اردشیر امیرارجمند اعلام کرده است که «راهپیماییهای پس از 22 خرداد سکوت نخواهد بود». (اینجا) در ظاهر به نظر میرسد که این سخن در واکنش به اعتراضات برخی منتقدین بیان شده که اعتقاد داشتند شورا نباید مردم را به سکوت فرا بخواند. اگر اینگونه باشد که به نظرم جای امیدواری است، چرا که شورا نشان داده کاملا نسبت به انتقادات وارده انعطافپذیر است. با این حال من همچنان گمان میکنم همه چیز به همین انتقادات خلاصه نمیشود. در واقع از همان نخست که شورا، راهپیمایی سکوت 22خرداد را نخستین برنامه از برنامههای خردادی اعلام کرد برای من مشخص بود که این تنها یک حرکت برای آماده سازی است. ماهها رکود ما را در نوعی رخوت فرو برده که بازگشتن به شرایط پیشین را دشوار میسازد، اما آیا چنین استدلالهایی به گوش منتقدان منطقی میآید؟
من بیزارم از قضاوتگرانی که تنها بر پایه یک مشاهده حکمی کلی در مورد یک انسان و از آن فراتر، یک ملت صادر میکنند. همانانی که یک روز ایرانیان را سرلوحه جهانیان میکنند و روز دیگر با چماق جنبشهای عربی بر سر این «ملت بیغیرت» میکوبند. این گونه افراط و تفریطها هیچ پشتوانهای جز احساسات کور ندارند و حتی قابل نقد و پاسخگویی هم نیستند. من در پرهیز از هرگوه تلاش برای ریشهیابی، فقط به روایت ساده صورت مسئله اکتفا میکنم: «حتی شهادت جانگداز هاله سحابی نیز نتوانست حرکت خیابانی قابل توجهی را شکل دهد. در حالی که مواردی به ظاهر سادهتر از این مورد نیز در برخی کشورهای همسایه منجر به سرنگونی حاکم وقت شده است».
روی سخن من با دوستانی است که مصرانه تلاش میکنند تا تمام توان و تلاش خود را صرف انتقاد از شورای هماهنگی کنند. همانان که به دلیل دعوت به راهپیمایی سکوت شورا را مورد هجمه قرار دادند. پرسش من این است: «آیا میخواهید واقعیت صورت مسئلهای را که طرح شد بپذیرید یا نه؟»
از نظر من شورای هماهنگی زیرکانه برنامه 22 خرداد 90 را راهپیمایی در پیادهرو با حفظ سکوت انتخاب کرده بود تا بتواند این برنامه را از یک سو به یک بازی مقدماتی و دستگرمی برای اعتراضات آینده بدل کند و از سوی دیگر نسبت به اقبال و واکنشهای عمومی نیز عیاری به دست آورد. باید بپذیریم که پس از حصر میرحسین، دیگر هیچ شخص و یا نهادی نفوذ کلام این رهبر کاریزماتیک را ندارد که با یک اشاره خود خروشی همچون اعتراضات 25 بهمن ماه را ایجاد کند. پس شورای هماهنگی و یا هر نهاد دیگری که قصد دارد اعتراضات آینده را سازماندهی کند، باید بسیار محتاطتر، واقعبینتر و عملگرایانهتر گام بردارد.
فضای جامعه به همان میزان که از وضعت نامطلوبکشور خشمگین، معترض و بیتاب است، به همان میزان نیز دچار ترس، خفقان و اضطراب است. این روزها کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که در دایره نزدیکان، خویشان و یا دوستان خود یکی از قربانیان کودتا را به چشم نبیند. شمار اسرا از شمار بیرون رفته و این در حالی است که هیچ گاه نمیتوان محاسبه کرد چند نفر دیگر تحت فشارهای امنیتی و یا در سایه تهدید و ارعاب و احضارهای مکرر مراجع امنیتی عملا در تعلیق به سر میبرند. در چنین شرایطی گام نهادن به خیابانها بیش از هر زمان دیگری پرهزینه به نظر میرسد و بسیاری از فعالان داخل کشور را به تردید میاندازد.
حرف من این است که دعوت به حضور خیابانی در نبود رهبران جنبش مطلوبی است که باید با زیرکی و مدیریتی ویژه انجام شود. اگر قرار است دوباره شاهد موجهای بیپایان مردمی در سطح خیابانهای کشور باشیم باید بتوانیم یخ فضای موجود را آب کنیم. باید به بار دیگر و به مرور شور و هیجان از دست رفته را به دلها باز گردانیم. باید به همدیگر امید بدهیم و از همه مهمتر، باید در عمل به یکدیگر نشان دهیم که ما بیشماریم.
تمام آنانی که سابقه حضور در راهپیماییها را دارند میتوانند گواهی دهند که هیچ عاملی اطمینانبخشتر از حضور دیگر همراهان نیست. به تعداد دفعاتی که تا کنون دعوت به راهپیمایی شده ما از خود پرسیدهایم که «آیا این بار هم مردم میآیند؟ اگر نیامدند چه؟ نکند ما کم باشیم و تنها بمانیم؟» این پرسشها شاید در تواتر تجمعات خرداد 88 کمرنگ میشدند، اما اکنون و پس از ماهها آرامش جنبش و در نبود فراخوانی از سوی رهبران بار دیگر اوج میگیرند. در چنین شرایطی یک حرکت ساده و کم هزینه برای ایجاد این موج اطمینان میتواند بسیار کارساز و موثر باشد. حرکتی همچون همین فراخوان راهپیمایی سکوت در پیادهروها. فراخوانی که احتمالا کمترین میزان هزینه را هدف قرار گرفته است، اما اگر عملی شود بار دیگر ما همراهان سبز خود را در پیادهروها خواهیم دید، بار دیگر با نگاهی همدیگر را خواهیم شناخت و با لبخندی به هم دلداری خواهیم داد.
به نظر من برخی از دوستانی که در شبکه های اجتماعی اعلام بی غیرتی مردم رو می کنند و در پی فراخوانهای پشت سر هم و زنجیروار هستند و کلا در پی اختلاف افکنی سر موضوعات پیش پا افتاده نظیر سکوت و غیر سکوت بودن می کنند می توانند عناصر اطلاعاتی رژیم باشند یا حداقل در جهت منافع آنها گام بر می دارند.
پاسخحذفآقا اینم بگو که اینبار یکی از مطالبات این راهپیمایی از سمت شورا اعتراض به وضعیت بد معیشتی و فقر و گرانی و بیکار مشخص شده که باید به فال نیک گرفت
پاسخحذفحرف شما منطقیست و بنده هم قبول می کنم هر چند چنین واکنش های تند و تیزی را به همراه داشته باشد به نظر من در فضای به وجود آمده در این سه ماه طبیعیست. حالا جدا از تعارف ممنون که که با متانت رفت و آمد می کنید. البته منتقدین استدلالشان بر این پایه استوار است که این گونه توان تشکیل تجمع را نخواهیم داشت و با تجربه ی 22 بهمن ماجرا را مقایسه می کنند که بخشی از انتقادات منطقیست منتها نکته ای هم در نظر نمی گیرند که تجمع 22 بهمن 88 در کنار تجمع دولتی بود الان نمی توانند تجمع را چنین تجمعی جا بزنند. هر چند باز هم به نظر من در بعضی مواقع شعار دادن در نقاط کلیدی در موقع وخیم شدن اوضاع می تواند جاده بازکن باشه برای فرار جمعیت هر چند احتمالاً منجر به دستگیری شخص شعار دهنده شود و خب این تاکتیک رو فقط شنیدم و ندیدم و خب طبیعیه توصیه هم نمی شه البته کلاً تو دو تا تظاهراتی که خودم حاضر بودم کلاً تجمع ها به علت کثرت مامورا هم چین به صورت نیمه سکوت بود. یعنی امکان شعار دادن به وجود اومدن بیشتر حالت یه اتفاق داشت و یکی که دل شیر داشته باشه و بقیه بیان دنبالش شعار بدن.به هر حال در کل چون یه جور عملیات شناساییه به نظر من امتحان می کنیم این راهو.
پاسخحذفخطاب به رهگذر هم، به نظر من هم بی غیرت نامیدن مردم اشتباهه و هم تهمت جاسوس و نمی دونم عنصر اطلاعاتی رژیم زدن کار اشتباهیه. حتی بنا بر برداشت من مشکل ما اینه که از روز اول بحران رهبری داشتیم تو جنبش و دوم این که بخش های مختلف اپوزیسیون به هم بی اعتماد بودن و ما متاسفانه در مورد تشکیل این ائتلاف کم کاری کردیم. شورا بعد از اشتباهات اخیرش و امتحان کردن راه های مختلف قدم های خوبی برداشته که باید به فال نیک گرفتش. خود من هر چند سابقه ی بدبینیم به اصلاح طلبا( به معنای اصلاح طلب های حزبی که زمانی درون حکومت بودنه) از زمانی که مطلبی در فیس بوک بیست و پنج بهمن از قول طائب منتشر شد در باب مزدور بودن هر کسی که تند می ره. خب ماجرا نمونه ای از شانتاژ خبری بود دقیقاً. جریان حمله به نوری زاد هم واقعاً حداقل برای من غیر قابل تحمل بود. من هشدار می دم اگر جلوی این شکاف رو نتونیم با گفتگوسازی بگیریم کمر جنبش رو خواهد شکست. نگذاریم با خامی و هیجان زدگی جنبش از بین بره. عده ای از فعالین سیاسی الان تحت تاثیر واقعه ی شهادت هاله سخابی خشمگینن. ظاهر شدن علی مزروعی در بی بی سی و دوباره حرف زدن از مذاکره به شدت تو بخشی از جنبش حالت تدافعی ایجاد کرد( اگر قصد بر مذاکره است و اگر واقعاً دوستان به کار حزبی اعتقاد دارن و این که احزاب حداقل از خط مشی مشخصی باید پیروی کنند چندین بار اعلام شد که بخشی از اصلاح طلبان حاضر به مذاکره اند به درست یا غلط موافق یا مخالفند. این ماجرا بیشتر به رژه رفتن و بزرگ نمایی تفاوت ها و کارشکنی در مقاطع حساس شباهت دارد تا تاکید بر راه حلی معقول. دوستان اگر توانستند مذاکرات را پیش ببرند دائم مذاکراتی که وجود ندارد را در بوق نکنند. اگر نتیجه ی مذاکرات آزادی بلاشرط زندانیان سیاسی یا نتیجه ی معقول دیگری بود به نظر من همه ی طیف ها قبول خواهند کرد حتی هتاکین با همه چیز مخالف)
و در نهایت این که به نظر من بازخوانی وبلاگ مصائب آنا از واقعه ی هجدهم تیر خواندنیست و این که نشان می دهد هم دانشجویان اشتباه می کردند و هم سیاستمداران اصلاح طلب و در آن لحظه تنها سحابی درست می گفت( البته با وجود احترام شدیدم به مرحوم به نظرم اشتباهات زیادی مرتکب شدن که در این مقال نمی گنجد) که هر کاری می کنید ساختمان را ترک نکنید. کسی معنی حرف او را متوجه نشد این که می بایست دانشجویان به جای در خیابان آمدن دست به تحصنی نامحدود می زدند ولی به علت بی تجربگی دو گروه ائتلاف در برخورد با هم چه سیاستمداران و چه دانشجویان این فرصت از دست رفت.در مورد جنبش سبز هم احساس می کنم پخته عمل نمی کنیم.
در نهایت این که احساس بنده اینه که فعالین سیاسی خیلی در مورد جنبش های اصلاحی اعتراضی که باعث گذار به دموکراسی می شن مطالعه ی چندانی نداریم چه نمونه های پیروز شده و چه نمونه های شکست خورده. مثل چین که شکست خورد و کره ی جنوبی که پیروز شد. مطالعه ی این موارد به نظرم برای همه ی فعالین اجباریست علی الخصوص که ما خیلی از اشتباهات چینی ها را تکرار کردیم.
من به شخصه راهپيمايی رو يک اهرم فشار قوی می دونم. هر روز که از نزديکی مسجد ابتدای بهبودی رد می شوم و به پهنه آزادی نگاه می کنم 265 خرداد جلوی چشمام ظاهر ميشه. با اين حال با توجه به "وحشی گری" در برخورد با تجمعات فکر می کنم، هر چند همه می خواهند شرکت کنند ولی در نظر گرفتن هزينه ها آنها رو به عقب می فرستد. مقايسه ما با جنبش های عربی کاملا اشتباهه چون آنها فرصت های دمکراتيک رو به شکل ما ندارند. اگر شرط منسوب نبودن از سوی رهبر برای اعضای مجلس خبرگان حذف نمی شد شايد ما الان در وضعيت متفاوت تری بوديم. مساله ای که در کشورهای عربی وجود ندارد. نه حزب های متعدد و موثر و نه قدرت جابجا کننده راس. تجربه خيابان تنها شکاف بين درگيران قدرت را بيشتر می کنه، برنامه ما چيه؟ هميشه اين سوال رو می پرسم چرا کسی به فکر انتخابات مجلس نيست؟ چرا انتخابات خبرگان برای ما بی اهميته؟ ما فقط يک انتخابات می شناسيم و آن هم رياست جمهوری، البته از اين نظر که بطور مستقيم با زندگی ما در ارتباط است خرده ای نيست. چقدر سعی کرديم از ابزار اعمال قدرت خودمون هر چند نمايشی از ديد حاکميت و کم اثر از ديد جامعه تاثير گذار باشيم؟ به نظرم استفاده از اين سازوکار در کنار نافرمانی های مدنی و اعتراضات خيابانی می تونه ما رو با هزينه های کمتر و مشارکت بيشتر به پيش ببره.
پاسخحذفمن به شخصه دیگر در هیچ حرکتی تا اعلام نظر صریح حامیان موسوی در مورد کشتار سال 67 شرکت نمی کنم. وقتی سایت کلمه حالا که خارج از قدرت است کامنت های ما در این مورد را سانسور می کند فکر می کنید وقتی به قدرت برسد مدافع آزادی بیان می شود؟
پاسخحذفاین روز هم بگذرد
پاسخحذفهیچ کاری نمیکنید
آخه شما ها عددی نیستید
فدایی رهبر
راستی من فدایی رهبر هستم که براتون بالا Comment گذاشتم
پاسخحذفجنبشی های عزیز برید فیلم "پایان نامه"رو حتما ببینید
فدائی رهبر
پاسخحذفحالا که عددی نیستیم چرا نمیذارید یه روز دور هم باشیم؟پدرمون رو تشییع کنیم؟مادرمون رو خاک کنیم؟
شما وساطت کن شاید 22 خرداد کسی را نکشند؟