پس از اعتصاب و تعطیلی های چند روزه بازار، به واکنش غیرقابل انتظاری در فضای مجازی و حتی شبکه های ماهواره ای* برخورد کردم. تصور نمی کردم اتحاد صنفی بین بازاریان بخواهد با انتقادی از جانب مخالفین دولت و معترضین یک سال گذشته مواجه شود، اما این اتفاق افتاد. فصل مشترک دلایل تمامی منتقدین بازاریان این استدلال بود که «چرا آن زمان که هم وطنانشان در حال کشته شدن و کتک خوردن بودند هیچ کاری نکردند، اما حالا به خاطر افزایش مالیات و کاهش درآمد اعتصاب کرده اند»؟ (در این مورد با این پیش فرض سخن می گویم که بپذیریم هیچ یک از بازاریان و یا دست کم اکثریت آنان در راهپیمایی های اعتراضی شرکت نداشتند، که گمان می کنم پیش فرض چندان درستی نباشد)
من گمان می کنم آنان که چنین انتقادی را نسبت به بازاریان وارد می دانند دو اشتباه آشکار را مرتکب می شوند. نخست اینکه گمان می کنند تمامی مردم کشور «متعهد» هستند آزادی خواه (به معنای ایده آل گرایانه سیاسی و جامعه شناختی اش) باشند و اتفاقا در این آزادی خواهی خود پیرو همان عبارت مشهوری باشند که «من با تو مخالف هستم، اما جانم را می دهم که حرفت را آزادانه بزنی». گمان می کنم به اندازه کافی واضح باشد که چنین انتظاراتی شاید به درد آفرینش جهانی ایده آل در فضایی انتزاعی بخورد، اما در جهان واقعیات کاربردی ندارد و هیچ کشور مدرنی نیز در مسیر دست یابی به دموکراسی از چنین مسیری عبور نکرده است. تنها این توضیح را ضروری می دانم که اگر به آن جمله معروف اشاره کردم به این دلیل بود که به صورت ضمنی یادآوری کنم که اصولا بسیاری از بازاریان احتمال دارد به هزار و یک دلیل اصلا حاضر به بازگشت میرحسین موسوی به قدرت نباشند. تداوم حضور احمدی نژاد در حاکمیت هرچند تولید را در داخل کشور نابود می کند (پس باید با اعتراض کارگران و صنعتگران و کشاورزان مواجه شود)، اما قطعا به رونق دلالی و واسطه گری منجر خواهد شد، به ویژه در زمینه واردات کالاهای چینی. نتیجه اینکه اگر از بازاریان انتظار حمایت از اعتراضات خیابانی سال گذشته را داشته باشیم، در واقع انتظار داریم این گروه به سطحی از آزادمنشی رسیده باشند که در راستایی متضاد با منافع خود دست به اعتراض زده و هزینه پرداخت کنند!
اما اشتباه دوم اینکه منتقدین به اصناف بازاری فراموش کرده اند که پیوند و اتحاد صنفی، اولین گام برای خروج جامعه از توده واری و بی شکلی است. حرکت به سوی شکل گیری یک جامعه اندام وار و ساختارمند همواره از تشکیل و اتحاد اصناف تجاری آغاز می شوند. اصناف کارگری، احزاب سیاسی و در نهایت نهادهای مردمی همه تشکل هایی هستند که بسیار بعد از مرحله تشکیل اصناف در جامعه شکل می گیرند. پس نباید فراموش کرد دفاع از منافع صرفا اقتصادی برای گروه هایی که تحت عنوان اصناف و یا اتحادیه شکل می گیرند نه تنها تضاد و اصطکاکی با مسیر مبارزات دموکراسی خواهانه و آزادی طلبانه ندارد، که اتفاقا گام نخست در روند از میان برداشتن یک جامعه توده ای و بی شکل است که خوراک مناسبی برای سیاست مداران عوام فریب و توده گرا فراهم می سازد.
اتحادی که هفته گذشته در میان اصناف طلا فروشان و پارچه فروشان بازاری به چشم خورد الگو و سرمشق مناسبی است برای دیگر اصناف و یا اتحادیه های کشور که مطالبات واقعی خود را بدون هیچ گونه جهت گیری سیاسی (که می تواند بهانه مناسب برای سرکوب را در اختیار حاکمیت قرار دهد) بیان کرده و بر روی آن پافشاری کنند. تردیدی وجود ندارد اگر تمامی اقشار جامعه بتوانند با تشکیل نهادهای مورد نیاز، مطالبات خود را از حاکمیت دریافت کنند و یا اجازه تضییع حقوق خود را به دولتمردان ندهند، جامعه به مرحله ای از رشد بلوغ دست یافته که دیگر نیازی به جنبش آزادی خواهانه و اصلاح طلبی ندارد.
پا نویس:
* به یادداشت های اینترنتی لینک نمی دهم چرا که این متن پاسخ هیچ کدام از این دوستان نیست و تنها یک ابراز نظر است. در مورد شبکه ماهواره ای نیز اشاره من به برنامه «پارازیت» از تلویزیون صدای آمریکا است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر