فاطمه.ح*: این پرسشی است كه این روزها تقریبا به صورت مداوم میشنوی یا به عبارت بهتر میخوانی، شاید چون مدتهاست در زندگی روزمره غیر مجازی دیگر كمتر كسی به انجام کنشی سیاسی فكر میكند، یا شاید هم كمتر كسی فكرهایش در این زمینه را به زبان میآورد. بگذریم. مساله بیعملی جامعه به یكی از دغدغههای دست اول در دنیای مجازی تبدیل شده است، اما در این میان به نظر میرسد بیشتر كسانی كه چنین دغدغهای دارند راهكار را در نهیب زدن، شكایت كردن، روضه اخلاقی خواندن (بله دقیقا روضه) و گاه روی آوردن به راهكارهای خشنتر میدانند (منظورم نوشتههایی است همچون «درسهایی از جنبش چریکی؛ یا چرا باید تعرض کنیم»؟ از میخك).
برایم جالب است در مقابل این سیل نوشتههایی كه راهكار ارایه میدهند، كمتر كسی خواسته به طرح این مطلب بپردازد كه عوامل موثر در این بیعملی چیست؟ محض رضای خدا، در همین فضای مجازی ما تعداد قابل توجهی تحصیلكردگان علوم انسانی داریم كه اگر هركدام حتی ساعتی هم میكوشید به ارزیابی این شرایط بپردازد الان حتما نقشه گستردهای داشتیم از آنچه در پیش رویمان دارد رخ میدهد و با در دست داشتن نقشه بهتر میتوانستیم به دنبال راهها بگردیم. همین است كه میخواهم بگویم در پاسخ به سوال چه باید كرد اولین پاسخ بدیهی این است تلاش برای ارائه تحلیلی علمی از آنچه دچارش شدهایم، البته منظورم مسلما این نیست كه در این میانه هیاهو كه جان 18 تن از عزیزترینانمان در خطر است خود را به بحثهای آكادمیك مشغول كنیم و از این راه مرهمی بیابیم برای وجدان دردناكمان. منظور من این است كه برای یك بار هم كه شده آموختههایمان را از لای كتابها و طبقههای كتابخانه به زندگیمان بیاوریم تا به جای تكیه بر راهحلهای مادربزرگی علوم انسانی را سزاوار ترسی كنیم كه حكومت از آن دارد. یك نكته باقی میماند كه باید اشاره كنم، تحلیلهایی همچون مردم حاضر نیستند حتی هزینههای سبكی در حد شركت در یك راهپیمایی سكوت را بدهند تبیین نیست دوستان، توصیف است. دنبال تبیینش باشیم.
خوب این همه رودهدرازی كردم، برای خالی نبودن عریضه هم كه شده تمام تلاشم را میكنم كه با وجود وسع اندک خودم به پیشنهادی كه دادهام عمل كنم. در بخش دوم این یادداشت سعی خواهم کرد یكی ازعواملی را كه ممكن است در این بیعملی فراگیر تاثیر داشته باشد بشكافم.
خوب این همه رودهدرازی كردم، برای خالی نبودن عریضه هم كه شده تمام تلاشم را میكنم كه با وجود وسع اندک خودم به پیشنهادی كه دادهام عمل كنم. در بخش دوم این یادداشت سعی خواهم کرد یكی ازعواملی را كه ممكن است در این بیعملی فراگیر تاثیر داشته باشد بشكافم.
پینوشت:
از همین نویسنده پیش از این در مجمع دیوانگان منتشر شده بود:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
نوشته ی بسیار خوبی بود و کم و بیش باهاش موافقم و منتظر قسمت دوم نوشته هستم. منتها نوشته ی وبلاگ میخک به نظرم ظاهری غلط انداز داره. اگر مصاحبه ی استاد دانشگاه صاحب این وبلاگ( استاد دانشگاهیش رو می گم چون اسمشو یادم نیست. دی:) با تهران ریویو رو خونده باشین موافقه با مبارزه ی مسالمت آمیز و حداقل حرفاش بخشی از دلایل وضعیت فعلی جنبش رو پوشش می ده. راه حلاش هم حتی به نظرم زیاد رادیکال نیست اما خب در فضایی که راه حل هایی کمی تندروانه تر از بخش محافظه کار جنبش رادیکال تلقی می شد به حاشیه رفت. رالی روزانه ی تظاهرات رو خود بنده در روز بیست و پنج بهمن بهش معتقد بودم. و این که بعضی از آقایان دامنه ی منطق و جنبش مسالمت آمیز را به بهانه ی اخلاق چنان تنگ گرفتند که هیچ نوع مبارزه ای در آن نگنجد و جالبه که نوشته های همین آقایان در دفاع از قصاص به خاطر کرامت انسانی فضای وب را به آستانه ی انفجار رسانده بود تازه از این بابت کنایه هم به مخالفین حکم اعدام می زدند که شما که تندرو بودید. به نظرم حرف میخک در باب بسیار بستن کنش ها و این که جنبش باید به حکومت هزینه تحمیل کند هم موافقم. و خب راهکارهایی که می ده به نظرم بسیار خوبه و اساساً باید پیگیری شه ولی با نگارنده ی یادداشت وارده موافقم که اول باید علل بی کنشی مردم به صورت دقیق تبیین بشه اون هم نه به سبک توصیف های عامیانه ی عباس عبدی مبنی بر شکم سیر بودن مردم و از این جور خزعبلات بلکه به صورت علمی و با ارائه ی راهکار. از قضا این چیزیه که ذهن من رو مدت هاست به خودش مشغول کرده و خب من خودم توضیخات و راهکارهایی دارم. اشاره به لخ والسا و ضرورت سازمان دهی از بالا به پایین در جامعه هم از این باب گفتم. بی صبرانه منتظرم تا قسمت دوم یادداشت را ببینم تا بتوان در مورد چرایی و راهکارها به گفتگو پرداخت.
پاسخحذف