۳/۰۹/۱۳۹۰

چه می‌خواستیم: برنامه سکونت‌گاه‌های غیررسمی

تا زمانی که فقر را نپذیریم درمان آن غیرممکن است


احتمالا همه ما در کتاب‌های مدرسه‌ای تصاویر مقایسه کاخ‌هاش شاهنشانی با «حلبی‌آبادهای» حومه شهرها را به خاطر داریم. تصاویری که برای نشان دادن فساد و اختلاف طبقاتی در دوران شاهنشاهی به نمایش در می‌آمد. با این حال کمتر کسی پی‌گیری کرد که آیا این زاغه‌نشینی پس از انقلاب از بین رفت؟ من می‌گویم اگر قرار است فقر را درمان کنیم، نخستین و بدیهی‌ترین گام این است که آن را به رسمیت بشناسیم.


در برنامه انتخاباتی مهندس موسوی بخشی ویژه‌ای برای حاشیه‌نشین‌های شهری در نظر گرفته شده است. در ابتدای این بخش می‌خوانیم: «مردم عزیز و زحمتکش در پیرامون شهرهای بزرگ ما محلاتی برپا کرده‌اند که چهره آن دل هر انسان مسوولی را به درد می‌آورد. در این محلات دسترسی به امکانات آموزشی، بهداشتی و اوقات فراغت بسیار محدود و از متوسط شهر مادر بسیار پایین‌تر است. امنیت در همه ابعاد آن از سرپناه تا آرامش حضور در محلات به خصوص برای زنان وکودکان بسیار پایین است».


جالب اینجاست که نخستین راه‌کار عملی این برنامه برای مبارزه با این آسیب اجتماعی، به رسمیت شناختن این حقیقت تلخ است: «برای تحقق این هدف باید اقدامات زیر صورت گیرد: 1- پرده‌برداری از فقر و محرومیت این مناطق و شهروند دانستن ساکنان این محلات».


این نگاه را مقایسه کنید با دیدگاه دولتی که رییس آن مدعی می‌شود «در ایران هیچ کس محتاج نان شب خود نیست» و وزیرش هم می‌گوید: «مشکل مسکن را حل کردیم». خلاصه‌ای از ادامه برنامه‌های دولت امید جهت بهبود وضعیت حاشیه نشین‌ها بدین شرح است:


2- بهبود ارائه خدمات رفاهی: دسترسی بهتر به خدمات آموزشی، فرهنگی، بهداشتی و آب و برق و امکانات رفاهی برای کودکان و زنان، به‌سازی معابر و مهمتر از آن به‌سازی و بهبود سرپناهی که خود ساخته‌اند، حقی است که باید این محلات از آن برخوردار شوند.


3- پیوند اقتصاد سکونتگاه‌های غیر رسمی با اقتصاد شهر مادر: این سکونتگاه‌ها خدمات اقتصادی بسیاری را به صورت غیررسمی ارایه می‌دهند. توجه به اقتصاد این مناطق به شکوفایی اقتصاد شهری نیز کمک می‌کند. باید به نحوی برنامه ریزی نمود که جوانان این مناطق با ارتقاء مهارت‌های‌شان امکان پیوند با اقتصاد و بازار کار موجود را پیدا کنند.

در نهایت این برنامه شمار این «سکونت‌گاه‌های غیررسمی» را «بیش از 500 محله درشهرهای مختلف کشور» معرفی می‌کند و برای نمونه از «عین دو و کوت عبدالله در اهواز، سیلاب قوشخانه در تبریز، علی گل سفید در خرم آباد و دباغ خانه در بجنورد» نام می‌برد.


پی‌نوشت:
* برای پی گیری مجموعه یادداشت‌هایی که به بررسی و تشریح «برنامه دولت امید» می‌پردازند به بخش «چه می خواستیم؟» مراجعه کنید.

۹ نظر:

  1. خوب آقای موسوی در این همه سال که نخست وزیر بودند چرا زاغه نشینی را محو نکردند؟

    پاسخحذف
  2. ناشناس۹/۳/۹۰

    البته در دولت های هاشمی و خاتمی هم اقدامات قابل توجهی در زمینه حل مشکلات حاشیه نشینی انجام شد. از جمله:
    1- در دولت های هاشمی و خاتمی بجای تهیه "طرح جامع" برای شهرهایی مثل تهران و اهواز، طرح های مجموعه شهری تهیه شدند. وقتی قرار است طرح جامع شهر تهران تهیه شود این طرح فقط به تهران می پردازد اما در طرح مجموعه شهری تهران که در دهه هفتاد تهیه شد تهران و سکونتگاه های رسمی و غیررسمی اقماری آن بررسی شدند و برای آن ها برنامه ریزی شد. همین کار برای مجموعه شهری اهواز هم انجام شد.
    2- ایجاد شهرهای جدید (مثل شهر جدید پرند) در اطراف شهرهای بزرگ از ابتدای دهه هفتاد در دستور کار قرار گرفت. این شهرها می توانند جایگزین مناسب برای حاشیه نشینی باشند.
    مساله بسیار مهم دیگر این است که چطور می توان جلوی گسترش حاشیه نشینی را گرفت. حاشیه نشین ها عموما روستاییانی هستند که برای پیدا کردن کار به شهرها آمدند. بنابراین مهمترین اقدام برای مقابله با حاشیه نشینی بهبود وضع اقتصادی روستاها و حمایت از کشاورزی است.
    در مقابل دولت احمدی نژاد برای حاشیه نشینان چکار کرده است؟
    1- از این حاشیه نشینان به دلیل وضع نامناسب اقتصادی شان و بی هویتی شان (به دلیل عدم برخورداری از هویت شهروندی) به عنوان نیروی سرکوب استفاده کرده است.
    2- در مقابل خود ان ها هم اقدامات سرکوبگرانه تدارک دیده است. به عنوان مثال در همان اهواز که اسم بردی در حاشیه شهر یک پروژه مسکن مهر افتتاح شده و برای جلوگیری از هجوم! حاشیه نشین ها به مسکن مهر دیوارهای عظیم سیمانی (مثل دیوار برلین) دور آن کشیده اند.
    3- با انحلال نهادهای برنامه ریزی عملا بیشترین آسیب را به مناطق محروم و حاشیه نشینان زده است. نمی توان انتظار داشت که توسعه متوازن "خودبخود" اتفاق بیفتد. برای اینکار لازم است نهادهای برنامه ریزی وجود داشته باشند. اسناد آمایشی تهیه کنند و این اسناد اجرا شود!
    4- با واردات بی رویه محصولات کشاورزی عملا اقتصاد روستا را نابود کرده است

    پاسخحذف
  3. ناشناس۹/۳/۹۰

    از اقدامات دولت آیت الله هاشمی (آن موقع حجت الاسلام) یکی هم این بود که جلوی ساخت و ساز غیرمجاز در این محلات حاشیه ای را می گرفت؛ البته وسیله اش یک کمی مناسبت کافی نداشت: بولدوزر! آنهایی که اوایل دهه 70 را یاد دارند شورش های شهری اراک و اسلامشهر و مشهد را به خاطر می آورند که در اثر اشتباه بولدوزر! در خراب کردن خانه هایی پیش آمد که در آنها آدم زندگی می کرد. کسی اینجا می داند بالاترین نرخ تورم در تاریخ ایران متعلق به چه دوره ای و چقدر بوده است؟ سال 73 دولت سازندگی به عبارت 50 درصد ناقابل. اگر کارگر ساختمانی باشید که شش ماه از سال را با دستمزد بخور و نمیر و شش ماه دیگر را با صدقه کمیته امداد سر کنید معنای تورم 50 درصدی را بهتر می فهمید. یکی از استادان دانشگاه می گفت هویدا را به این خاطر اعدام کردند که مردم از او تنفر داشتندعرض کردم سال 84 من با ده ها نفر از این حاشیه نشینان بحث می کردم که بیایید و به هاشمی رای بدهید که مملکت در خطر است. آنها درعوض حاضر بودند که به شیطان رای بدهند ولی ... نه. این که گفته شود حاشیه نشینان بی هویت اند بی تعارف فاشیسم تمام عیار است. لابد بعد از «انقلاب سبز» قرار است به این بی هویت ها هویت بخشیده شود. بوی «هویت» بلند شد معذرت! اگر بحث سرکوب باشد سرکوب فقط با باتوم صورت نمی گیرد. مرکزنشینانی که دست در کیسه نفت داشتند و عنوان سازمان برنامه را یدک می کشیدند چه دیدگاهی به این حاشیه نشینان داشتند. برای آنکه بدانید در این سالها چه بر سر این آدمهای مظلوم که قربانی بیسوادی و بی اطلاعی و فقر و سیاست های ویرانگر اقتصادی رژیم شده اند آمده کافی است به سیر تحول واژه هایی نگاه کنید که با آن خطاب شده اند: «مستضعفین از زبان خمینی: کسانی که طبق وعده قرآن وارث زمین اند» سپس اقشار آسیب پذیر از زبان سردار سازندگی: حتماًدر برابر اقشار آسیب ناپذیر! و حالا ساکنین سکونگاه های غیر رسمی: هنوز با رسمیت یافتن فاصله دارید. اگر 3 میلیون عوارض ساخت غیر مجاز را به شهرداری بپردازید رسمی می شوید!

    پاسخحذف
  4. ناشناس۹/۳/۹۰

    ناشناس اول خطاب به ناشناس دوم:
    1- من سیاست های راست اقتصادی دوره هاشمی رو تایید نمی کنم و به نظرم این سیاست ها آسیب زیادی به کشور زد. متاسفانه پس از جنگ یک جهت گیری عمومی راست غیرعقلایی در کشور به وجود آمد که نتیجه اش شد همان تورم 50 درصدی که شما می گویید. در آن دوره امثال دکتر عظیمی این جهت گیری را نقد کردند که متاسفانه خیلی دیر شنیده شد و آن هم از روی اجبار.
    2- شورش های شهری که شما می فرمایید اتفاقا نتیجه بی توجهی به حاشیه نشینی بود و با حرف من در تناقض نیست. یکی از انگیزه های اصلی تدوین طرح های مجموعه شهری تهران همین شورش ها بود. بنابراین می توان گفت که پس از شورش های اسلامشهر و ... توجه به حاشیه نشینان بیشتر شد اما قبل از آن هم این توجه به اشکال دیگر وجود داشت. به عنوان مثال شهر جدید پرند سال 72 و 73 طراحی شد.
    3- اینکه من می گویم حاشیه نشینان "بی هویت" هستند نه تنها یک حرف فاشیستی نیست بلکه تفسیر فاشیسم و پایگاه اجتماعی اش است. پیشنهاد می کنم اولا کتاب "فرار از آزادی " اریک فروم را بخوانید تا با این بی هویتی بیشتر آشنا شوید و ثانیا پیشنهاد می کنم به پاکدشت و قیامدشت سری بزنید تا ببینید این بی هویتی از چه جنسی است: از جنس جدا شدن از فرهنگ روستایی و نپیوستن به فرهنگ شهری. از جنس عدم امنیت و از جنس بیکاری. حاشیه نشین شهروند شناخته نمی شود، خودش هم خودش را شهروند نمی داند و به همین دلیل با جامعه مدنی پیوند برقرار نمی کند.
    4- من دغدغه شما را درک می کنم. شما یک لحظه احساس کردید که یک "هاشمی چی" دارد افکار عمومی را در این وبلاگ منحرف می کند و به همین دلیل فکر کردید که وظیفه دارید او را افشا کنید. دست گلتان درد نکند. اما بد نیست بدانید که هر بحث ملزوماتی دارد. وقتی شما از حاشیه نشینی حرف می زنید، باید تجربه برنامه ریزی منطقه ای در ایران را بشناسید. و من وقتی از دوره هاشمی و خاتمی حرف می زنم، از یک سرمایه اجتماعی حرف می زنم که در دوره های این افراد در سازمان برنامه، در نهاد برنامه ریزی شهر تهران، در مرکز پژوهش های مجلس و در سایر نهادها سعی می کردند قدمی به پیش بردارند. لزوما همیشه درست نمی گفتند و لزوما همیشه حرفشان شنیده نمی شد اما تنها چیزی بود که ما داشتیم و هنوز هم تنها چیزی است که ما داریم. این افراد وارث سنت چند دهه برنامه ریزی در ایران هستند. چند دهه سنت برنامه ریزی در ایران بود که توانست طرح آمایش سرزمین را تهیه کند (سال 83) و احمدی نزاد آن را به راحتی کنار گذاشت. چند دهه سنت برنامه ریزی در ایران بود که باعث شد در برنامه چهارم توسعه یک فصل کامل به آمایش سرزمین اختصاص پیدا کند و احمدی نژاد آن را به فلانش هم نگرفت.
    5- "مستضعفین" و "اقشار آسیب پذیر" به هیچ عنوان با "حاشیه نشینان" یکی نیستند. اولی و دومی به میزان درآمد افراد اشاره دارد، سومی به یک فرایند مهاجرت از روستا به حاشیه شهر و پیوند برقرار نکردن با شهر

    پاسخحذف
  5. ناشناس۱۰/۳/۹۰

    یک نکته را به کامنت قبلی ام اضافه کنم:
    دوست عزیز شما فکر نکنید که اگر مملکت را دست شما بدهند سه ثانیه همه چیز را درست می کنید (تقریبا همه ما در دوران کودکی چنین تصوری داریم). شما می خواهید حاشیه نشین ها را به رسمیت بشناسید. نتیجه اش این می شود که هر کس فراتر از محدوده قانونی شهر می آید برای خودش یک چاردیواری می سازد و منتظر می نشیند تا شما محدوده قانونی شهر را بزرگ کنید تا او را هم در بر بگیرد. شما محدوده قانونی را بزرگ می کنید. او به پسر عمویش خبر می دهد و پسر عمویش می آید و زمینی خارج از محدوده قانونی شهر می خرد و باز همان آش و همان کاسه. دوست عزیز آیا می دانید که همین حالا محدوده قانونی شهر تهران از شهرستان تهران بزرگ تر است؟ (یعنی بخشی از شهر تهران در سایر شهرستان هاست) و این بزرگ شدن تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟
    از طرف دیگر شما می خواهید پول نفت را در دهن مرکز نشینان نریزید تصمیم می گیرد به جنوب خراسان هم گاز برسانید. اما آیا می دانید که هزینه احداث خط لوله گاز گاهی حدود 1 میلیون دلار در هر کیلومتر است و در خراسان جنوبی گاهی فاصله بین دو شهر 200 کیلومتر است؟ آنوقت جمعیت آن شهر ها چقدر است؟ سه شهرستان جنوبی خراسان جنوبی روی هم رفته 35 هزار نفر جمعیت شهرنشین دارند. چقدر باید هزینه کرد تا به این سه شهرستان آب، برق، گاز رساند و از چه طریقی؟ اگر گاز نرسانیم چطور می توانیم آن ها را صنعتی کنیم و چطور می توانیم جمعیت را پایدار کنیم؟
    یک برنامه ریز منطقه ای با سوال هایی از این قبیل مطرح است که بر خلاف شما نمی تواند به آن ها پاسخ شعاری بدهد. باید راهکار های قابل اجرا و منطقی پیدا کند

    پاسخحذف
  6. ناشناس۱۰/۳/۹۰

    ناشناس دوم: ابراهیم(سیستم کامنت گذاری مشکل داردو اسم نمی پذیرد)
    1-شورش های شهری نتیجه بی توجهی به حاشیه نشینی نبود بلکه نتیجه برخورد «بولدوزری» بود.
    2- شهرهای جدید را برای این هم می ساختند که جمعیت شهرها هم در حال رشد بود و شهر قدیمی جایی برای آنها نداشت. نمونه اش در اراک شهر مهاجران بود که برای کارگران و کارکنان پتروشیمی و پالایشگاه ساختند.
    3- کتاب گریز از آزادی را 10 سال پیش که دانشجوی کارشناسی بودم خوانده ام اما قول میدهم آن را مرور کنم. نیازی به سر زدن به قیامدشت و پاکدشت را هم ندارم چون از بچگی در جایی شبیه به همان جا زندگی می کنم.چیزی که من در این 30 سال عمرم ندیده ام این خط کشی های قاطع شماست. چند درصد شهرنشینان باسابقه ما با جامعه مدنی ارتباط برقرار کرده اند؟ چند درصدشان متشکل اند؟ چند درصد این حاشیه نشینان در سرکوب مشارکت داشته اند؟ چند درصد از مرکز نشینان؟ به نظرم همانطور که خودتان هم اشاره کرده اید مشکل سیستمی است که حاشیه نشین درست می کند.
    4- من شما را هاشمی چی نمی دانم. غرضم هم افشا کردن شما نبود.مشکل من دیدگاه سیاه و سفید هاشمی -احمدی نژاد، شهری - روستایی، رسمی - غیررسمی است. حرف من این است که اگر امروز این حاشیه نشینان از احمدی نژاد حمایت می کنند نتیجه آن تجربیات است.کارشناسان سازمان برنامه هم درست اندازه بقیه مردم نه کمتر و نه بیشتر در این وضع مقصرند. همه مقصریم حالا کم یا بیش.
    5- من هیچ پاسخی به مسئله حاشیه نشینی ندادم که شعاری باشد یا نه. توضیحات شما را هم درباره دشواری برنامه ریزی کاملاً قبول دارم.
    6- اگر صد سال هم مملکت را دست من بدهند هیچ چیز را نمی توانم درست کنم. اصلا چنین توهمی ندارم چون در خرج زندگی خودم مانده ام. حرف من قانونی شدن توسعه حاشیه ها نیست حرف من این است که جامعه مدنی شهری ما (اگر وجود دارد) به جای تحقیر این حاشیه نشین ها کاری را بکند که احمدی نژاد کرده: آنها را با خود یکی بداند! این مسئله دقیقاً از جنس روانشناسی اجتماعی است که شما هم ظاهراً به آن علاقه مندید و ربطی به گازکشی و سیب زمینی و سهام عدالت ندارد.

    پاسخحذف
  7. ناشناس۱۰/۳/۹۰

    1- در مورد خط کشی قاطع بین حاشیه نشینی و مرکز نشینی من ادعاهایی در این زمینه دارم. از جمله این ادعا که حاشیه نشینان (دستکم در تهران) نقش عمده و سیستماتیک در سرکوب دارند. بطور مشخص حاشیه نشینی جنوب شرق شهر تهران (پاکدشت و قیامدشت).
    2- اجازه بدهید لفظ "بی هویتی" رو که به کار بردم با "هویت مخدوش" عوض کنم. ریشه های خدشه به هویت تقریبا مشخص است اما می خوام چند مثال هم بزنم. در همان جنوب شرق تهران کلونی های قومیتی هم با انگیزه "دفاع از خود" تشکیل شده. لرها، ترک ها و ... وقتی هم که دعوا می شود در بعضی مناطق رسما درگیری ها شکل مسلحانه پیدا می کند و پلیس ضدشورش برای مهار آن وارد منطقه می شود. این شکل سازمانیافتگی اجتماعی شکل شهری نیست (همانطور که شکل اصیل آن در روستا هم نیست). یک سازمانیافتگی خودانگیخته است با کارکرد بسیار مضر اجتماعی و ناشی از عدم امنیت. شما اگر به محلات پیرامون خیابان آزادی مراجعه کنید بقایای این وضعیت را در آنجا هم می بینید. طرشت هم زمانی حاشیه نشین به حساب می آمد و همین بافت رو داره. اما اگر خدمات شهری به این مناطق ارائه شود و اگر امنیت و حقوق شهروندی تامین شود این سازمانیافتگی غیرمدنی به مرور لزوم خودش را از دست می دهد و جایش را به پیوندهای متعارف فرهنگی می دهد (مثلا هیات عزاداری ترک ها در فلان خیابان) که خوب هم است. وقتی امنیت که یک حق اولیه است در حاشیه ها تامین نشود و یک آدمی مثل بیجه پیدا شود، وقتی که عملا خدمات شهری مثل سینما، فرهنگسرا و ... وجود ندارد مخدوش شدن هویت یکی از تبعات غیرقابل اجتناب خواهد بود. این خدشه بر هویت رو من برای تحقیر حاشیه نشینی مطرح نمی کنم. یک واقعیته به نظر من که باید حل بشه.
    3- من اگر دیدگاه سیاه و سفید هم داشته باشم سفید از نظر من هاشمی نیست. بخصوص دیدگاه های مدیران ارشد دوره هاشمی (نظیر کرباسچی) به هیچ عنوان مورد قبولم نیست. من ترجیح می دهم دوره خاتمی و بیشتر از آن برنامه دولت امید رو به عنوان یک پارادایم مورد قبولم بپذیرم. اما یک نکته ظریف وجود دارد. اینکه حاشیه نشینان چقدر احمدی نژاد را دوست دارند یک بحث است. اینکه احمدی نژاد و سیاست هایش به نفع حاشیه نشینان بوده یا نبوده یک بحث دیگر. من هم فکر می کنم که احمدی نژاد در بین حاشیه نشینان محبوبیت بیشتری نسبت به شهرها دارد (و شاید حتی نسبت به روستاها). اما اکیدا معتقدم که سیاست هایش به ضرر حاشیه نشینان بوده.

    پاسخحذف
  8. ناشناس۱۱/۳/۹۰

    ابراهیم:
    نکته آخر را هم من بگویم: نکته ظریف شما برای من مساوی با دست کم شش سال افسوس و بحث های بی پایان با آدمهایی است که فقر و دریچه بسته آزادی نگذاشته تا دنیا را طور دیگری ببینند یا دست کم مثل من آن را تصور کنند. آنها نمی توانند نتایج سیاست های ویرانگر را پیش از وقوعشان ببینند؛ ولی من با آنها همدردی می کنم: آدمی که دخلش همیشه از خرج ناچیزش کمتر است و 10 هزار تومان توی جیبش پیدا نمی شود و هرگز در عمرش حساب پس انداز نداشته در برابر یارانه و سهام عدالت وسوسه می شود؛ با این که قبل از آن نه می دانسته یارانه چیست نه تا ابد از سهام سر در خواهد آورد.

    پاسخحذف
  9. ناشناس۱۱/۳/۹۰

    گفتگوی بسیار ارزنده ای برای من بود. شاد باشید

    پاسخحذف