۳/۲۴/۱۳۹۰

یادداشت وارده: پاسخی به پنج پرسش از جنبش سبز

شهروند سبز*- به دعوت آرمان امیری من هم به عنوان یک عضو جنبش سبز به پرسش های پنج گانه مطرح شده از جانب وبلاگ «آینده از آن حزب الله» جواب می‌دهم. جنبش بی‌شماران، بی‌شمار پاسخ دارد.


۱- لطفا “جنبش سبز” را برای من دقیقا تعریف کنید؛ و بفرمایید از میان گروه‌های بسیار متفاوت و متناقضی که هم اکنون مدعی جنبش سبز هستند، مشخصاً با کدامیک مخالفت دارید و آنرا داخل در جنبش نمی‌دانید؟ چرا هرگز این جنبش به حمایت رژیم جنایتکار صهیونیستی از خودش پاسخ نداد؟ و صراحتاً بفرماید نظر “جنبش سبز” در خصوص تفکرات امام راحل و بارز‌ترین آن‌ها یعنی ولایت فقیه؛ چیست؟

جنبش سبز یک جنبش اجتماعی متکثر است بنابراین تمام افرادی که به خواسته‌های حداقلی جنبش و اصول حرکت‌های مسالمت آمیز و بی‌خشونت آن پایبندند عضوی از آن هستند. برای خواندن توضیحات بیشتر می‌توانند به منشور جنبش سبز و بیانیه‌های میر اسیر ما مراجعه کنند.

امام علی حدیثی دارند که می‌فرمایند: «ان دین الله لا یعرف بالرجال، بل بایة الحق، فاعرف الحق تعرف اهله، ان الحق احسن الحدیث، و الصادع به مجاهد». اگر شما خودتان را مسلمان و معتقد می‌دانید قاعدتا باید این حدیث را بیشتر از حرف‌های یک غیرمعصوم قبول داشته باشید و بر این اساس گوینده حرف ملاک حق یا ناحق بودن آن نیست. از طرف دیگر با ملاک خودتان قیام مصر و تونس و لیبی هم ناحق هستند چرا که آمریکا، اروپا و ... خیلی پیش‌تر و بیشتر از ما از آن‌ها حمایت کردند.

۲ـ جناب آقای میرحسین موسوی و سایرین، قوانین انتخاباتی ایران بخصوص فرآیند اعتراض به نتایج را قبول داشتند یا خیر؟ اگر بله، (که با توجه به شرکت و امضاء برگه‌ی ثبت‌نام، قاعدتاً برمی‌آید که قبول داشتند) ، ‌ چرا قواعدِ (درست یا غلط ِ) بازی که خودشان پذیرفته بودند را برهم زدند؟ و اگر خیر؛ چرا در فرآیندی که آنرا قبول نداشته شرکت کردند و ادعای هیچ‌گاه اثبات نشده‌ی تقلب در آنرا بهانه‌ایی برای کارهای بعدی قرار دادند؟

میر ما و جنبش سبز کسانی نبودند که به قانون پشت پا زدند. این حکومت بود که برای پیروز کردن کاندیدای مورد نظرش قانون را به کناری نهاد و تمامی سازمان‌ها و نهادهای عمومی را به شکلی غیرقانونی در این راستا بسیج کرد. به عنوان مثال به این موارد توجه کنید:

- قطع سیستم پیامک کل کشور برای جلوگیری از رسیدن اس‌ام اس‌ها به کمیته صیانت از آرا. و جالب‌تر قطع کلیه خط تلفن‌های ساختمان این کمیته که شائبه هر گونه اتفاق و حادثه برنامه ریزی نشده را از بین می‌برد.


- پرداخت پول از منبعی نامشخص! به 9 ملیون نفر در آستانه انتخابات (راستی در قاموس شما شورای نگهبانی که تخلف به این بزرگی را نبیند همچنان معتبر و قانونی است!؟ )


- حمایت آشکار و رسانه‌ای شده اکثریت اعضای شورای نگهبان از کاندیدای موردنظرش.


- ورود نهادهای نظامی به سیاست در ساده‌ترین شکل با استفاده از امکانات این نهادها برای تبلیغات


- ورود نهاد قضایی به سیاست که نمونه بارزش حکم‌های بازداشت دادستان سابق‌اند که قبل از انتخابات صادر شده و آماده استفاده بودند!

و البته با وجود تمام این بی‌قانونی‌ها توسط حاکمیت، جنبش سبز از تمام ظرفیت‌های قانونی استفاده کرد تا با وضوحی هرچه تمام‌تر مشخص شود چه کسانی به قانون عمل نمی‌کنند. بستگان بسیاری از شهدای جنبش سبز به دادگستری همین حکومت شکایت کرده اند، قاتل کدام‌شان پیدا شده؟ شکایت 7 چهره اصلاح‌طلب از سردار مشفق به کجا رسید؟ پرونده کوی دانشگاه به کجا کشیده شد؟ چرا متهم اصلی پرونده کهریزک نه تنها احضار نمی‌شود که مقام رسمی دولتی می‌گیرد؟ راستی شکایت تاجزاده از جنتی به کجا رسید آقایان؟

یعنی مقامات جمهوری اسلامی حتی از امام علی هم برترند که حاضر به حضور در دادگاه نیستند؟ و البته منظور از دادگاه جایی است که در آن قاضی‌ای حاکم باشد عادل، بی‌طرف و شجاع، نه قاضی‌ای که قبل از شروع دادگاه یک طرف را کافر بخواند و طرف دیگر را معصوم و مبرا از گناه.

۳- از جدی‌ترین نقد‌هایی که شما و دوستانتان متوجه حکومت می‌دانید، نقد‌های اقتصادی است. سوال اینجاست که اگر اقتصاد در تصمیم‌گیرهای سیاسی برای شما موضوعیت دارد، چگونه نگاه کارگزارانی راست را با نگاه چپ میرحسین پیوند می‌دهید و چگونه از خاتمی که جهت‌گیری مشخص اقتصادی به اذعان کارشناسان اصلاحات، نداشته است حمایت می‌کنید؟ آیا انتقاد اقتصادی صرفاً بهانه‌ای برای تخریب حکومت نیست؟ نگاه‌های به شدت غیرکارشناسی آقای کروبی به اقتصاد را به خاطر دارید؟ اقتصاد در قضاوت شما نسبت به مسائل سیاسی نقش دارد یا ندارد؟ اگر دارد چرا اینچنین بین این چند نگاه صددرصد متفاوت سرگردان هستید؟

هروقت دولت ما از لحاظ اقتصادی درست عمل نکند مطمئنا نقدش می‌کنیم همان طور که در گذشته بهترین و بیشترین نقدها را بر سیاست‌های اقتصادی دولت خاتمی اقتصاددانان اصلاح طلب و ... وارد کرده اند. در عرصه عمل هیچ چیز مقدسی برای ما وجود ندارد، دولت نهم و دهم هستند که سیاست‌های اقتصادی‌شان مقدس است و انتقاد از برنامه هایشان خطر زندان دارد. در فضای سیاسی سالم و آزاد سیاست‌های اقتصادی غلط مجال اجرا پیدا نمی‌کنند و به مدد انتقادات اصلاح می‌شوند اما در فضایی که رئیس دولت خودش را کارشناس همه امور می‌داند و اجازه انتقاد هم به کسی داده نمی‌شود حتی ایده‌های درست هم به غلط اجرا می‌شوند.

از سوی دیگر برای امثال من که اقتصاددان نیستند نتایج سیاست‌ها و وضع زندگی در هر دوره بهترین ملاک قضاوت هستند. اگر فارغ التحصیلان دوره خاتمی می‌توانستند با کمی سختی کاری پیدا کنند یا خودشان دست به کارآفرینی بزنند در حال حاضر انبوه افراد بیکار اعم از تحصیل کرده و نکرده اطراف من را پر کرده است و هر روز خبر ورشکستگی و تعطیلی فلان شرکت یا کارخانه را می‌شنویم. اگر در آن زمان می‌شد مهمانی داد و گوشت و برنج و مرغ و روغن خرید حالا خیلی‌ها هستند که ماه تا ماه لب به گوشت نمی‌زنند. اگر آن زمان به خودکفایی گندم رسیدیم حالا به واردکننده تمام مواد خوراکی از میوه تا حبوبات و ... تبدیل شده ایم. اگر آن زمان کارمندها می‌توانستند پس‌انداز کنند حالا یا از خورد و خوراکشان می‌زنند یا دائما مقروضند. اگر آن زمان سالی یک بار شب عید قیمت‌ها افزایش پیدا می‌کرد حالا باید خبر از افزایش روز به روز قیمت همه چیز بگیریم. اگر زمان خاتمی افزایش پلکانی سالی 10 درصد قیمت گاز و برق و ... ظلم و جور بود حالا قناعت به افزایش چند صد درصدی هم نمی‌شود و احتمالا قرار است گاز خودمان را با قیمتی گران‌تر از آنچه که به هند و ترکیه می‌فروشند بخریم. اگر آن زمان حقوق کارمندان و کارگران هر سال به‌اندازه نرخ تورم افزایش پیدا می‌کرد حالا باید به سالی 6 تا 8 درصد راضی باشند و صدایشان هم درنیاید و ...

۴ـ یکی دیگر از نقد‌های جدی شما به حکومت، بحث سرکوب، ارعاب و برخورد‌های خشن است. و بسیار شنیده‌ایم که دوستان شما می‌فرمایند، این حکومت آنقدر جنایت کرده که هیچ راه مسالمت آمیزی باقی نگذاشته است. ضمن محکوم کردن اینگونه برخورد‌ ها؛ سوال این است که به فرض صحت تمامی ادعاها، ‌ چرا کمتر از یک دهم این اتفاقات در عقب مانده‌ترین کشور‌های منطقه، باعث بروز انقلاب و ایستادگی مردم و جوانان در خیابان‌ها، مقابل توپ و تانک و مسلسل و جنگنده‌های حکومت می‌شود ولی در ایران با وجود به قول شما تکرار این وقایع خشن و بازتاب گسترده‌ی آن توسط رسانه‌های جمعی، شاهد حضور گسترده و ایستادگی بیشتر از ۲۴ ساعت جنبش، نمی‌باشیم؟ چرا فراخوان‌های اخیر مکرراً با شکست مواجه می‌شود؟ آیا این نمود بارز عدم جایگاه مردمی این جنبش در بین مردم نیست؟ ‌

مردم ایران از مرگ خسته شده اند، به دنبال زندگی اند. اگر واقعا دلتان می‌خواهد جایگاه مردمی جنبش را ‌اندازه بگیرید هزینه فعالیت سیاسی را به‌اندازه کهریزک و کشته شدن بالا نبرید.

۵- لطفا بدون انکار واقعیت و پرهیز از نظریات شاذی مانند “ساندیس” و یا “فریب حکومت و سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم”، ‌که در واقع توهین به شعور ملت مظلوم ایران محسوب می‌شود، بفرمایید نظر شما راجع به قیام میلیونی ایرانیان بر علیه جنبش سبز در ۹ دی و ۲۲ بهمن چیست؟

یک راهپیمایی که نه تنها هیچگونه خطری ندارد بلکه می‌تواند سود بسیاری داشته باشد مسلما قیام خوانده نمی‌شود.


اولا ما می‌دانیم که شما وجود دارید و قصد انکار شما را نداریم، شما چه؟ 25 خرداد و 28 خرداد را دیدید؟ روز قدس و عاشورا را چطور؟ 25 بهمن چه؟


دوما بالاخره ما نفهمیدیم لشکرکشی خیابانی ملاک هست یا نه!


سوما همچنان تاکید می‌کنم اگر واقعا قصد مقایسه دارید یک روز شما با تمام امکانات‌تان به خیابان بیایید. و یک روز هم به ما اجازه بدهید که به خیابان بیاییم، ما هیچکدام از امکانات شما را لازم نداریم فقط کسی را دستگیر نکنید و مردم را هدف حمله قرار ندهید. آن وقت می‌توانیم به مقایسه دو گروه بنشینیم. راه‌های بهتری هم هستند. رفراندومی با نظارت نهاد‌های بین المللی برگزار کنید تا مشخص شود مردم واقعا چه می‌خواهند، مگر شما مطمئن نیستید که ما در اقلیتیم؟


پی نوشت:

* از «شهروند سبز» پیش از این در این وبلاگ یادداشت «تندروها به ما چه داده اند؟» منتشر شده بود.

در پاسخ به همین پرسش ها بخوانید:



پاسخ وبلاگ «راز سر به مهر»

پاسخ وبلاگ «زمزمه های یک رهگذر»


اگر شما هم خود را یک شهروند سبز می دانید، می توانید از دیدگاه خود به این پرسش های پنج گانه پاسخ داده و برای انتشار در اختیار مجمع دیوانگان قرار دهید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر