عارفه- فرصت زیادی تا 1 اسفند باقی نیست تا همه بتوانیم در موردش گفت و گو کنیم و نظراتمان را ارایه دهیم، اما در این فرصت کوتاه هم بد نیست فرصتی به موافقین و مخالفین داده شود تا بتوان تصمیم بهتری گرفت. من به شخصه با حضور در خیابان در این روز موافق نیستم، هرچند اگر در لحظات آخر اجماع همگانی را ببینم شاید شرکت کنم اما فکر میکنم این اقدام مناسبی در این برهه نیست. من بنابر دلایل زیر این حرف را میزنم:
1. جنبش سبز را یک جنبش اصلاح طلب تعریف کردهام، نه انقلابی.
2. ابزار جنبشهای اصلاحی را گفت و گو میدانم و معتقدم باید از ابزارهای مسالمت آمیز و کمهزینه (به ویژه برای اعضای جنبش)، برای کشاندن طرف مقابل به پای میز مذاکره استفاد کرد.
3. درک میکنم که این موضوع به طرف مقابل کاملا وابسته است و ممکن است در شرایطی جنبشهای اصلاحی در نهایت موفق نشوند و به جنبش انقلابی تغییر کنند.
4. جنبش سبز نمایندگانی برای گفت و گو مشخص کرده است: موسوی، کروبی و خاتمی
5. بر اساس صحبت نمایندگان، یکی از اهداف عمده جنبش اجرای قانون اساسی و در نتیجه آن، انتخابات آزاد است. هدف ورود به عرصه قدرت از طریق انتخابات آزاد و شفاف است.
با توجه به موارد فوق، فکر میکنم که:
1. جنبشهای اصلاح طلب از طریق حضور در خیابان قرار نیست به پیروزی برسند، پیروزی این جنبشها پای میز مذاکره اتفاق میافتد.
2. حضور خیابانی برای جنبش سبز در این مرحله، یکی از ابزارهای فشار به حاکمیت برای ورود به مذاکره است. با نشان دادن جمعیت حامی جنبش حاکمیت مجبور به واکنش میشود. در مقطع کنونی این واکنش، «های و هوی» و سر و صداست. حضور 25 بهمن واکنش حاکمیت را به قدر کافی بر انگیخته (به صدا و سیما مراجعه شود.) . فرایند رضایت حاکمیت برای مذاکره که به معنی رضایت برای تقسیم قدرت است قاعدتا فرایندی طولانی مدت خواهد بود و محتاج صبوری است. من معتقدم ممکن است روزی به این نتیجه برسیم که دیگر تمامی راههای گفت و گو بسته شده است و از فاز اصلاح عبور کنیم. اما یک سال و 8 ماه زمان کمی برای این نتیجه گیری است. پس به نظر من فعلا هدف ما از حضور خیابانی، رساندن حاکمیت به این نتیجه است که باید مذاکره کند. با این هدف، 25 بهمن حضور خوبی داشتیم. 1 اسفند هیچ پیشرفت جدیدی نه برای ما و نه برای حاکمیت در راستای این هدف ندارد.
3. من فکر میکنم روز مناسب برای تظاهراتی مثل 1 اسفند، زمانی است که تصمیم جنبش برای تغییر مسیر از اصلاح به براندازی قطعی شده باشد. در غیر این صورت هم این مسیر مسیر براندازی است، که ما در زمان نامناسب و بدون آمادگی وارد آن شدهایم و پایان نامعلومی خواهد داشت. من 1 اسفند را نشانهای از این تغییر میدانم چون اولا بدون نظر یا همراهی نمایندگان شاخص جنبش صورت میگیرد. پس اگر بنا به مذاکره از طریق این افراد است این ابزار به کارشان نمیآید. ثانیا یک اسفند به یاد کشته شدگان 25 بهمن برگزار میشود، پس قاعدتا تظاهرات بعدیای برای کشته شدگان این روز در راه است. به نظر من یک اسفند روز ورود به خیابان و ماندن در خیابان خواهد بود که شروع یک مبارزه است که یا با خروج دایمی ما از خیابان پایان میگیرد یا با تغییر نظام. این چیزی نیست که ما میخواهیم. اگر هنوز پایان مطلوب ما مذاکره است نباید به صورت بدون برگشت به خیابانها برویم.
4. باز تاکید میکنم که تا کنون نمایندگانی داشتیم که در این روز غایبند. نشانه اصلاح طلبی و مسالمت آمیز بودن جنبش این نمایندگان بودند. اگر آنها را کنار بگذاریم اولا بهانه عالی به حاکمیت برای منتسب کردن جنبش به سیا و موساد و غیره داده ایم، که حداقل ذهن عدهای از عوام را به جنبش بد خواهد کرد، و ثانیا چنان چه در پاراگراف قبل ذکر شد ابزار مذاکره را از دست این سه نفر گرفته ایم. حاکمیت معترضین را جدا از آنها معرفی کرده و هر دو گروه معترضین و سران در معرض سرکوب شدید قرار خواهند گرفت.
5. ورود به فاز خیابانی ماندگار (1 اسفند بعد از 25 بهمن و روزهای دیگر بعد از 1 اسفند) ، اگر منجر به براندازی نشود، هرگونه شانس حضور در انتخابات را هرچند در زمان بسیار کاهش میدهد. ممکن است در زمانی با آمادگی تصمیم بگیریم که انتخابات را فراموش کرده و به براندازی بیاندیشیم. اما آیا الان آن زمان فرا رسیده است؟ خلاصه بگویم، برای بعد از 1 اسفند فکر کرده ایم؟
من نگرانم، چون تصمیمهایی در همین حد دم دستی و ساده که به راحتی میگیریم و به اجرا میگذاریم، یک جا ماندلا میآفریند و جای دیگر انقلاب اسلامی! فقط میخواهم بگویم که باید بیشتر فکر کنیم تا عمل!
پی نوشت:
مجمع دیوانگان مشتاقانه از انتشار یادداشت های شما استقبال می کند
یادداشت های وارده تنها از لحاظ نگارشی امکان ویرایش
لطفا برای انتشار یادداشت های وارده یک نام نویسنده (حقیقی یا مستعار) انتخاب کنید.
1. جنبش سبز را یک جنبش اصلاح طلب تعریف کردهام، نه انقلابی.
2. ابزار جنبشهای اصلاحی را گفت و گو میدانم و معتقدم باید از ابزارهای مسالمت آمیز و کمهزینه (به ویژه برای اعضای جنبش)، برای کشاندن طرف مقابل به پای میز مذاکره استفاد کرد.
3. درک میکنم که این موضوع به طرف مقابل کاملا وابسته است و ممکن است در شرایطی جنبشهای اصلاحی در نهایت موفق نشوند و به جنبش انقلابی تغییر کنند.
4. جنبش سبز نمایندگانی برای گفت و گو مشخص کرده است: موسوی، کروبی و خاتمی
5. بر اساس صحبت نمایندگان، یکی از اهداف عمده جنبش اجرای قانون اساسی و در نتیجه آن، انتخابات آزاد است. هدف ورود به عرصه قدرت از طریق انتخابات آزاد و شفاف است.
با توجه به موارد فوق، فکر میکنم که:
1. جنبشهای اصلاح طلب از طریق حضور در خیابان قرار نیست به پیروزی برسند، پیروزی این جنبشها پای میز مذاکره اتفاق میافتد.
2. حضور خیابانی برای جنبش سبز در این مرحله، یکی از ابزارهای فشار به حاکمیت برای ورود به مذاکره است. با نشان دادن جمعیت حامی جنبش حاکمیت مجبور به واکنش میشود. در مقطع کنونی این واکنش، «های و هوی» و سر و صداست. حضور 25 بهمن واکنش حاکمیت را به قدر کافی بر انگیخته (به صدا و سیما مراجعه شود.) . فرایند رضایت حاکمیت برای مذاکره که به معنی رضایت برای تقسیم قدرت است قاعدتا فرایندی طولانی مدت خواهد بود و محتاج صبوری است. من معتقدم ممکن است روزی به این نتیجه برسیم که دیگر تمامی راههای گفت و گو بسته شده است و از فاز اصلاح عبور کنیم. اما یک سال و 8 ماه زمان کمی برای این نتیجه گیری است. پس به نظر من فعلا هدف ما از حضور خیابانی، رساندن حاکمیت به این نتیجه است که باید مذاکره کند. با این هدف، 25 بهمن حضور خوبی داشتیم. 1 اسفند هیچ پیشرفت جدیدی نه برای ما و نه برای حاکمیت در راستای این هدف ندارد.
3. من فکر میکنم روز مناسب برای تظاهراتی مثل 1 اسفند، زمانی است که تصمیم جنبش برای تغییر مسیر از اصلاح به براندازی قطعی شده باشد. در غیر این صورت هم این مسیر مسیر براندازی است، که ما در زمان نامناسب و بدون آمادگی وارد آن شدهایم و پایان نامعلومی خواهد داشت. من 1 اسفند را نشانهای از این تغییر میدانم چون اولا بدون نظر یا همراهی نمایندگان شاخص جنبش صورت میگیرد. پس اگر بنا به مذاکره از طریق این افراد است این ابزار به کارشان نمیآید. ثانیا یک اسفند به یاد کشته شدگان 25 بهمن برگزار میشود، پس قاعدتا تظاهرات بعدیای برای کشته شدگان این روز در راه است. به نظر من یک اسفند روز ورود به خیابان و ماندن در خیابان خواهد بود که شروع یک مبارزه است که یا با خروج دایمی ما از خیابان پایان میگیرد یا با تغییر نظام. این چیزی نیست که ما میخواهیم. اگر هنوز پایان مطلوب ما مذاکره است نباید به صورت بدون برگشت به خیابانها برویم.
4. باز تاکید میکنم که تا کنون نمایندگانی داشتیم که در این روز غایبند. نشانه اصلاح طلبی و مسالمت آمیز بودن جنبش این نمایندگان بودند. اگر آنها را کنار بگذاریم اولا بهانه عالی به حاکمیت برای منتسب کردن جنبش به سیا و موساد و غیره داده ایم، که حداقل ذهن عدهای از عوام را به جنبش بد خواهد کرد، و ثانیا چنان چه در پاراگراف قبل ذکر شد ابزار مذاکره را از دست این سه نفر گرفته ایم. حاکمیت معترضین را جدا از آنها معرفی کرده و هر دو گروه معترضین و سران در معرض سرکوب شدید قرار خواهند گرفت.
5. ورود به فاز خیابانی ماندگار (1 اسفند بعد از 25 بهمن و روزهای دیگر بعد از 1 اسفند) ، اگر منجر به براندازی نشود، هرگونه شانس حضور در انتخابات را هرچند در زمان بسیار کاهش میدهد. ممکن است در زمانی با آمادگی تصمیم بگیریم که انتخابات را فراموش کرده و به براندازی بیاندیشیم. اما آیا الان آن زمان فرا رسیده است؟ خلاصه بگویم، برای بعد از 1 اسفند فکر کرده ایم؟
من نگرانم، چون تصمیمهایی در همین حد دم دستی و ساده که به راحتی میگیریم و به اجرا میگذاریم، یک جا ماندلا میآفریند و جای دیگر انقلاب اسلامی! فقط میخواهم بگویم که باید بیشتر فکر کنیم تا عمل!
پی نوشت:
مجمع دیوانگان مشتاقانه از انتشار یادداشت های شما استقبال می کند
یادداشت های وارده تنها از لحاظ نگارشی امکان ویرایش
لطفا برای انتشار یادداشت های وارده یک نام نویسنده (حقیقی یا مستعار) انتخاب کنید.
همونجوری که در کلمه اومده رژیم کاری کرده که جنبش سبز و همه به اینجا رسیدیم که اصلاحات میسر نیست و جنبش سبز خواستش برکناری دیکتاتور و انتخابات آزاد هست که فقط با انقلاب میسر هست
پاسخحذفپس تمام نوشته شما زیر سوال میرود
تو واقعا هنوز فکر می کنی میشه با اینها مذاکره و گفتگو کرد. تونا هنوز سبز رو به رسمیت نشناختن. تازه در صورتی هم که بشه کسی مونده که بی بصیرت و ... نباشه و بتونه حرف بزنه.
پاسخحذفاول بگویم که در نبود موسوی، کروبی و احیانا خاتمی، از جوانه زدن فکرهایی به مانند آنها اصلاح طلب و تحقق خواسته واقعی میرحسین بر بی رهبری جنبش و در نتیجه ایجاد فضای گفتمان درونی، بسیار خوشحالم.
پاسخحذفدوم اینکه من هم با نویسنده موافقم، نظام با در پیش گرفتن رفتار فعلی، خود به خود به سراشیبی سقوط رهسپار میشود؛ لذا بهتراست سعی ما در عدم تسریع این روند در عین پافشاری بر خواسته های خود باشد.
حاکمیت حتا اعتراض را بهعنوان تغییر یا اصلاح قبول نکرده. با شما موافقم که راههای کمهزینهتر هست و البته برای اجرای آنها نیاز به زمان هست تا همراهی تعداد بیشتری از مردم ر امثلاً برای فشار اقتصادی داشته باشیم. اما مساله این است که حاکمیت تنها زبانی که با ما ارتباط برقرار کرده درندهخویی و قتل و تجاوز بوده و وقتی حس کند که فشار کم شده و دچار این توهم بشود که سرکوب اعتراض موفق بوده (کما اینکه پیش از 25 بهمن شده بود)، آنوقت باز فشار و شکنجه و قتل را بیشتر میکند. بهنظرم جنبش حداقل برای شکستن این رویه رو به تزاید سرکوب نیار دارد خود را در خیابان نشان دهد. یک نکته را لحاظ کنیم ما با حاکمیتی پر از ترس و توهم سر و کار داریم، مقدار عقلانیت در گروه حاکم فعلی خیلی کم است و پررنگ شدن حضور این دسته، یعنی غارت و کشتار بیشتر. فشار خیابانی میتواند لایههای کمی عاقلتر حاکمیت را فعالتر کند بخصوص فردا بعنوان تدام 25 بهمن میتواند اجباری ایجاد کند تا تندروترین گروه عقبنشینی کند و برعکس حضور کمتر میتواند خشونت و سرکوب را شدت بخشد.
پاسخحذفمن راه مذاکره رو بسته نمی دونم ولی متاسفانه ما چون هلی کوپتر نداریم مجبوریم از خیابان خودمون رو به محل مذاکره برسونیم......
پاسخحذفمتاسفم
پاسخحذفشدیدا متاسفم
کدوم موسوی و کروبی؟ اونهایی که در حبس اند و منتظر دادگاه؟ کدوم نماینده؟ اگر ما ساکت باشیم به زودی اعدامشون می کنن
پاسخحذفایشون مثل اینکه خبر ندارن نمایندههاشون یا در حصر خانگیان یا در کما (خاتمی)، بعدش هم حکومت زمانی تن به مذاکره میده که ملت در کف خیابون وادارش کنن، هیچ راهی به جز حضور خیابونی نیست، انگار نه انگار که رهبران شما در بازداشت هستن، دیگه این رو هم عملی کنن و صدایی از ما بلند نشه کی میخواد صدا بلند بشه؟ بعد از اعدامشون؟
پاسخحذفMan motmaen hastam ke shoma eshtebah mikonid va in regime tamiat talab ast na mozkereh konnandeh.
پاسخحذفIn nazare shoma neshaeh Nazdiki fekri shoma be jenahe ghaleb ast.
Abbas
دلم نمیخواد موسوی هم مثل منتنظری زمانی از حبس در بیاد که دیگه زنده نباشه. دلم نمیخواد اون میله های آهنی زمانی بشکنه که ماشین حمل جنازه نتونه از کوچه بیاد بیرون
پاسخحذفالبته یک نکته این جنبش سبز اصلاح طلبانه رو اگه ادامه ی اصلاحات بدونیم یک سال و هشت ماه نیست که مشغول به کاره. چهارده ساله.
پاسخحذف