زمانی که بحث بر سر روزهخواری «علی کریمی» بالا گرفته بود، من دو یادداشت نوشتم با این عنوان که «علی کریمی را شلاق بزنید». (اینجا+ و اینجا+) هرچند نتیجه آن نوشتهها تنها یک کامنتدانی پر از الفاظ رکیک بود، اما من همچنان گمان می کنم که اگر آن روز استخوان لای زخم نمیگذاشتیم، امروز دیگر شاهد انتشار خبر تعزیر یک وبلاگ نویس نبودیم.(+) مسئله برای من این است که اگر قرار است مجازاتی در قوانین ما وجود داشته باشد، اولا باید برای همه به صورت یکسان و بدون اغماض اجرا شود و در ثانی حاکمیت، دستگاه قضایی و حتی خود جامعه باید شهامت داشته باشد که هزینه انتخاب این مجازات را بپردازد.
شلاق را در ملاء عام اجرا کنید
بحث اجرای احکام در «ملاء عام» یک بحث پیچیده حقوقی است. تا آنجا که من متوجه شدم بر سر این مسئله نه توافقی فراگیر وجود دارد و نه قوانین شفاف و متقن. نزدیکترین ماده قانونی به این مسئله، ماده 110 قانون مجازات اسلامی است که میگوید: «مناسب است که حاکم شرع مردم را از زمان اجرای حد آگاه سازد و لازم است عدهای از مؤمنين که از سه نفر کمتر نباشند در حال اجرای حد حضور يابند». با این حال در موارد بسیاری، قاضی برای برآورده ساختن این شروط از مسوولین قضایی و یا زندانها به عنوان «مومنین» استفاده میکند و عملا مجازات در ملاء عام انجام نمیشود. چرا؟ از نظر من به این دلیل که دستگاه قضایی شهامت پذیرش هزینه تبلیغاتی اعمالش را ندارد. در واقع حاکمیت ما قوانینی دارد که از اجرا و اعلام آنها شرم دارد. بارزترین این قوانین «سنگسار» است، اما حدودی نظیر شلاق یا قطع اعضای بدن نیز از همین دست هستند.
حال حاکمیت به صورت معمول برای اینکه اسیر جنجالهای تبلیغاتی علیه این احکام نشود، یا اساسا اجرای آنها را انکار میکند (نظیر حکم سنگسار) یا به نوعی آنها را در بایکوت خبری نگه میدارد. (نظیر بسیاری از موارد شلاق یا قطع عضو) اما نتیجه نهایی این کار این است که این قوانین به صورت جدی مورد نقد اجتماعی قرار نمی گیرند و همچنان پابرجا باقی میمانند. در حالی که برای مثال اگر علیکریمی، به دلیل «تظاهر به روزهخواری» به همان مجازاتی محکوم میشد که در قانون ما وجود دارد (به اصل 638 مراجعه کنید) و این حکم در یکی از میادین بزرگ شهر به اجرا در میآمد آنگاه افکار عمومی ایرانیان یک بار هم که شده به صورت جدی به این مسئله میاندیشید که آیا چنین قوانینی شایسته این کشور است؟ آیا شان انسانی جامعه ایرانی در حدی است که به خاطر آب خوردن یک نفر در ماه رمضان او را شلاق بزنند؟
در قانونگرایی استثنا قایل نشوید
علیکریمی به دلیل شهرت و محبوبیت خود از مجازات شلاق فرار کرد، اما من همچنان اعتقاد دارم باید قانون در مورد او اجرا شود، چرا که شهرت، کسی را تافته جدا بافته نمیکند. آنان که با شلاق خوردن مشکل دارند باید بروند و به اصل قانون اعتراض کنند و نه اینکه هرجا تیغشان برید عزیزکردهای را از قانون مستثنی کنند. اگر آن روز همه تصمیم میگرفتند به جای نجات دادن علیکریمی قانون را اصلاح کنند، امروز در سوگ شلاق خوردن «سمیه توحیدلو» ناچار نبودیم مرثیهسرایی کنیم. اما همین امروز هم باید در نظر داشته باشیم که همه ایرانیان نه شهرت علی کریمی را دارند و نه به مانند خانم توحیدلو در حد یک فضای یک وبلاگستان به رسانه دسترسی دارند. چه بسیارند شهروندانی که هر روز در گوشه و کنار این کشور به احکامی مشابه با مجازاتهایی که تنها میتوانند «وحشیانه» نام گیرند محکوم میشوند و هیچ کس هم خبر آن را نمیشنود. استثنا کردن آنان که قدرت یا شهرتی دارند، تنها «استخوان لای زخم گذاشتن» است. بهتر است همه ما از دستگاه قضایی بخواهیم یا اساسا این قوانین را لغو کند، یا اگر واقعا شهامتش را دارد اجرای آن را به ملاء عام بکشاند تا همه مردم در میادین بزرگ شهر گرد هم بیایند و به چشم خود ببینند که قوانین قضایی ما انسانها را به چه سرنوشتی محکوم میکند.
پینوشت:
از مجمع دیوانگان در پیوندی با همین دیدگاه بخوانید:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر