حسن بهزادیان - جنبش سبز اگرچه دارای پتانسیل بسیار عظیمی بوده، اما تاکنون هیچ پیروزی ملموسی به همراه نداشته است. یعنی نه توانسته انتخابات را باطل کند، نه توانسته زندانیان سیاسی را آزاد کند، نه توانسته مشروعیت بین المللی دولت ایران را به نحوی از بین ببرد که دیگر کشورها از پذیرش سفرای آن سر باز بزنند، یا حتی به صورت مداوم از دولت ایران بخواهند در برخورد با مردم، از سرکوب استفاده نکند. (در این زمینه نخبگان جنبش کم کاری شدیدی کردهاند که موضوع این بحث نیست)
در بعد داخلی نیز جنبش سبز با محدودیتهای جدیدی روبرو شده است، که بارزترین آن حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی است. گروهی در حاکمیت همیشه مدعی هستند که جنبش را از بین بردهاند و دیگر صدایی بلند نمیشود، اما به محض اینکه جنبش بار دیگر زنده بودن خودش را نشان میدهد، این گروه طرح جدیدی را آغاز کرده و باز همان ادعای پیشین را تکرار میکند. در حال حاضر و پس از حضور 25 بهمن نیز این افراد احتمالا ادعا کردهاند با حصر موسوی و کروبی جنبش دیگر خاموش شده و نمیتواند در خیابانها حضور داشته باشد باید اعتراف کرد این ادعا تا حدودی درست است، تا به حال قویترین نیرویی که توانسته مردم را به خیابانها بکشد، دعوت موسوی و کروبی بوده است.
سمت دیگر قضیه هم تاسیس شورای هماهنگی راه سبز امید است، شورایی که معلوم نیست از چه کسانی تشکیل شده است و همچنین معلوم نیست روش تصمیمگیری در آن چگونه است و اصولا چه تصمیماتی قرار است گرفته شود؟ شورای هماهنگی راه سبز امید از یک طرف، حرفهای جدید آقای واحدی که به نوعی نماینده مهدی کروبی است مبنی بر عدم پذیرش شعار اجرای بدون تنازل قانون اساسی از طرف دیگر خیلیها را نگران کرده است.
به همه اینها همکاری نکردن و حتی برخورد بین سایر گروههای سبز را اضافه کنید که مدتهاست حتی نتوانستهاند یک بیانیه ساده را امضا کنند. وضع بد زندانیان سیاسی نیز که نیروی محرک جنبش سبز را نیز به تمام مشکلات بالا بیفزایید تا دید کلی از مشکلات جنبش سبز داشته باشیم. شاید بر مبنای خلاصه گفته شده، مشکلات کنونی جنبش سبز را در فهرست زیر خلاصه کرد:
- بازداشت رهبران جنبش سبز
- محدود شدن نیروی محرکه جنبش با استفاده از زندان یا تهدید
- نبود همکاری میان بخشهای مختلف
- نداشتن اهداف مشخص برای اکثریت جنبش
- نبود مکانیزم همکاری با سایر ایرانیهای تحول خواه که ممکن است اهدافی غیر از اهداف جنبش را داشته باشند
- نبود ارتباط مشخص با سازمانهای بین المللی و سایر کشورها
- نیاز به نمایش بیرونی دورهای جنبش
طبیعتا حل این مشکلات نه ساده است و نه در کوتاه مدت امکان پذیر. شاید حتی نتوان انتظار داشت برخی از این مشکلات اساسا حل شوند. اما در مورد برخی مشکلات کم کاری مشهودی اتفاق افتاده است. در این جا سعی میکنم راهحلهای پیشنهادی برای برخی از مشکلات فوق را بیان کنم:
1. مشخص نبودن اهداف جنبش سبز: مشخص نبودن اهداف جنبش، بیش از هر چیز دیگر حاصل بیتفاوتی تک تک ما بوده و این فرض که همه مثل من فکر میکنند. حل این مشکل بسیار سادهتر از آن چیزی است که فرض میشود، در همین زمان، طرح بسیار خوبی توسط صفحه فیس بوک 25 بهمن برای برنامههای اعتراضی خرداد 90 اجرا شده است که نظر اعضا را میپرسد. چرا چنین روشی برای تعیین اهداف جنبش سبز انجام نشود؟ چرا از یک جامعه آماری چند هزار نفری و حتی بیشتر در یک بازه زمانی چند ماهه استفاده نمیشود تا نظرات عموم فعالان اینترنتی جنبش پرسیده شود؟ میتوان با صرف اندکی وقت و همکاری اولیه چندین فعال، این کار را شروع کرد و سپس به عموم فعالین جنبش تعمیم داد. حتی میتوان این طرح را بسیار بیشتر از فیس بوک گسترش داد و با استفاده از سایر فضاهای مجازی مانند وبلاگها و ایمیل و سایتهای خبری و همچنین سایر سایت ها، نظر عموم را جویا شد.
2. دقیقا از همین روش میتوان درباره سازوکار رسیدن به اهداف جنبش استفاده کرد، چه کاری باید کرد؟ آیا اعتصاب عمومی روش خوبی است؟ چه روزهایی برای اعتصاب تا تظاهرات مناسب است؟ روشهای راهاندازی گروههای سبز چگونه باید باشد؟ دهها پرسش دیگر نیز لازم است از کسانی پرسیده شود که قرار است هزینههای برگزاری هر اقدام را بدهند.
3. آقای واحدی در مصاحبه پارازیتش صحبت از تلاش برای شروع به کار چیزی تحت عنوان کنگره ملی در خارج از ایران و با حضور همه گروههای سیاسی مخالف کرده است، این سازمان یا کنگره یا هر نام دیگر، قطعا روش بسیار خوبی برای حل بسیاری از مشکلات کنونی جنبش در زمینه عدم همکاری بین گروههای مختلف است.
4. شفافیت؛ هم اکنون رسانههای سبز خارج از ایران فعال هستند و مهمترین این رسانه ها، شاید تلویزیون رسا باشد. هم در این رسانه و هم در سایر رسانه ها، باید سعی کنیم گفتگوهای چالشی بین بخشهای مختلف جنبش ایجاد کنیم. شاید تا به حال فقط چند گفتگوی خوب در این زمینه داشتهایم که از آن جمله میتوان به یکی از برنامههای پرگار بیبی سی با حضور مسیح علی نژاد و نیک آهنگ کوثر اشاره کرد. طبیعتا افزایش این برنامههای چالشی موجب روشن شدن افکار گروههای مختلف شده و به احتمال زیاد باعث افزایش همکاری این گروه میشود. در حقیقت در حال حاضر ما بسیار بیشتر از اینکه نیاز به نقد حاکمیت داشته باشیم، نیاز به شناخت خودمان داریم و این شناخت با گفتگوهای یک طرفه حاصل نمیشود.
5. توجه واقعی به مشکلات مردم؛ انتقادی که به رسانههای سبز وارد است و البته انتقاد به جایی است، نگاه به مشکلات مردم با هدف سبز کردن همه است. این نگاه به این معناست که اگر ما پیروز شدیم، شما باشید و مشکلاتتان! نمونه واضح این مشکلات در وضعیت بسیار بسیار بد زندانهاست، نگهداری زندانیان سیاسی در بند زندانیان عادی طی ماههای اخیر و علی الخصوص چند هفته اخیر، باعث شد فجایعی که در زندانها و برای زندانیان عادی رخ میدهد به اطلاع عموم برسد. آیا باید اکنون و با انتقال برخی زندانیان سیاسی به بندهای بهتر، وضع زندانیان عادی فراموش شود؟ آیا نباید سبزها به دنبال خانواده زندانیان عادی بروند و با تاکید بر این مشکلات، باعث تغییر زندانها شوند؟
این مقاله نه ادعا دارد که همه مشکلات جنبش را بیان کرده و نه اصولا میتواند چنین کاری کند، همچنین راه حلهای بیان شده برای برخی از مشکلات نیز، فقط جوابهای سادهای هستند که جز با نظرات دیگران تکمیل نمیشوند. خواهش بنده از تمام علاقمندان به داشتن ایرانی بهتر اینست که نظرات خود را ابزار کنند و با ابزار نظر، سعی کنند هرچه سریعتر بر این مشکلات فایق بیایند.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای وارده شما استقبال میکند
یادداشت تحلیلی بسیار مفید و خوبی بود. فقط باید کار رو با اضطراری ترین و سریع ترین حالت ممکن انجام برسونیم و این نیازمند تحلیل دقیق و بحث سریع بین فعالین داخلی و خارجی جنبشه و باید شبانه روزی روش کار کرد چون اگر فرصت از دست بره ممکنه فرصت دیگری به چنگ نیاریم.
پاسخحذفضمن تشکر از مقاله ی بسیار خوب حسن بهزادیان من می خواهم نکاتی جند را در مورد راهکارهای بهبودی کار جنبش مطرح کنم.
اول این که جنبش در حیطه ی مبارزه با حکومت سه راه داره که هیچ کدوم نباید رها شن به بهانه ی توجه به دیگری( این تقسیم بندی رو مدیون نظر سنجی فیس بوک بیست و پنج بهمن هستم):
1) کنش خیابانی
2) کنش مدنی که من گستره ی اون رو از اعتصابات و نافرمانی مدنی می دونم تا الله اکبر گفتن های شبانه.
3) کنش آگاهی بخشی که من علاوه بر آگاهی بخشی، اعتماد سازی و بالا نگه داشتن روحیه یا امید بخشی رو هم تو این دسته قرار می دم.
خب من راه حل پیش و روی جنبش رو دو راه حل می دونم یک مذاکره با حکومت و دو دخالت ارتش یا بخشی از آن به دفاع از مردم. حتی در حالت مذاکره هم ابتدا مردم می بایست دست بالا را داشته باشند به همین خاطر به نظر من راه حل خاتمی در مقطع فعلی برای امتیاز گرفتن از حاکمیت نه تنها غیر عملی است بلکه ممکن است از سوی حاکمیت نشانه ی ضعف جنبش تلقی شود با وجود احترامم به سید اصلاحات من مضرات عمل ایشان را بیشتر از سودش می بینم هر چند حرکت ایشان و تلاششان را درک می کنم. ولی مقطع کنونی زمان مذاکره نیست.
قابل توجه دوستان برانداز هم این نکته رو حواسشون باشه که در هر کدوم از دو روند به ناچار باید تن به امتیاز دادن بدن.
دو ما باید برای فشار به دولت کودتا و برای تن دادن دولت کودتا به خواسته های جنبش از هر گونه عادی کردن اوضاع بپرهیزیم اگر فرصتیس بود این رو بیشتر باز خواهم کرد
سوم به نظر من کنش بیست و پنجم اردیبهشت هر چند ناموفق ولی مفید بود. چون تا حدودی روحیه ی کنشگران را بالا برد و افراد را به تکاپو برای اندیشه برای مرحله ی بعدی واداشت.
چهار به نظر من در مقطع فعلی واقع بینانه نه انجام کنش خیابانی و نه اعتصابات قائم به ذات ممکن نیست. بلکه ابتدا به ملتهب کردن جامعه برای انجام دادن نیازه. به طور مثال به عنوان یک پیشنهاد باید الله اکبر گفتن رو در یه مدت فشرده مثلاً دو هفته هر شب ادامه داد سپس با دید واقع بینانه دست به تظاهرات خیابانی با فواصل کم زد. چیزی که مهمه اینه که این دفعه هر کاری می کنیم نباید بذاریم ملت سرد شن و دوباره دلسردی تو فضای جامعه تبدیل به سندرم شه.
حال حرف زیاد هست و پیشنهاد زیاد. اگر شد بر می گردم. اما مهم ترین چیز اینه که باید شتاب زده عمل کنیم چون وقت بسیار اندکه و ما در حال مسابقه با زمان. وقت زیادی نمونده پس باید کمی سرعت تفکر منطقیمون رو زیادتر کنیم. پراگماتیک فکر کنیم و در عین حال درست تحلیل کنیم. از تجربه ی راهکارها و شکست هم نهراسیم. وقت محدوده فقط یک نگاهی به طرح های در دست بررسی مجلس بیاندازین تا موضوع رو متوجه شین که ما چقدر از نظر زمانه در مضیغه ایم
در ضمن من تو بحث هایی که داشتم به این نتیجه رسیدم که وجود شورا لازمه و نمی شه نادیده ش گرفت اما شورای فعلی حقیقتاً یک مانع ساختاری ساخته. شورا باید کنش گرتر و دموکراتیک تر بشه. مثل راه حلی که آقای بهزادیان بهش اشاره کردن.
حالا جدا از مبحث می دونم این جا جاش نیست ولی دلم نیومد تولد مجید توکلی این شرف جنبش دانشجویی رو به همه ی آزادی خواهان ایرانی تبریک نگم. ما به پاس مجید توکلی و بقیه ی زندانیان سیاسی هم که شده و به خاطر خطرهایی که این عزیزان کردن باید یک بار برای همیشه استبداد رو عقب برونیم. زنده باد ایران و به امید آزادیش. شرمنده زیادی احساساتی شد.
خیلی کوتاه:
پاسخحذفمن مدتی است برای تحصیل به خارج از کشور آمده ام. به نظرم بین ایرانیان داخل و خارج از کشور شکاف بسیار عمیقی است. هیچیک به هیچ وجه دیگری را نمایندگی نمیکنند. خواسته ها و دغدغه های کاملا متفاوتی دارند.
یک نکته رو عرض کنم صراحتاً. به نظر من همین الان داخل کشور هم بین فعالین جنبش شکاف عظیمی وجود داره. شکاف مختص فعالین خارج از کشور و داخل کشور نیست.
پاسخحذفمسئله اینه که رو در بایستی نداریم با خودمون که دیگه. ما به یه شورا که حرف شنوی داشته باشه و قاطعانه برا جنبش برنامه ریزی کنه و اکثریت جنبش ازش حرف شنوی کنه نیاز مبرم داریم. شورای هماهنگی راه سبز چنین قابلیتی رو داشت ولی متاسفانه با عملکرد ضعیفش و برخورد نامسئولانه ش در برابر طیف های مختلف جنبش و خط مشی مبهمش این پتانسیل رو تا حدود زیادی از دست داد. لازمه ی ادامه ی حیات جنبش یه شورای فراگیره که قدم به قدم برای هر حرکت جنبش برنامه ریزی داشته باشه و برای خلاء ناشی از هر شکست هم سریع برنامه ای پیشنهاد کنه که نبش به ورطه ی سر خوردگی نیفته.
مطمئناً در این صورت خیلی از برخوردهای افراطی هم تو فضای مجازی تعدیل خواهد شد.