(برای سمیه توحیدلو)
در روزهایی که یک گروه مشغول میلیارد میلیارد دزدی هستند و یک گروه دیگر ماله دست گرفته اند تا بر هر گند و کثافتی سرپوش بگذارند، یک گروه هم هستند که در زندان گرفتارند یا به حکم قاضی القضاتهای دادگر، حد میخورند. (+) حتما حق با دستگاه قضا است. ما بودیم که حق و باطل را فراموش کردیم. ما بودیم که فراموش کردیم جرم کدام است:
«... در این جا چار زندان است
به هر زندان دو چندان نقب و در هر نقب چندین حجره، در هر
حجره چندین مرد در زنجیر ...
در این زنجیریان هستند مردانی که مردار زنان را دوست میدارند.
در این زنجیریان هستند مردانی که در رویایشان هر شب زنی در
وحشت مرگ از جگر بر میکشد فریاد.
من اما در زنان چیزی نمییابم - گر آن همزاد را روزی نیابم ناگهان، خاموش -
من اما در دل کهسار رویاهای خود، جز انعکاس سرد آهنگ صبور
این علفهای بیابانی که میرویند و میپوسند
و میخشکند و میریزند، با چیزی ندارم گوش.
مرا گر خود نبود این بند، شاید بامدادی همچو یادی دور و لغزان،
میگذشتم از تراز خاک سرد پست ...
جرم این است!
جرم این است!»
پی نوشت:
شعر کامل احمدی شاملو را از اینجا+ بخوانید
در روزهایی که یک گروه مشغول میلیارد میلیارد دزدی هستند و یک گروه دیگر ماله دست گرفته اند تا بر هر گند و کثافتی سرپوش بگذارند، یک گروه هم هستند که در زندان گرفتارند یا به حکم قاضی القضاتهای دادگر، حد میخورند. (+) حتما حق با دستگاه قضا است. ما بودیم که حق و باطل را فراموش کردیم. ما بودیم که فراموش کردیم جرم کدام است:
«... در این جا چار زندان است
به هر زندان دو چندان نقب و در هر نقب چندین حجره، در هر
حجره چندین مرد در زنجیر ...
در این زنجیریان هستند مردانی که مردار زنان را دوست میدارند.
در این زنجیریان هستند مردانی که در رویایشان هر شب زنی در
وحشت مرگ از جگر بر میکشد فریاد.
من اما در زنان چیزی نمییابم - گر آن همزاد را روزی نیابم ناگهان، خاموش -
من اما در دل کهسار رویاهای خود، جز انعکاس سرد آهنگ صبور
این علفهای بیابانی که میرویند و میپوسند
و میخشکند و میریزند، با چیزی ندارم گوش.
مرا گر خود نبود این بند، شاید بامدادی همچو یادی دور و لغزان،
میگذشتم از تراز خاک سرد پست ...
جرم این است!
جرم این است!»
پی نوشت:
شعر کامل احمدی شاملو را از اینجا+ بخوانید
ما بيشتر به انتقاد از حكومت ميپردازيم ولي انتقاد از خود را فراموش كرديم. روز بروز در بيخبري ما عزيزان ما از دست ميروند و حتي حاضر نيستيم از خانواده زندانيان سياسي سراغي بگيريم و كمكي كنيم. قتل سحابي و درگذشت هدي صابر چه ساده فراموشمان شد. مصاحبه فرشته قاضي را با خانواده شاهرخ رحماني خواندم. آنجا كه ميگويد
پاسخحذف"مردم هم همان اوایل بودند یعنی در مراسم ختم برادرم یا سر خاک،خیلی غریبه ها را میدیدیم که می آمدند ولی بعد دیگر کسی سراغی نگرفت ..."
از دشمنان برند شكایت به دوستان
چون دوست دشمن است شكایت كجا بریم ؟!
بایه پست درباره ی سمیه اپم
پاسخحذف