تصمیماش را من میگیرم، هزینهاش را تو بده!
میگویند دانشجویان سبز دانشگاهها فراخوانی برای اعتراض و اعتصاب در روز 25 اردیبهشتماه صادر کردهاند. (از اینجا بخوانید) خبر خوب و شاید قابل انتظاری است. اگر در تمامی تحلیلها جنبش سبز را جنبش طبقه متوسط شهری میخوانیم پس باید انتظار هم داشته باشیم که جرقههای دوباره حرکت جنبش از دل نهادهایی همچون نهادهای دانشجویی زده شود. تا اینجای کار را من به فال نیک میگیرم، اما گمان میکنم در این ماجرا ابهامات فراوانی وجود دارد که ناظر بیرونی را به تردید میاندازد.
مدتهاست که از تشکلهای مستقل دانشجویی جز خاطرهای در دانشگاهها باقی نمانده است. انجمنهای اسلامی دانشجویان نزدیک به طیف علامه دفترتحکیم وحدت یکی پس ازدیگر منحل شدند و در آخرین نمونه و به دنبال بازداشت دبیرانجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف (از اینجا بخوانید) دفتر این انجمن هم تعطیل شد. حال دیگر نمیتوان هیچ نهاد مشخص و مرجعی را در دانشگاهها نماینده مطالبات اکثریت دانشجویان دانست، پس طبیعی است که حرکتهای دانشجویی نیز وجهه زیر زمینی به خود گرفته و در نهادها و زنجیرههای نامریی شکل بگیرند. این زنجیرهها کار را برای دستگاه سرکوب دشوار میکنند اما همواره با این چالش مواجه خواهند بود که ناظر بیرونی نیز نمیتواند به اصالت و هویت آنها اطمینان داشته باشد.
بیانیههایی با عنوان «دانشجویان سبز» فلان دانشگاه یکی پس از دیگری منتشر میشوند. (از اینجا بخوانید) پرسش من به عنوان یک ناظر بیرون از فضای دانشگاه در برابر این بیانیهها این است که چه کسانی آن را نوشتهاند؟ این «دانشجویان سبز» چه هویت منسجمی دارند؟ در هر دانشگاه چند گروه وجود دارد که خود را «دانشجویان سبز» میخوانند؟ آیا همه این گروهها با هم در ارتباط هستند؟ آیا همه این گروهها یک راهکار مشخص را در نظر دارند؟ اصلا صادر کنندگان یک بیانیه با عنوان «دانشجویان سبز» چند نفر هستند؟ از کجا معلوم که به واقع دانشجویان همان دانشگاه باشند؟ آیا صرف داشتن یک صفحه فیسبوکی که گردانندگان اصلی آن نامشخص هستند کفایت میکند؟ آیا همه اعضا امکان اظهار نظر و هماندیشی را دارند؟ در یک کلام، چرا نباید نسبت به نفوذ عوامل سازماندهی شده به چنین تشکیلات غیرقابل لمسی تردید نکرد؟
اینجا نمیخواهم نفوس بد بزنم. اوضاع ما آنقدر دشوار و فضا به اندازه کافی مسدود و خفقانآور هست که نخواهیم معدود حرکتهای عملی را با اینگونه بدبینیها زیر سوال ببریم. پس من تمامی این پرسشهای مطرح شده را فعلا کنار میگذارم و به انتقاد دیگری میپردازم.
من گمان میکنم دست کم غالب فعالان دانشجویی پذیرفتهاند که جنبش سبز، جنبشی بدون رهبر و افقی است. دست کم در شرایط حصر خانگی رهبران جنبش چارهای نداریم جز اینکه دل به فعالیتهای مستقل و موازی حلقههای سبز و نهادهای مرجع اجتماعی ببندیم. از مجموع حرکتهای این نهادهاست که میتوان امیدوار بود جنبش به حرکت درآید و سراسر جامعه را بار دیگر تحت پوشش قرار دهد. در این راه تنها پیاده نظام و فعالان جنبش نیستند که میان حلقههای مختلف توزیع میشوند. بلکه از آن بالاتر، این اندیشهها و راهکارهای متفاوت است که باید از دل اختلاف و تمایز این حلقهها به کار بسته شوند تا در مجموع بتوانند خردی جمعی را شکل دهند. در واقع انکار رهبری متمرکز، تنها انکار یک شخصیت حقیقی به عنوان رهبر نیست، بلکه به نوعی انکار یک اندیشه متمرکز برای پیشبرد جنبشی فراگیر است. حال سوال من این است که حرکت اخیر تا چه میزان با چنین ادعایی همخوانی دارد؟
گروهی از دانشجویان سبز با خود اندیشیدهاند که در شرایط موجود باید حرکتی را در قالب یک اعتراض فراگیر دانشجویی طراحی کنند. در بهترین حالت میتوانیم فرض کنیم که این ایده، ماحصل تبادل نظر میان دانشجویان سبز بوده است، اما این دلیل نمیشود که برای مثال معلمان سبز، یا کارگران سبز و یا دیگر اقشار جنبش نیز به همین راهکار رسیده باشند. اگر ما مدعی هستیم گروهی مرجع و تاثیرگزار در اختیار داریم که میتواند بیندیشد، تصمیم بگیرد و نظرات خود را به اجرا درآورد، دیگر حق نداریم انتظار داشته باشیم که دیگران نیز لزوما به این اندیشه ما و این راهکار ویژه ما اعتقاد داشته باشند.
اشاره من به درخواست عجیب این تشکلها از شورای هماهنگی راه سبز امید است. درخواستی که طی آن از اعضای شورا خواستهاند با حمایت از این تصمیم دانشجویان، آن را به حرکتی رسمی در جنبش بدل کنند. (از اینجا بخوانید) به باور من، چنین اقدامی نه تنها در راستای شعار جنبش بی رهبر نیست، بلکه با نگاهی دوباره حتی میتوان آن را به نوعی تلاش برای به دست گرفتن سکان رهبری جنبش از جانب یک گروه ناشناس قلمداد کرد. گروهی که مدعی است ایدهای برای پیشبرد جنبش دارد پس دیگران حتما باید آن را بپذیرند و بدون داشتن هیچ گونه حقی در اظهار نظر و یا اصلاح این پیشنهاد به آن گردن بنهند.
آنچه اینجا مطرخ است مسئله حمایت بخشهای مختلف جنبش از حرکتهای صنفی یکیگر نیست. اگر امروز کارگران سبز خودشان و به صلاحدید خودشان یک حرکت را طراحی کرده بودند میتوانستیم انتظار داشته باشیم که دیگران نیز از این حرکت حمایت کنند. اما مسئله اینجاست که در این بیانیه آمده است «یا شورای هماهنگی از حرکت دانشجویان حمایت میکند و یا این حرکت احتمالا به شکست میانجامد». من نمیتوانم درک کنم که این دوستان اساسا با چه منطقی چنین حرکتی را شروع کردهاند؟ آیا این عزیزانی که خود را دانشجویان سبز دانشگاهها میخوانند تا این میزان به قدرت و تواناییهای مستقل دانشجویان تردید دارند که پیشاپیش از شکست حرکتشان حرف میزنند؟ اساسا چطور میتوان دم از برنامهریزی زد در حالی که اساس این کار بر پایه حمایت شورای هماهنگی بنا شده است؟
افسوس من در مرحله نخست از متلاشی شدن تشکیلات مستقل دانشجویی است که فعالان آن از قبل سالها کار عملی تجربه فعالیت در فضای خفقانآور کشور را به دست آورده بودند. در درجه دوم به یاد میآورم که زمانی فعالان دانشجویی تا چه میزان بر روی استقلال حرکت دانشگاهها تاکید داشتند و حمایتهای مراجع بیرون از دانشگاه را مگر به عنوان یک پشتوانه معنوی نمیپذیرفتند. اما این روزها گروهی خود را پیشگامان یک حرکت دانشجویی قلمداد میکنند که حتی در بیانیههای فراخوان خود نیز ایمان سست و مردد خود را به استقلال دانشگاه و حرکتهای دانشجویی به نمایش گذاشتهاند. گویی از هماکنون به شکست خود اطمینان دارند و تنها امیدوار هستند که شورای هماهنگی با ورود به این ماجرا، هزینههای این شکست را بر عهده بگیرد.
نه خیر آرمان جان هزینه رو کسی به غیر از دانشجوها نمی ده متن بیانیه رو بهتره یه بار دیگه بخونی تا متوجه شی منظور چیه؟
پاسخحذفخب خدا رو شکر هنوز دانشگاه ما تصمیمی مبنی بر وارد شدن یا نشدن به آکسیون نداره یا حداقل تصمیمی مبنی بر این موضوع وجود نداره و خب من هم فقط بیانیه رو تو جرس خوندم و از این که اطلاعیه دهنده ها کی هستن مثل شما کوچکترین اطلاعی ندارم. بنده فقط به عنوان یه ناظر حرفغ می زنم.
اول این که هنوز هم جنبش هرمیه چه بخوایم چه نخوایم هنوز هیچ آکسیونی بعد از حصر رهبران سبز صورت نگرفته که شورای هماهنگی راه سبز بیانیه ش رو نداده باشه در صورتی که آکسیونی خودجوش صورت گرفت شما می تونید بگید این جنبش افقیه به طور مثال اگه این آکسیون موفق باشه تا اون زمان نمی تونید از افقی شدن جنبش حرف بزنید.
دو در شرایط فعلی شورای هماهنگی به بزرگترین مانع هر گونه اعتراض خودجوشی تبدیل شده. در عین حال که خود با بیانیه ها و واکنش هایش به منتقدین موجب چند پارگی هر چه بیشتر ابن اپوزیسیون چند پاره دارد هر نوع آکسیون اعتراضی درون جنبش به نام ایجاد چند پارگی در جنبش یا اعمال تندروانه سریعاً سرکوب می شود یا سریعاً پروپاگاند بعضی از دوستان اصلاح طلب راه می افتد که شما به خاطر گوش نکردن به فرمایشات شورا لابد دچار شکست شدید و به جنبش اقتدا ورزید تا رستگار شوید. تنها خواسته ی ضمنی شاید این باشد که زمانی که دانشجویان در این شرایط جونشون رو کف دستشون می ذارن و با وجود این که از طریق نامه های مثل نامه ی اخیر ضیا نبوی می دونن وضعیت جطوره تازه اگر خودشون سابقه ی زندان نداشته باشن و خب رفقای زندان رفته و تعلیق شده هم که فراوونن در درجه ی اول این که اگر آکسیون شکست خورد یه عده طلبکار نشن و اگر آکسیون به پیروزی رسید در این کمبود خبرگزاری ماجرا بایکوت نشه که البته دوستان خبرنگار به شدت سابقه دار و غیر قابل اعتمادن در این موضوع. شاید یه حمایت ضمنی به غیر از این که هزینه ی چندانی نداره برای شورا می تونه از بار هزینه هایی که دوستان می پردازه کم کنه. به قول معروف کسی حمایت نمی خواد همین که تضمین کنن سنگ نندازن خیلیه.
سه اکر دوستان به راه حلی رسیدن بسیار خوشحال کننده خواهد بود اعلام کنن. اینم نمی شه که احیاناً هیچ راه حلی ارائه نداد و به بهانه ی شکست احتمالی در لفافه از دیگران هم خواست هیچ کاری نکنن.
چهار. اگر بخوایم هر بار به بهانه ی این که امکان داره شکست بخوریم هیچ عملی صورتی ندیم پس از همنون اول هم نه می بایست تو انتخابات شرکت می کردیم و نه به خیابون می اومدیم بعد از انتخابات. با این دید شما به نظر من فاتحه ی هر کنش سیاسی رو از همون اول می بایست خوند. دلیلی نداره هر کنشی از قبل یه کنش پیروز باشه.
پنج اگر شورای هماهنگی هیچ برنامه ای برای آینده نداره خیلی راحت بهتره اعلام کنه دیگه وظیفه ی رهبری جنبش رو بر عهده نداره و مسئولیت رو از خودش سلب کنه. این بهتر از یه مدت طولانی ملت رو سرگرم کردن و هیچ کاری نکردن و سرکوب کردن هر انتقاد با متهم کردن به نادانی و تندرویه.
شش. من نظرتون رو جلب می کنم به مطلب بالایی که خودتون در مورد سوریه نوشتید. این که چطور یک سری آکسیون های کوچک و به ظاهر شکست خورده جنبشی را به راه می اندازند و چگونه همین موضوع فضای ذهنی جامعه را ۀماده می کند.
اگر می خواهیم کاری انجام شود ناچار به اقدام به انجام آکسیونیم شکست هم جزئی از همین موضوعه
نمی شود که جنبش سبز با هزینه هایی که به نهادهای مدنی جامعه وارد کرده و البته منکر این نیستم که خود تشکیلات اصلاح طلب هم هزینه های سنگینی داده اند و نهاد ها یا افراد عادی من جمله خود بنده با رضایت در این آکسیون اعتراضی شرکت کرده ایم. منتها این رابطه یک طرفه نمی شود که ما هزینه بپردازیم و به فرض محال در صورت وجود سود همین شورا سودش رو ببره و در عین حال حاضر به پرداخت هیچ هزینه ای نباشه. و اساساً خودش رو مسئول احساس نکنه در قبال افراد حاضر در جنبش.
1- اگر بپذیریم که جنبش هرمی است پس حق نداریم سر خود کار کنیم. اگر بپذیریم که جنبش افقی است دیگر چرا باید در هر قدم خود منتظر تایید شورا باشیم. تکلیف را با خودتان مشخص کنید.
پاسخحذف2- شورا جلوی چه کسی را گرفته؟ دوستان به قول شما حتی نتوانسته اند یک آکسیون انجام دهند تقصیر شوراست؟ یا شورا اینقدر محبوبیت دارد که هر وقت اراده می کند آکسیون شکل می دهد و هروقت نمی خواهد شکل نمی گیرد که دیگر بهتر است ساکت شد و به چنین شورایی که اینقدر مورد توافق همه است حمله نکرد. یا اینکه شورا فقط نماینده یک گروه اصلاح طلب است که دیگر این غر زدن ها چیست؟ دیگران هم بروند و آکسیون خودشان را راه بیندازند. پروپاگاندا را نیز اکثریت راه نمی اندازد. اقلیتی راه می اندازد که سهمی بیش از وزن و اعتبارش طلب می کند و تلاش می کند آن را با جار و جنجال تبلیغاتی به دست بیاورد.
3- کسی نگفت به بهانه شکست احتمالی کاری نکنیم. حرف این است که هر کس مسوولیت تصمیم خودش را خودش به عهده بگیرد. متاسفانه عده ای از دوستان عادت دارند همیشه طلب کار باشند. در هر پیروزی سهیم و در هر شکست مدعی!
4- یک بار گفتم و یک بار دیگر می گویم من چنین حرفی نزدم. کاش اشاره کنید از کدام یادداشت من چنین برداشتی را کرده اید.
5- دوست عزیز؛ یک خط مطلب نشان دهید که شورای هماهنگی ادعای رهبری جنبش را داشته باشد! من اصلا متوجه نمی شوم شما در چه فضایی سیر می کنید!
6- مطلب بالایی من چه ارتباطی به مسوولیت ناپذیری گروه ها داره؟
در نهایت اینکه من متاسفم که دوستان هنوز هیچی نشده برای تقسیم غنایم جنگی که به اتمام نرسانده اند سوداپردازی می کنند و نگران این هستند که نکند یک زمانی شورای هماهنگی بیاید و سودی ببرد.
یک اگر بپذیریم جنبش هرمی است شورا باید در مورد برنامه ها شفاف عمل کند و در مورد انتقادها پاسخگو باشد. اگر معتقدیم که این یک جنبش دموکراسی خواهی است. هرمی بودن جنبش ربطی به غیر پاسخگو بودن ندارد.
پاسخحذفدو بنده این افراد را نمی شناسم و حتی مثل شما نمی دان چه کسانی این اتطلاعیه را داده اند. متذکر هم شدم این موضوع رو. پروپاگاند هم یک طرف راه نمی اندازد دو طرف راه می اندازد. به نظر بنده هم ناگهان چنین خواسته ای را شورا خواستن هم بسیار هزینه زا و هم بسیار افراطیست منتها آن گونه که اخبار را دنبال می کردم مسئله از عدم انعکاس خبر توسط کلمه شروع می شود. به نظر خود من یک انعکاس خبر ساده هزینه ای برای کلمه نمی توانست در پی داشته باشد اما فکر می کنم هراس این دوستان از این است که با بایکوت خبری روبرو شوند. این حرکت هم خیلی ساده برای این است که نشان بدهند حرکتی تندرو نیستند یا بر خلاف برداشت شما برای سهم خواهی و تقسیم غنایم نیامده اند. در ضمن اول از همه بنده به عنوان یک ناظر صرف که این حرکت را درست می بیند حرف می زنم ثانیاً شما حرف بنده را بد متوجه شدید منظور بنده نه تقسیم غنایم بلکه دوطرفه بودن این حمایت بود. حرف بنده به هیچ عنوان به معنای سهم خواهی نبود. اگر چنین تعبیری کردید از حرف بنده. بنده عذر می خواهم.
سه جواب بالا شامل جواب سه هم هست
چهار بنده از حرف های شما چنین برداشتی کردم اگر برداشت ناصوابی بوده من همین جا عذر می خواهم بابت نیت خوانی.
پنج هم جناب امیر اردشیر ارجمند و هم جناب علی مزروعی مستقیم اعلام کرده اند که شورا منسوبین مستقیم میرحسین موسوی هستند. پس اگر ما هم چنان میرحسین و مهدی کروبی را رهبران جنبش می نامیم پس در شرایط در حصر بودن مستقیماً به منزله ی بر عهده گرفتن رهبری جنبش است علی الخصوص زمانی که اهداف برای جنبش معین می کند وگرنه باید به طور صریح مشخص کنند که اگر رهبری جنبش یا سیاست گذاری برای جنبش را بر عهده ندارند پس چه وظیفه ای بر عهده دارند چون تا به حال ما با این برداشت سوء از آنان پیروی می کردیم که شورا وظیفه ی رهبری جنبش را بر عهده دارد. اگر این طور نیست بهتر نیست اول اعلام کند وظیفه اش چیست
شش بنده در شماره ی دو گفتم مورد شش معطوف به مسئولیت ناپذیری گروه ها نبود معطوف به حمایت دو جانبه ی گروه ها از هم بود نه مربوط به سهم خواهی. شاید از طرف دیگر از این بیانیه بشود این تعبیر را کرد که این دوستان خواسته اند با این بیانیه شورا را مجبور به اتخاذ موضعی روشن کنند. حرف بنده هم همین بود ولی گویی سوء تعبیر شد.
پاسخحذفدر ضمن آرمان جان مشکلی که شورا دارد این است که نه موضع روشنی در برابر این نوع حرکت ها دارد و نه برنامه ای روشن.
خواه ناخواه هم نام جنبش سبز به عنوان اپوزیسیون گره خورده. من حس می کنم ماجرا بیشتر معطوف به پاسخ گیری از شوراییه که حس می شه اونا رو وانهاده و حتی در تحلیلی بسیار بدبینانه تر که تا حدودی در فضاهای دانشجویی هم رایجه با حاکمیت ساخت و پاخت کرده و در این بین رهبران جنبش رو هم قربانی کرده. حالا تحلیل هایی بسیار بدبینانه تر از ماجرا هم وجود داره که از ذکرش من خودداری می کنم و بگذریم از این که قسمتی از فضای دانشجوها حتی بدبین شده به نام جنبش. این چیزی نیست که از خودم در بیارم این چیزیه که به عینه می بینم. و تو این فضا هر دم داره کار امثال ما سخت تر و سخت تر می شه. من این رو تنها ناشی از پروپاگاند یک طرف نمی دونم بلکه عملکرد بلاتکلیف شورا هم در این زمینه کاملاً موثره. به نظر من حداقل عملکرد این افراد بیش از این که معطوف به این باشه به سم خواهی معطوفه به این که با گرفتن حمایتی هر چند کوچیک جلوی دلسردی و رو برگردوندن دانشجویان طرفدار جنبش از جنبش رو بگیره. اون هم در حالی که اکثر رهبران دانشجویان و افراد سرشناسمون رو گرفتن.این آدما قهرمان یا چریک های مبارز هم نیستن هر چند می دونن احتمال دستگیریشون بر خلاف یه تظاهرات عادی زیاده و اگر دستگیر بشن صاف از دخمه های سپاه و امثالهم ممکنه سر در بیارن. فک نکنم هیچ کدوم هم فکر کردن به این ماجرا لحظه ای رهاشون کرده باشه. به نظر من با توجه به کاری که می خوان بکنن( بله حرف شما درسته که مسئولیت رو باید خودشون بپذیرن) به نظرم این که این افراد توقع اندکی هم دلی داشته باشن کاملاً از نظر انسانی قابل درکه نه این که به وضوح نادیده گرفته بشن.
هفتم زمانی که شما آن تیتر تند و تیز را می زنید و از مسئولیت ناپذیری این عده از دانشجویان صحبت می کنید پس قاعدتا ًاز مسئولیت ناپذیری در قبال اعمالشان حرف زده اید پس قاعدتاً باید در متن قبول کنید که این مسئولیت پذیری دوجانبه است و مختص یک گروه نمی شود تاکید بیانیه هم اگر دقت کنید روی پوشش ندادن اخبار مربوط به فراخوان است که با هر توجیهی باز هم کاری غیر حرفه ای است و باید به آن واکنش نشان داد. چون ماجرای سانسور در کلمه کم کم دارد به جاهای باریک می رسد.
اسم بعضی از دانشگاه ها هم به نظر میرسه بدون هماهنگی با نماینده ها و فعالان اون دانشگاه ذکر شده به عنوان حامی این طرح. به نظر میرسه دوستان همیشه دلسوز این بار هم دلسوزی بیش از حد به خرج داده اند و سرخود اسم بعضی دانشگاه ها رو اضافه کرده اند
پاسخحذفاگر جنین کاری کرده باشن کاریه بسیار نادرست من یه بار هم گفتم اگر قرار بر انجام آکسیونی باشه باید به جای تبلیغات نادرست روی انجام درست همون آکسیون سرمایه گذاری کنن. من به شخصه معتقدم این موضوع عمل درستیه امیدوارم حرف سروش درست نباشه ولی خب نمی شه گفت چون چنین اقداماتی رو تو اون محیط دیدم به شخصه. زیاد هم دیدم و البته بدبینی خودم هم پنهان نمی کنم گرچه با ذات حرکت موافقم ولی این دانشجویان سبز آیا بازماندگان انجمن های اسلامی منحل شده هستند یا همین طور یک سری گروه های خودجوش هستند. البته هر چند با توجه به لحن بیانیه من گززینه ی اول رو محتمل تر می دونم. ولی خب در حالت عادی هم نمی شد روی هماهنگی انجمنای اسلامی حساب کرد چه برسه به اکتیویست های سیاسی.
پاسخحذففقط برگشتم بگم این مقاله ی مالجو تو تهران ریویو هم قابل تامله:
http://tehranreview.net/articles/8710
هر چند با نگاه های طبقاتی و چپ گرایانه مالجو موافق نیستم ولی نکته ی جالبی رو در یافته به نام جنبش بدون تشکل. این که بر خلاف جنبش های اروپای شرقی نهاد ها چندان نقشی در تشکیل جنبش ندارن. . این که استارت جنبش رو اکتیویست های پرشور و نه لزوماً آگاه می زنن( اشاره به یادداشت شماست سروش جان تو وبلاگتون. این که در ایده آل ترین شرایط هم اکتیویست های سیاسی نه موجوداتی همواره عقلانین و نه می بایست باشن حتی اگه به تمام شرایط سختی که شما مقرر کردین مسلط باشن دلیلی نداره بتونن بر اون پایه منطقی فکر کنن حالا بحث درباره ی این موضوع زیاده بگذریم)این که از قضا هرمی بودن یا افقی بودن یک جنبش را بر خلاف دید رایج رهبری نمی سازه بلکه نهادهان که جنبش رو تبدیل به یک جنبش هرمی می کنن. از قضا بر خلاف تصور حکومت های توتالیتر بسیار نهادمندتر و سلسله مراتبی تر از حکومت های دموکراتیکن از قضا با این دید باز هم جنبش سبز از همان روز اول مبتنی بر همان نهادها بوده و از این نظر هم بر خلاف مثلاً جنبش های افقی عربی مثل جنبش الکفایه مصر یا جنبش الحریه و الکرامت سوریه مشکلش این بود که بیش از حد مبتنی بر نهادها بود یعنی جنبش به نهاد ها تکیه داشت نه این که مثلاً جنبش آغوش گشوده ای نسبت به نهادها داشته باشد. در تئوری این ادعا را داشت ولی در عمل نتوانست. مشکل کنونی جنبش هم بهد عقیده ی من همینه این که نتونست به موقع چرخش رو از سمت نهادمند بود و اون هسته های اولیه ای که نهاد های انتخاباتی بودن به سمت بدون نهاد بودن با موفقیت طی کنه. به نظر من گناه ماجرا هم گردن رهبری جنبش نیست بلکه گردن اکتیویست های دو طرفه هم اکتیویست های اصلاح طلب و هم اکتیویست های سکولار که عملاً با دامن زدن به پرسش ها و موضوعات بی مورد فقط کمک کردن به از هم پاشوندن ائتلاف و رواج دعواهای بین جناحی. تاکید می کنم این لزوماً یه ائتلاف سیاسی یا طبقاتی نیست بلکه ائتلاف بین خرده فرهنگ ها بود من هنوز هم گمان نمی کنم مشکل مثلاً آگاهی بخشی باشد مشکل اصلی در نبود یک هدف و برنامه ی مشخصه که بتونه طیفی از اپوزیسیون رو متحد کنه یک بار هم گفتم تا این شکاف به صورت منطقی پر نشه چه حرف زدن از آکسیون مستقل و چه حرف زدن از آگاهی و کمین کردن برای فرصت مناسب بی معناست این دلیلی بود که به نظر من این حرکت نامه نگاری درسته و این که این به نظر من راه درست برای ایران فرداست اولویت فعلی نه آگاهی بخشی بلکه باید پر کردن شکاف بین گروه های مختلف قرار گیرد چیزی که به عنوان حمایت یا مسئولیت پذیری دو جانبه اسم می بردم تقریباً به همین معناست. یک بار میر حسین با خردمندی خود تا حدودی از شگاف ها سعی کرد جلوگیری کند هر چند آن چنان موفق نبود الان سرنوشت جنبش سبز در گرو عملکرد درست شوراست