نقد از خود را فراموش کردیم
«عباس کیارستمی» که خودش زمانی به بازداشت «جعفر پناهی» اعتراض کرده بود (اینجا) چندی پیش گلایه کرد که «چرا کسی نمیخواهد بگوید پناهی آزاد شده و فیلم میسازد». (اینجا) من گمان میکنم جنس گلایه جناب کیارستمی را کاملا درک میکنم.
جنبش ما جنبشی اخلاقی بود. جنبش ما پلاکارد «دروغ ممنوع» را بر سر گرفته بود. برای جنبش ما «هدف وسیله را توجیح نمیکرد» و اساسا بدون این اخلاق، من هیچ مرزی برای بازتعریف جنبش سبز نمیشناسم. با این همه تکثر در آرا و عقاید، چه متر و ملاک دیگری برای سبز بودن خواهیم داشت؟ و مگر یادمان رفته است که «سبز بودن به لباس و نماد نیست. سبز بودن به رفتار و اخلاق است. اگر این اصل مهم مورد توجه قرار گیرد و اعضای جنبش یکدیگر را به رعایت آن توصیه کنند، قطعا از آسیبهایی که ممکن است عدهای در لباس جنبش سبز انجام دهند جلوگیری خواهند کرد». اما ما این اصل را مورد توجه قرار ندادیم و یکدیگر را به رعایت آن توصیه نکردیم و ذره ذره به همان چیزی شبیه شدیم که از آن انتقاد داشتیم.
من یک بار در یادداشت «در برابر این تندیسهای پوشالین من به شریعتمداری درود میفرستم» اشاره گنگی به برخی رفتارهای غیراخلاقی، به ویژه در بخش خبررسانی جنبش کردم. این دست رفتارها به ویژه در بخشی که مدعی خبررسانی در زمینه حقوق بشر است به شدت چشمگیر است و به شخصه موارد بسیار دیگری را هم در مورد اخبار مربوط به اسرای جنبش شنیدهام. اطلاعرسانیهای نادرست به یک طرف، برخی اتهامزنیهای بیپایه و پروندهسازیهای غیرمستند یا اساسا دروغین با هدف تخریب مواردی است که از جانب هرکسی سر بزند، من خودم را نه مخالف، که دشمن او میدانم. شگفتی من زمانی دو چندان میشود که گروهی آشکارا اعتراف کنند که «برای رسیدن به هدف هر کاری میکنند» و مخالفت با این اعتراف به بیاخلاقی را مترادف «حماقت» یا آشنا نبودن به «اصول سیاست» قلمداد کنند و بعد مدعی «سبز بودن» هم بشوند. برای من تکلیف روشن است. آن سیاستی که جز با بیاخلاقی به پیش نرود، لجن متعفنی است که از قِبَل آن به هیچ خیری نمیتوان رسید.
من هنوز طنین صدای مهندس موسوی را در گوش خودم دارم که میگفت «ملت ما به تنگ آمده است». به باور من، آنچه موجی از اقبال عمومی و تودهای به مهندس موسوی را به همراه داشت، بیش از هرچیز انزجار از «دروغ» بود. از بیاخلاقی و بیادبی و لودگی و مسوولین دولتی و حکومتی. شعار «ادب مرد به ز دولت اوست» بود. این سرمایه جنبش ماست. هویت آن است. ضامن بقا و سلامتاش است. آنانی که گمان میکنند میتوانند به مردم دروغ بگویند تا آنان را همراه کنند درست در دام همان اشتباهی میافتند که حاکمیت کنونی افتاده است. نادانترین مردم از نگاه من کسی است که حتی برای یک لحظه با خودش بگوید «مردم نمیفهمند». جنبشی که بخواهد به دروغ متوسل شود به همان میزان ریزش نیرو خواهد داشت که حاکمیت دروغگو با بحران مشروعیت مواجه خواهد شد. چنین گروههایی نیز همچون حاکمیت مدام برای جبران دروغهای پیشین، دروغهای جدید میگویند و بیشتر از پیش در این منجلاب متعفن فرو میروند و روز به روز بیشتر از چشم مردم میافتند.
پینوشت:
3- تغییر را دیر متوجه شدیم و به حرف نخبگان گوش ندادیم
متن کامل چهار یاددایت این مجموعه را در قالب یک فایل پی.دی.اف+ دریافت کنید
متن کامل چهار یاددایت این مجموعه را در قالب یک فایل پی.دی.اف+ دریافت کنید
1. از شما بعیده غلط املایی (توجیه).
پاسخحذف2. جای مطالبی از این دست (نقد درونی جنبش سبز) در بسیاری از وبلاگهای سبز خالی است. پس از شما باید تشکر کرد.
3. امروز تولد وبلاگ منه :)
1- نوشته های من پر است از غلط های املایی. متاسفانه املای من چیزی بدتر از ضعیف است!
پاسخحذف2- ممنون از لطف شما
3- تولد وبلاگتان هم مبارک