برایمان نوشته است: «من هم آدم هستم با تمام نقطه ضعفهای انسانی». در شگفتم که اگر او میراثدار «تمام ضعفهای انسانی» است پس دیگران چه هستند؟
«منصور اسانلو» در زندان هم نمیتواند آرام بگیرد. خودش میگوید: «چه کنم وقتی با خیل درد و رنجهایی که دیگران میکشند و در جلوی چشمانم چون شمع میسوزند و آب میشوند روبه رو میشوم». (از اینجا بخوانید) چه پاسخ کوبندهای است به آنان که ایستادگی مرد را همچون حقارت خود ناچیز شمرده بودند. رجاله بودند و از جهان آزاد مردان یک دنیا فاصله داشتند. بوی انسانیت هم اگر به مشامشان رسیده بود دست کم به سراغ عروس باردارش نمیرفتند. (از اینجا بخوانید) اما رفتند و زدند و گرفتند و هرکار که در توان ناچیزشان بود کردند تا دست آخر «مرد» دوباره برخیزد و بگوید «از ما سکوت بر نمیآید».
امروز روز جهانی «کارگر» است و روز ایرانی «کارگر بی حقوق و حق اعتراض». امروز روز دهن کجی به تمامی آنانی است که بار سنگین بر دوش کشیدن چرخ صنعت نتوانست قامتشان را خم کند، اما بیخردی، ندانمکاری، کارنابلدی، بیتوجهی، زیادهخواهی، خیانت و چپاولگری دولتمردان زانوانشان را خرد کرد. حال صدقه سهام و یارانه کم بود، یک روز را هم به مانند کفاره تماشای این کالبد بیروح عنایت کردهاند.
امروز برای من روز کارگر نیست. امروز در بهترین حالت میتواند روز سوگواری در مرثیه مداوم کارگران باشد. روز کارگر روزی است که سرنوشت کارگران به دست خودشان سپرده شود. روزی که بتوانند گرد هم جمع شوند و نهادهای مستقل خود را داشته باشند. روزی که بتوانند خواستههایشان را از طریق نمایندگان واقعیشان مطرح کنند و روزی که حق داشته باشند در برابر پایمال شدن حقوقشان دست به اعتراض بزنند. تا آن روز من ترجیح میدهم در سالگرد اول ماه مه (11 اردیبهشت) همان کنم که رهبر سندیکای کارگی میخواهد:
«اول ماه مه روز جهانی کارگر (۱۱ اردیبهشت) در همه جا، با همگان، در کوی و خیابان، در پارکها، در سر هر میدان، در کارخانهها، متروها، اتوبوسها، تاکسیها، از خودمان یادی کنیم، کاری کنیم کارستان».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر