزار نمی کنم بعد از سخنان رهبری که گفت : "انتخابات سر موعد مقرر برگزار میشود" حرفاش یادش رفت
و ....
انتظار بی قانونی از خاتمی نداریم ولی حد اقل می توانست از حقوق قانونی استفاده کند و طبق متن شما گروهی که به خاتمی خورده میگیرند و او را با احمدی مقایسه میکنند از او انتظار داشتند که از همین قانون دست و پا شکسته بهترین استفاده را میکرد. گوش نکردن به منویات رهبری به هیچ عنوان بی قانونی نیست مگر اینکه شما هم رهبری رو بالاتر از قانون بدونید