بیش از 300نفر از اعضای گروههای مخالف حکومت بشار اسد در ترکیه گرد هم آمدهاند تا «شورای انتقالی» تشکیل دهند. به گفته یکی از این فعالان مخالف، ترکیب این شورا شامل «گروه های اسلامگرا، چپ، ليبرال، ملی گرا و کرد» است. (از اینجا بخوانید) به نظر میرسد چنین شورایی توانایی پوشش دادن به کلیه مخالفان حکومت فعلی سوریه را داشته باشد. برای من، جالبترین بخش این خبر، گردهم آمدن گروههایی تا بدین حد متضاد در جلسهای است که شکل و شمایل یک مجلس را دارد. بدین ترتیب اپوزوسیون سوریه، تمرین دموکراسی و گفت و گو را پیش از سقوط دیکتاتوری این کشور آغاز کرده است.
مهرانگیز کار با انتشار مطلبی تند و تیز به جرگه منتقدان شورای هماهنگی راه سبز امید پیوسته است. (از اینکه بخوانید) استدلال خانم کار این است که شورا اگر ترکیب اعضای خود را مشخص نکند نمیتواند نسبت به پیامدهای تصمیماتش جوابگو باشد. در واقع ایشان خیلی صریح تاکید میکند که اگر اقدامات شورا شکست بخورد هیچ کس پاسخگو نخواهد بود، اما اگر با موفقیت همراه شود اعضای آن به طرز خیرهکنندهای رشد خواهند کرد! خانم کار همچنین معتقد است که استدلال امنیتی در این موضوع به هیچ وجه پذیرفته شده نیست چرا که شورا با این کار خود به صورت غیرمستقیم ترس و بزدلی را در دل فعالان داخل کشور نهادینه میکند و به نوعی خون خود را رنگینتر از جوانانی نشان میدهد که شجاعانه گام به خیابان میگذارند**.
من هیچ بحث دیگری در مورد مزیتها و یا مضرات انتشار نام اعضای شورا ندارم. گمان میکنم بیش از این گفت و گوهای نظری در این مورد بیفایده است. فارغ از تمامی این جدالهای کلامی حقیقت قابل مشاهده یک چیز است: «بسیاری از چهرههای شناخته شده تداوم فعالیت یک شورا با اسامی ناشناس را نمیپذیرند». با این حال پرسشی که من از این عزیزان دارم این است که چه چیز آنها را از تشکیل یک گروه دارای شناسنامه با اعضای مشخص باز داشته است؟
مدتها پیش شبکه ماهوارهای «رسا» به شیوهای اعلام موجودیت کرد که بیشباهت به اعلام موجودیت شورای هماهنگی نبود. این شبکه به جای آنکه ترکیب اعضا و یا فعالان خود را اعلام کند، مرامنامهای را منتشر ساخت و قول داد تا به آن پایبند بماند. (از اینجا بخوانید) درست به مانند شورای هماهنگی که به جای انتشار نام اعضایش، اعلام کرد مرامنامهاش همان «منشور جنبش سبز» خواهد بود. در برابر گروهی از شخصیتهای حقیقی نیز با انتشار بیانیهای اعلام کردند گرد هم خواهند آمد تا شبکه ماهوارهای «ایرانندا» را تشکیل دهند. اتفاقا خانم کار یکی از اعضای موسس بنیاد ایرانندا بود: «داریوش آشوری، مهران براتی، شهرنوش پارسیپور، مهدی جامی، رامین جهانبگلو، رضا دقتی، آرش سبحانی، رضا علامهزاده، محبوبه عباسقلیزاده، کاظم علمداری، مسیح علینژاد، مهرانگیز کار، نیک آهنگ کوثر، محسن نامجو و محمدرضا نیکفر». جمع شدن این همه چهره شناخته شده که هر یک در زمینهای تخصص دارند میتوانست بسیار امیدوار کننده باشد. شاید روی کاغذ شبکهای که از همکاری این گروه تشکیل شود باید با اختلاف نسبت به دیگر شبکههای ماهوارهای فارسی زبان سر باشد، اما در عمل امروز چه کسی نشانهای از «ایرانندا» سراغ دارد؟
من گمان میکنم شورای هماهنگی به اندازه کافی «جوالدوز» خورده است. شاید نوبت آن رسیده که منتقدین یک سوزن هم به خودشان بزنند. چرا فعالان سیاسی خارج نشین ما نمیتوانند گرد هم جمع شوند و مجلسی همچون شورای انتقالی مخالفین حکومت سوریه تشکیل دهند؟ آیا غیر از این است که در میان اپوزوسیون خارج نشین ایران، هیچ گروه چشم دیدن آن یکی را ندارد؟ آیا غیر از این است که حتی در سادهترین تجمعات اعتراضی که در اروپا و آمریکا برگزار میشود غالبا میان گروههای مختلف تنش و درگیری رخ میدهد؟ یکی پرچم شیر و خورشید بلند میکند و دیگری پرچم سرخ و آنیکی پرچم زرد و همه به جان هم میافتند؟ آیا غیر از این است که اپوزوسیون خارجنشین به محض اینکه دستش به رسانه میرسد چندین برابر حملاتی که میخواهد به نظام و حاکمیت انجام دهد به دیگر گروههای مخالف انجام میدهد؟ تا پیش از حصر خانگی میرحسین حجم مطالبی که در برخی سایتهای مدعی مخالفت با نظام علیه او منتشر میشد به مراتب بیشتر از انتقاداتی بود که نسبت به دولت کودتا میشد. تعداد کاریکاتورهایی که تنها به قصد وهن میرحسین کشیده میشد از تمامی شخصیتهای داخل نظام بیشتر بود. حالا هم که او در حصر به سر میبرد شورای هماهنگی در کانون انتقادات قرار گرفته است.
به باور من، بزرگترین مشکل این روزهای مخالفین خارج نشین (به مانند سه دهه گذشته) این است که هیچ عزم جزمی برای برداشتن گامهای عملی ندارند. اگر داشتند، نیازی نبود تا وقت خود را صرف انتقاد از این گروه ناشناس یا آن رهبر سازشکار کنند. خودشان کمر همت میبستند، شورایی تشکیل میدادند، راهکار و هدفشان را مشخص میساختند و اگر به اندازه ادعایشان مورد استقبال مردمی قرار میگرفتند جنبش را هدایت میکردند. به صورت عملی نیز تردید ندارم اگر شورایی متشکل از چهرهها و گروههای مختلف تشکیل شود که بتوانند گرد هم آیند و کار مشترکی ارایه دهند، شورای هماهنگی نیز خواسته یا ناخواسته ناچار خواهد شد به این گروه بپیوندد و حتی اگر هم نپیوست احتمالا تاثیرگزاری خود را از دست خواهد داد.
پینوشت:
* ابتدا میخواستم اسمش را بگذارم «گر تو بهتر میزنی بستان بزن». بعد به ذهنم رسید شاید این عنوان سوءتفاهمی ایجاد کند و کسی برداشت توهین به منتقدین شورا کند.
* ابتدا میخواستم اسمش را بگذارم «گر تو بهتر میزنی بستان بزن». بعد به ذهنم رسید شاید این عنوان سوءتفاهمی ایجاد کند و کسی برداشت توهین به منتقدین شورا کند.
** این استدلال را میتوان به صورت مفصل پاسخ داد. اینجا فقط خلاصه میگویم که این حرفی احساسی است که ظاهری زیبا دارد و در نگاه نخست میتواند فریبنده باشد. اما اگر بخواهیم از شعار دادن پرهیز کنیم و کمی واقعبین باشیم درخواهیم یافت هیچ گروه و یا جنبشی هسته مرکزی یا تصمیمگیران خود را در معرض خطر قرار نمیدهد. فقط به یاد بیاورید که تا همینجای کار چقدر از حصر خانگی رهبرانمان ضربه خوردهایم.
محور چنین اتحادی می تواند اصل تغییر شرایط باشد و کنفرانس یا همایش هایی برای راهکارهای عملی و اجرایی برای اتحاد یا ایجاد فصل مشترک های این تغییر برگزار و همه آنها که بر تغییر شرایط فعلی تاکید و اعتقاد دارند بیایند و با دلیل و منطق راهکارها ی خود را بگویند و حتی ساز و کاری برای معرفی و انتخاب رهبران و سیاست گزاران این تغییر باید در چنین مجامعی که نخبگان و باتجربگان و گذشته دیدگان و اندیشمندان و سیاست و حقوق خواندگان امروز در آن هستند تعیین و نهادهای مختلف آن معرفی و برنامه و پیشنهاد دهند..این راهی است که بسیار پیش از اینها باید اغاز میشد و به هرحال شروع همیشه سخت تر و پر هزینه تر است.
پاسخحذفخانم کار:زمانه ای است بس نامناسب (مردم را) به خیابانها فرا می خوانند و مسئولیت بزرگی را زیر نام شورائی که عضوی ندارد و اگر دارد مردم آنها را انتخاب نکرده و نمی شناسند به عهده می گیرند"
پاسخحذفپس ایشان به فراخوان نیز معترض هستند اما نه بیشتر از همین جمله به ان پرداخته اند و نه شیوه دیگری را پیشنهاد کرده اند.
"خانم کار:. آنها مردم را دست کم گرفته اند و خیال می کنند با مشتی نادان و جاهل در عرصه سیاستهای اعتراضی طرف هستند و خیال می کنند ایرانیان همه صد سالی که در راه آزادی خون داده اند چشم به راه مجهولی بوده اند از جنس بی نام و نشان شورای سبز امید که خود را بر بالهای اینترنت به آنها تحمیل می کنند.»
بنظر میاید خانم کار مردم را دست پائین گرفته اند.مگر نمیدانند که مردم اگر نخواهند به خیابان نخواهند امد؟وشورا اسلحه پشت سر کسی نگذاشته است؟
"خانم کار:و چه بسا با معرفی به موقع آنها شورا تبدیل بشود به یک موتورمحرک"
چگونه است که فقط معرفی چند اسم بدون توجه به شیوه کار به انها اعتبار میبخشد؟مگر نگفتید زمان نامناسب است؟معرفی افراد زمان را مناسب میکند؟