چشمها خیره به اخبار جدال رهبر و احمدینژاد، بازار شایعه داغ است. یکی از قدرتهای شیطانی رمالها میگوید و یکی دیگر از ظهور صغری! انگار همه مبهوت ماندهاند. سررشته امور که جای خود، توان حرکت هم از دست رفته؛ جدال داخلی جناحهای سهیم در کودتا، این روزها تاثیرات بدی بر روی جنبش آزادیخواهی گذاشته است.
گروهی که مشتاقانه به جرگه هواداران احمدینژاد و مشایی شتافتهاند که هیچ، این اقلیت از ابتدا هم به اشتباه خود را سبز به حساب میآوردند. اما گروه دیگری هم این روزها به چشم میخورند که گمان میکنند جنبش سبز باید در انتظار افزایش شکاف در داخل حاکمیت خاموش بماند. استدلال این گروه این است که حضور یک دشمن خارجی نظیر جنبش سبز جناحهای داخلی کودتا را متحد میکند. به باور من این استدلال از دو ضعف اساسی نشات میگیرد.
نخست اینکه این استدلال تنها از جانب کسانی مطرح میشود که نه به قدرت مردم اعتقاد دارند و نه به جنبشی آزادیخواهانه برای رهایی از استبداد. اگر قرار بود مردم کناری بنشینند که فلان طیف تمامیتخواه بهمان طیف نظامی-امنیتی را حذف کند، از اساس هیچ گاه جنبشی شکل نمیگرفت. اینان ناباوران به قدرت آزادیخواهی هستند که تلاش میکنند تا به پسماندخواران جدال قدرت بدل شوند. کسی که توصیه میکند مردم خواستههای خود را بیان نکنند تا ای بسا از قبل جدال میان این دزد و آن قاتل چیزی عایدشان شود بیشتر به راس سوم در سهگانه «زور و زر و تزویر» شباهت دارد. یعنی کسی که همیشه برای سکوت مردم در برابر پیوند «زور و زر» یک توجیهی پیدا میکند. حال میخواهد این توجیه در قامت موافق باشد، یا همچون این نمونههای اخیر با پز اپوزوسیون ارایه شود.
اما جنبه دیگر که به گمان من اهمیت بیشتری هم دارد، تحلیل نادرستی است که این دیدگاه از شرایط کشور ارایه میکند. بر پایه این تحلیل در سکوت مردم و خالی شدن عرصه از معترضان، حاکمیت خودش دچار چالش درونی شده و احتمالا به مرز فروپاشی میرسد. این استدلال بدون تردید نمیپذیرد که تمامی چالشهای عمیق حاکمیت پس از کودتا به دلیل فشارهای روزافزون مردمی بود. حال اگر بخواهیم این دیدگاه را بپذیریم، این پرسش بدون پاسخ میماند که «چرا در چهار سال ریاستجمهوری احمدینژاد هیچ گاه حاکمیت با چنین چالشهایی مواجه نشد»؟ اقدامات احمدینژاد و اظهارات مشایی هیچ کدام تازگی ندارند. حتی میتوان گفت اظهار نظر مشایی در مورد مکتب ایرانی که پس از کودتا مطرح شد، در مقایسه با اظهار علاقه و دوستی او به اسراییل (اینجا) که در چهار سال ریاست جمهوری مطرح شد یک شوخی به حساب میآید. ماجرای احتمالی رمال بازی هم که به نزدیکان احمدینژاد منتسب شده با ادعای هاله نوری که خود او رسما و علنا بر زبان راند قابل مقایسه نیست. فساد اقتصادی و گم شدن ارقام میلیاردی هم که از همان روزهای نخست در کارنامه اطرافیان احمدینژاد وجود داشت. چرا همه اینها پس از کودتا مشکلساز شد؟
از نگاه من، بر خلاف ادعای گروهی که گمان میکنند خطر جنبش سبز سبب نزدیک شدن گروههای داخل حاکمیت میشود، این آسودگی خاطر از خطر سقوط است که میتواند جریانات داخل نظام را به توافقی دوباره بکشاند. در حال حاضر نیز آشکارا مشخص است که رهبر نظام از برخورد با شخص دولت کودتا و اسفندیار رحیممشایی پرهیز میکند، چرا که احتمالا امیدوار است بتواند با همین ترکیب ظاهری دوره قانونی دولت دهم را به پایان برساند. در واقع تا زمانی که راس حاکمیت تنها تهدید برای قدرت مطلقه خود را از جانب دولت دستنشانده قلمداد کند، فرصت خواهد داشت تا تمام توان و تمرکز خود را برای مهار این دمل بیریشه به کار برد. اما اگر با پررنگشدن دوباره جنبش سبز بار دیگر ارکان نظام به لرزه بیفتد، حاضران در قدرت همگی به تکاپو خواهند افتاد و در این میان فرصتی برای تحمل چند عنصر ناهماهنگ نخواهند داشت.
از سوی دیگر، نزدیکان دولت نیز دریافتهاند که در آینده نظام کنونی هیچ جایگاهی نخواهند داشت. اینگروه که آشکارا نه پایگاه مردمی دارند و نه توان بسیج نیرو، در جدال با راس هرم قدرت تنها میتوانند به قدرت سوم، یعنی جنبش سبز دل خوش کنند، پس عقلانی است که حتی اگر نتوانند از اعمال فشار آزادیخواهان بر حاکمیت حمایت کنند، دست کم در برابر آن سنگاندازی هم نکنند. نزدیک شدن موقت به رهبر نظام از قبل خطر جنبش سبز چه دستاورد پایداری میتواند برای امثال مشایی و احمدینژاد داشته باشد؟ این مسئله زمانی بارزتر میشود که به یاد بیاوریم شعارهای معترضین که در نخستین روزهای شکلگیری جنبش تنها دولت کودتا و شخص احمدینژاد را هدف قرار داده بود، در آخرین راهپیماییهای سال 89 کاملا به سمت رهبر نظام چرخید و عملا احمدینژاد را از فهرست خارج کرد.
شورای هماهنگی راه سبز امید برنامههای ویژه خرداد ماه خود را با دعوت به بزرگداشت یاد و خاطره زنجیره سبز آغاز کرده است. (اینجا) من این حرکت را به فال نیک میگیرم و امیدوارم همه بخشهای جنبش با آغوش باز از پیشنهادات احتمالی استقبال کنند. به باور من، اگر جنبش سبز نخواهد در جدال میان دو جناح نامشروع، حضور و حقانیت خود را به رخ بکشد، هیچ بعید نیست که به زودی جایگاه خود را به عنوان یک آلترناتیو قدرتمند از دست بدهد و در خاطر مردم کم ارزش جلوه کند.
بعد نوشت:
پس از ارسال این یادداشت بود که خبر شهادت «هاله سحابی» را شنیدم. حالا میفهمم که مهندس سحابی راست میگفت که «شاه انقلاب را به نخبگان تحمیل کرد».
"گروهی که مشتاقانه به جرگه هواداران احمدینژاد و مشایی شتافتهاند که هیچ، این اقلیت از ابتدا هم به اشتباه خود را سبز به حساب میآوردند"
پاسخحذفمعذرت میخوام آقای امیری؛ شما خودتون رو معیار سنجش سبز بودن یا نبودن افراد قرار میدید؟
باز هم توهم "محوریت" به شما و دوستان مشارکتی دست داد؟
اولا عده|ی کثیری از جنبش به سمت مشایی-احمدی متمایل شدند چون اعتقاد دارند که "دیکتاتوری باید از داخل نظام ساقط شود". و ما صرفآ از طریق فشار از پایین قادر به رسیدن به اهداف مورد نظر نیستیم.
نمیدانم شما دوستان چرا علاقه دارید سخن درستی رو که از رقیبتون میشنوید،نشنیده بگیرید و اون رو هجو و مسخره بدونید. نمونهش همین مشائی.
جدال مشائی با حاکمیت عملا راه رو برای جنبش دموکراسی خواهی باز میکنه.
هرچند هنوز هم یک تار موی همین مشائی به هزار مشارکتیه بی تدبیر ارزنده تر است.
احترامم به شما محفوظ،
اما شما معیار و داور نیستید که کسی رو سبز بدونید یا نه.
موفق باشید.
من بر خلاف کامنت گذار قبلی، با نوشتهی شما موافق هستم. فکر نمیکنم شما در این نوشته خودتون رو معیار یا داور قرار داده باشید، بلکه نظر و برداشت شخصی خودتون رو اعلام کردید.
پاسخحذفدرگیری درون جناحی حکومت، بیاخلاقیها، بیبرنامه گیها و ریاکاریهای حکومت در این مدت گذشته و حتی در سالهای قبل را به روی آب مییاره.
این فرصت مناسبی میتونه باشه برای جنبش سبز که با مطرح و برجسته کردن این نکاتِ به روی آب آمده، «آگاهی» بیشتری در مردم و تحرک در گروههای بیتفاوت جامعه ایجاد بکنه.
به نظرم نیاز شدید هست به نویسندگان خوبی که تحلیلی مینویسند و توانایی ایجاد موج در خواننده را دارند.
من بر خلاف کامنت گذار قبلی، با نوشتهی شما موافق هستم. فکر نمیکنم شما در این نوشته خودتون رو معیار یا داور قرار داده باشید، بلکه نظر و برداشت شخصی خودتون رو اعلام کردید.
پاسخحذفدرگیری درون جناحی حکومت، بیاخلاقیها، بیبرنامه گیها و ریاکاریهای حکومت در این مدت گذشته و حتی در سالهای قبل را به روی آب مییاره.
این فرصت مناسبی میتونه باشه برای جنبش سبز که با مطرح و برجسته کردن این نکاتِ به روی آب آمده، «آگاهی» بیشتری در مردم و تحرک در گروههای بیتفاوت جامعه ایجاد بکنه.
به نظرم نیاز شدید هست به نویسندگان خوبی که تحلیلی مینویسند و توانایی ایجاد موج در خواننده را دارند.
ممنون محمد جان
پاسخحذفدر مورد این مسئله چه کسی سبز است و چه کسی نیست دو نکته به ذهنم می رسد.
نخست سخن زیبای مهندس که می گفت «سبز بودن به لباس و نماد نیست. به اخلاق رو رفتار است». من که رهبر جنبش نیستم بخواهم کسی را اخراج کنم یا نه. اما از نگاه خودم می گویم جنبش سبز جنبشی آزادی خواهانه و اخلاق گراست. گروهی که بتوانند خودشان را راضی کنند برای دست پیدا کردن به قدرت با دیکتاتور حقیر و فاسدی چون احمدی نژاد پیوند دهند به نظر من بویی از اخلاق نبرده اند.
دوم اینکه جالب است وقتی ما بگوییم هواداران احمدی نژاد سبز نیستند خود محور و متوهم هستیم؛ اما آقایان حق دارند بزرگترین زندانیان سیاسی جنبش را که از همان روزهای نخست بازداشت شده اند و بیشترین هزینه ها را می پردازند اینگونه مورد توهین قرار دهند و بگویند یک تار موی مشایی می ارزد به مشارکت. یعنی به تاج زاده و رمضان زاده و میردامادی و ...
منم با یادداشت شما موافقم و نکته مهمی که هست ما باید منطقی باشیم واحساسی با مسایل برخورد نکنیم،ما دایم بهم می تازیم و تحمل حرف و انتقادی نداریم و این مشکل بزرگیست.
پاسخحذفباز شما قیاس به مطلوب کردید آقای امیری؟!
پاسخحذفعزیز من، یعنی واقعا شما متوجه نشدید که منظور من از مشارکت اعمال این حزب در ده سال اخیره؟!
یا نخواستید متوجه بشید؟
آقای امیری،
شما از کجا میدونید منی که گفتم "یک تار موی مشایی می ارزد به مشارکت" چه هزینههایی که ندادم؟
دیدید؛ شما روحیهی هیجانی دارید و زود قضاوت میکنید.
"گروهی که بتوانند خودشان را راضی کنند برای دست پیدا کردن به قدرت با دیکتاتور حقیر و فاسدی چون احمدی نژاد پیوند دهند به نظر من بویی از اخلاق نبرده اند".
پاسخحذفراستی، جملهی زیبایی بود،فکر میکنم با این تعبیر میشه اون رو به امثال آقای خاتمی هم چسبوند.
کسانی که میگویند "مشائی را نکوبید" به دنبال طرفداری از اون نیستند بلکه در پی گذاشتن چوب لای چرخ دیکتاتوری هستند،
بنظرم افرادی که میگویند "ببخشید"(نه با نیت بد) بیشتر بدنبال بودن در عرصهی سیاسی و قدرت هستند.
معمولا خوب می نویسی ولی این تحلیلت خیلی اشتباه بود. گفتی: "...اینان ناباوران به قدرت آزادیخواهی هستند که تلاش میکنند تا به پسماندخواران جدال قدرت بدل شوند. "
پاسخحذفبرادر من کسانیکه در شرایط فعلی سکوت رو تجویز می کنند نه اینکه به قدرت مردم باوری ندارند بلکه دنبال کم هزینه ترین راه ممکن می گردند. بعد هعم سکوتی که اینها تجویز می کنند موقتیه نه دائمی. یعنی تا زمانی که جناح های درون قدرت خوب همدیگرو تضعیف کنند و پته کثافتکاری های همدیگرو بریزند رو آب. بعد جنبش می تونه تو یه خیزش عظیم خیلی موفق تر عمل کنه. تا اون زمان اطلاع رسانی درگیری اینها و گوش به زنگ بودن بهترین راهکاره.
تا كي مردم را تشويق كنيم كه به خيابان ها بيايند؟
پاسخحذفمگر ندا فرياد كشيد كه كشته شد ؟
تا به كي بايد هزينه اشتباهات جنبش سبز را بپردازيم؟
ما كه امديم كتك هم خورديم اما الان مي گويند اشتي ملي!!!
پس خون هايي كه ريخته شد چه؟ !!!
اقاي اميري عزيز مردم را به ارامش دعوت كنيد تا پيروز شويم با تفكرات دموكراتيك