چرا همه چیزمان به همه چیزمان نمیآید
ما هنوز با مشکل رسانه مواجه هستیم. دست کم این ادعای من است که گمان میکنم رسانههای موجود در حد و شان جنبشی که خود را تا بدین حد گسترده و رنگارنگ میداند نیستند. من از جنبشی حرف میزنم که باور دارم بزرگترین جنبش اجتماعی-سیاسی نیم قرن گذشته ایرانیان است، پس با چنین تصوری حق دارم که از خودم بپرسم «رسانههای این جنبش کجا هستند»؟
مدتها پیش در مورد شبکههای تلویزیونی «رسا» و «ایران ندا» یادداشتی نوشتم که انتقاداتش چندان به مذاق مسوولین این دو شبکه خوش نیامد. (از اینجا بخوانید) شاید حق با آنان بود. با این حال هنوز هم گمان میکنم ما از همان مشکلات پیشین رنج میبریم. «رسا»ی امروز با رسای آن روزها زمین تا آسمان متفاوت شده است. به مدد تغییر ماهواره، امروز تعداد بسیار زیادی از ایرانیان میتوانند به راحتی به این شبکه دسترسی پیدا کنند. کیفیت برنامههای رسا نیز به مرور رشد قابل مشاهدهای داشته است، اما این کجا و رسانهای که سبزهای ایرانی استحقاقش را دارند کجا؟
بدون تعارف باید اعتراف کرد هنوز هم که هنوزه، اگر معترضین ایرانی بخواهند اخبار و اطلاعات دست اول را از شبکههای ماهوارهای پی گیری کنند یا باید به سراغ «بی. بی. سی» بروند و یا «یورونیوز» و «صدای آمریکا» . ناگفته پیداست که این رسانهها کمتر احتمال دارد خبر فراخوان به یک تجمع را پیش از شکل گیری منتشر کنند و ناگفته پیداست که ما تا چه حد به چنین ابزاری نیازمندیم.
از بعد خبر رسانی که بگذریم، برای من گفت و گوهای درون جنبشی از هر چیز دیگری مهمتر است. باور تردید ناپذیری دارم که ما بیش از هر چیز دیگر از کمبود گفت و گو رنج میبریم. آنقدر به ما اجازه سخن گفتن ندادند که امرور اگر هم بخواهیم گاهی در ابتداییترین اصول گفت و گو دچار مشکل میشویم. انتظار من از یک رسانه سبز این است که دست کم در دورانی که با فروکش کردن اعتراضات خیابانی از حجم اخبار جنبش کاسته شده است، به جای آنکه بیشترین وقت خود را صرف پوشش دادن به اختلافات داخلی نظام موجود کنند، زمینه را برای گفت و گو و اظهار نظر گروههای مختلف حاضر در جنبش فراهم کند. عملکردی که باز هم رسانههای دیگر نظیر «بی. بی. سی» در درجه بالا و «صدای آمریکا» در سطحی محدودتر از خود نشان میدهند، اما هنوز من نمونه مشابهی در «رسا» از آن ندیده ام. (برای مثال برنامه «پرگار» بی. بی. سی نمونه بسیار مناسبی از همین کارکرد رسانه است که متاسفانه معادلی در شبکه «رسا» ندارد)
از همه این موارد گذشته، تا آنجا که من به یاد میآورم، جنبش سبز در نخستین روزهای شکل گیریاش ظرفیت شگفت انگیز و حیرت آوری در تولید محتوای هنری از خود نشان داد که حتی زبان میرحسین موسوی را نیز به تحسین گشود. شمار نماهنگهای سبز، سرودهای تولید شده، کارتونها و پوسترهای طراحی شده به قدری زیاد بود که کمتر کسی میتواند مدعی شود همه آنها را دیده و یا شنیده است. البته که این پتانسیل از جنبشی که بخش عمدهای از روشنفکران و هنرمندان کشور را پوشش داده است قابل انتظار بود، اما پرسش من این است که چرا این همه ظرفیت هنری در «رسا» هیچ بروز و نمودی ندارد؟
در مقایسه با شبکههای پر مخاطب دیگر، «رسا» شبکهای است ساکن و راکد. با مکثهای طولانی. سکوتهای آزار دهنده. رنگهایی که بیذوق و سلیقه کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. نمادهایی که هیچ گونه ابداع و نوآوری در آنها دیده نمیشود. موسیقی کمترین سهم را در این شبکه دارد و تنوع در برنامههای آن تقریبا نام بیمسمایی است. باز هم با چنین دیدگاهی، من گمان میکنم حق داشته باشم که بگویم: «همه چیز ما به همه چیزمان نمیآید». شبکه ماهوارهای که به نام ما و جنبش ما فعالیت میکند نه در بر گیرنده تمامی سلایق سیاسی موجود در جنبش است، نه پوشش دهنده نیازهای آن و نه حتی در سطح توان هنری و اجرایی آن.
من میتوانم تصور کنم که چه دشواریهای فراوانی بر سر راه عزیزان دست اندرکار رسا وجود دارد. از این جهت هیچ گاه به خود این اجازه را نمیدهم که سویه پیکان همه این انتقادات را به سمت مسوولان رسا نشانه روم. من میگویم اگر رسا مشکل مالی دارد، این انتقاد به تک تک فعالان سبز وارد است. آنانی که اگر بنابر ادعا و لشکر کشی باشد احتمالا شمارشان در خارج از کشور از مرز یک میلیون نفر هم فراتر خواهد رفت. در چنین صورتی میتوان تصور کرد که اگر هر یک از این افراد مبلغ ناچیزی به صورت سالانه به رسا کمک کنند چه حجم خیره کنندهای از منابع مالی گرد خواهد آمد. از سوی دیگر میتوان این کمکها را تنها به پرداختهای مالی محدود نکرد. جامعه ایرانیان خارج از کشور ظرفیتهای متعددی دارد. از هنرمند و ایده پرداز و تحلیل گر و روزنامه نگار گرفته تا متخصصین رایانهای و تصویربرداری و کارهای رسانه ای، از همه قشر در جامعه ایرانیان مهاجر یافت میشود. چرا نباید از این ظرفیتها برای شکل گیری و هدایت بهترین و پر مخاطبترین شبکه ماهوارهای فارسی زبان استفاده کرد؟
در نهایت اینکه من گمان میکنم بخش عمده مسوولیت هماهنگسازی و جذب این کمکها و ظرفیتهای بلقوه بر عهده مسوولان رسا است. آنان باید به جامعه ایرانیان مهاجر این اطمینان را بدهند که قرار نیست یک طیف خاص از داخل جنبش سند «رسانه سبز ایرانیان» را به نام دیدگاه و منش خود سند بزند. به صورت خلاصه، مسوولان رسا نیازمند بلند نظری هستند. در این صورت است که میتوانند دست یاری را به سوی تمامی سبزها، در سراسر جهان دراز کنند و آنگاه من تردید نخواهم داشت آینده رسانههای جنبش سبز کاملا دگرگون خواهد شد.
پخش اخبار شبکه تازه تأسیس رسا را میدیدم و پیش از آن هم چند برنامه از آن را جسته و گریخته دنبال کرده بودم. جدا از کار تکنیکی مشکل دار، اجرای ضعیف اخبار گویان و حتی انتخاب بدشان وانشای ضعیف متن اخبار که پر از غلطهای دستور زبانی است چند نکته به نظرم میرسد: ۱- پخش گسترده اخبار مذهبی و مربوط به روحانیون. باید پرسید که مثلا دیدار بیش از دو ساعتهٔ آیت الله عظمی بیات زنجانی با حجت الاسلام خاتمی و بحث و تبادل نظر چه ارزش خبری می تواند داشته باشد. در کل به آن اندازه تصویر معممین و آیات عظام! را در پخش اخبار میبینید که شاید یک لحظه شک میبرید که شبکیه اخبار جام جم جمهوری اسلامی روشن است! ۲- حجاب مجری خانوم اخبار گو. هیچ آزاد اندیشی منکر آزادی زن و مرد در انتخاب نوع پوشش نیست ولی وقتی به تمام برنامههای این شبکه مینگرید و هیچ بانویی بی حجاب نمی یابید, این به نظرتان میرسد که محدودیتی اعمال شده است و تنها "چادر" به "روسری" و چند تار موی بیرون زده تبدیل شده است ۳- شخص پرستی این شبکه. در اخباری که حتی مربوط به مهندس موسوی هم نبود، عکس بزرگ ایشان پشت سر اخبار گویان نمایان شد که کاری غیر حرفهای است; تصاویر فوتوشاپی محمد خاتمی با پشت زمینههای مختلف و زیبا هم به وفور در برنامه دیده میشود و بیننده با ساعتی دیدن برنامه، تصاویر بسیاری از مراجع عظام و روحانیون ریز و درشت دیگر را مرور میکند که بیشتر زمان را هم صرف کرده است.
پاسخحذفدر مرام نامهٔ این شبکه رسانهای، خود را مروج اسلام رحمانی می دانند و به طور واضح از انتخابات آزاد و طبق قوانین جمهوری اسلامی و در جهت احیای آرمانهای اصیل انقلاب می گویند و نه رفراندومی که اکثریت ایرانیان برای تعیین شکل آیندهٔ نظام حکومتی و تشکیل نظامی سکولار خواهان هستند! در کل این شبکه را تنها باید رسانه گروهی خاص از جنبش سبز دانست و اینان نه می توانند صدای آزادی خواهی ایرانیان از هر دسته و طرز فکری باشند و نه ادعایش را دارند!