بسیاری از آنانی که زمانی از نزدیکان و یا شیفتگان آیتالله خمینی بودند اما بعدها مورد غضب قرار گرفته و از حاکمیت اخراج شدند و یا نتیجه کار را خلاف تصورات خود دیدند، برای اینکه بتوانند از این اخراج ناخواسته بهره ببرند، شیفتگی پیشین خود به رهبر کاریزماتیک را توجیه کنند، دامنشان را از هرگونه اقدامات غیرانسانی تاریخ جمهوری اسلامی بشویند و در یک کلام، پاک و منزه در جرگه آزادیخواهان باقی بمانند به یک دستمایه مشترک چنگ میزنند. اینان همه گناهان را به گردن رهبر انقلاب میاندازند و در پاسخ به این پرسش که چرا زمانی از وی حمایت میکردند جواب میدهند «ایشان در پاریس وعدههای دیگری میداد که ما فریب خوردیم».
شاید در موارد بسیاری بتوان صداقت این گروه را باور کرد و پذیرفت که همه چیز در تناقض گفتار آیتالله خمینی پیش از رسیدن به قدرت و عمل ایشان پس از رسیدن به قدرت خلاصه میشود، اما دست کم در یک مورد است که هیچ توجیهی را نمیتوان پذیرفت و آن حقوق اولیه شهروندان بهایی است. جایی که آیتالله خمینی حتی پیش از انقلاب و درست در واپسین روزهای بازگشت به میهن نیز همچنان اصرار داشت که آنان در حکومت آینده از هیچ حقی برخوردار نیستند:
«در روزهای آخر نهضت هم امام بر این موضع (برخورد با بهاییان) پافشاری میکردند. ازجمله در تاریخ 7/10/57، در جواب به مصاحبه آقای کرک گروفت (در پاریس) استاد دانشگاه روتکرز آمریکا که پرسیده بود: آیا برای بهاییان در حکومت آینده آزادیهای سیاسی و مذهبی وجود دارد؟ فرمودند: آزادی برای افرادی که مضر به حال ملکت هستند داده نخواهد شد. مصاحبه کننده: آیا آزادیهایی برای مراسم مذهبی آنها داده خواهد شد؟ - خیر». (از اینجا بخوانید)
حرف من این است که هیچ کس، چه از اطرافیان آقای خمینی و چه از دیگر شهروندان ایرانی نمیتواند دامان خود را از جنایتی که طی سه دهه گذشته در حق هموطنان بهایی روا داشته شده است پاک بداند، مگر اینکه از همان ابتدا نسبت به این بیداد آشکار ساکت نمانده و دست به اعتراض زده باشد. بهانه نگارش این یادداشت خبر تحقیر و تمسخر یک هموطن 71 ساله بهایی با گرداندن در سطح شهر تنکابن است. (از اینجا بخوانید) به باور من چنین رفتاری از سوی حکومتی که بنیانگذارش پیش از کسب قدرت نیز وعده برخورد با بهاییان را داده بود بعید نیست. مشکل از میلیونها شهروندی است که در تمام این مدت چشم خود را بر روی پایمال شدن بدیهیترین حقوق هموطنان خود بستند. اینان یا هلهله کنان از این جنایات استقبال کردند و یا با سکوت خود مهر تایید بر ادامه این دست برخوردها زدند.
سلام.من بخاطر کارم می تونم یک دنیا مثال بزنم از ادمهایی که کاملا شناخته شده هستند وهمه این حرفها هم به خودم زده شده
پاسخحذفالبته همچنان حق با شماست آرمان، ولی تا اونجا که من میدونم این قضیه ریشه سیاسی-امنیتی داره و اونم ادعای وابستگی بهاییت به اسراییل هست. من نمیدونم چقدر خود رهبران بهاییت در این زمینه فعالیت کرده اند ولی فکر میکنم باید در این زمینه که بهاییت تنها یک گرایش مذهبی است و هیچ وابستگی به اسراییل ندارد هم کار فرهنگی و هم کار حقوقی میشد، که از این طریق حد اقل افکار عمومی تکلیف خودشو میدونست.
پاسخحذفدر ادامه نظر قبلیم باید اینو اضافه کنم که البته ریشه اصلیش در اعتقاد مردم بود که انجمن حجتیه نقش بسیار مهمی در دامن زدن به آن داشت. هرچند در زمینه سنی ستیزی هم اعتقادات مردم خیلی عمیق بود که خوشبختانه بعد از انقلاب نسبت به آن سست شدند و رهبری جمهوری اسلامی در این زمینه نقش مهمی بازی کرد.
پاسخحذف