از همان روزهای نخستین شکل گیری جنبش سبز، موضع کلی حاکمیت در برخورد با معترضان ثابت بوده است: «آنها یک مشت قانونشکن هستند و ما برای حفظ قانون باید در برابرشان ایستادگی کنیم». هرچند برای حفظ این موضع، دستگاه تبلیغاتی حاکمیت ناچار بود به صورت مداوم قوانین کشور را به نوعی تفسیر به مطلوب کند، اما در نهایت از ابزار قانون گرایی به صورت تنها سپر مشروعیت در برابر تمامی اقدامات خود استفاده کرده است. به باور من راهپیمایی 10 اسفند میتواند این بازی را به هم بزند.
شاید با تفسیر شورای نگهبان از قانون اساسی بتوان هر دخل و تصرفی در انتخابات را توجیه کرد، شاید با تفسیر حکومتی از اصل 27 قانون اساسی بتوان آزادی راهپیمایی را محدود کرد و شاید با برچسب «حکم حکومتی» بتوان هر ادعایی از جانب رهبر نظام را «فصل الخطاب» جا زد، اما بدون تردید با هیچ چسب و پیوندی نمیتوان حصر و بازداشت چهار چهره شناخته شده را بدون ذکر اتهام مشخص و بدون محاکمه در یک دادگاه (هرچند تشریفاتی) به قوانین کشور مربوط ساخت. این بار نخست است که حاکمیت هم دریافته است امکان توسل به قوانین وجود ندارد، پس در مسابقه تبلیغاتی از توجیه نخ نما و رسوایی همچون «خواسته مردم» استفاده میکند. اینجا مردم همان چهار نفری هستند که به نوبت جلوی میکروفون صدا و سیما قرار میگیرند تا انشایشان را بخوانند!
به باور من راهپیمایی 10 اسفند میتواند نقطه عطفی باشد که جایگاه حاکمیت را برای همیشه از موضع دروغین مدافع قانون به موضع حقیقی قانون شکن تغییر دهد. این بار دیگر هر ناظری میتواند تشخیص دهد که در این جدال، این حاکمیت است که بر خلاف قانون رهبران جنبش را ربوده و این مردم هستند که برای رفع این حصر غیرقانونی پا به خیابانها گذاشتهاند. با اطمینان نمیگویم، اما شاید این برای نخستین بار باشد که مردم کشوری برای اجرای قوانین کشور اینگونه در برابر حاکمیت صف کشی میکنند و احتمالا حاکمیت مدعی قانونگرایی ناچار خواهد بود برای سرکوب این مطالبه قانونی دست به خشونت بزند.
به باور من، حاکمیتی که خود میداند پیشاپیش بازنده این بازی خواهد بود به کثیفترین راه حلهای ممکن متوسل خواهد شد تا با راهاندازی یک سناریوی دیگر اذهان عمومی را از واقعیت راهپیمایی 10 اسفند منحرف سازد. در اجرای این سناریو من هیچ جنایتی را غیر ممکن نمیدانم. پس تنها میتوانم به هوشیاری همراهان سبز در برپایی مسالمت آمیز راهپیمایی 10 اسفند امیدوار باشم.
شاید با تفسیر شورای نگهبان از قانون اساسی بتوان هر دخل و تصرفی در انتخابات را توجیه کرد، شاید با تفسیر حکومتی از اصل 27 قانون اساسی بتوان آزادی راهپیمایی را محدود کرد و شاید با برچسب «حکم حکومتی» بتوان هر ادعایی از جانب رهبر نظام را «فصل الخطاب» جا زد، اما بدون تردید با هیچ چسب و پیوندی نمیتوان حصر و بازداشت چهار چهره شناخته شده را بدون ذکر اتهام مشخص و بدون محاکمه در یک دادگاه (هرچند تشریفاتی) به قوانین کشور مربوط ساخت. این بار نخست است که حاکمیت هم دریافته است امکان توسل به قوانین وجود ندارد، پس در مسابقه تبلیغاتی از توجیه نخ نما و رسوایی همچون «خواسته مردم» استفاده میکند. اینجا مردم همان چهار نفری هستند که به نوبت جلوی میکروفون صدا و سیما قرار میگیرند تا انشایشان را بخوانند!
به باور من راهپیمایی 10 اسفند میتواند نقطه عطفی باشد که جایگاه حاکمیت را برای همیشه از موضع دروغین مدافع قانون به موضع حقیقی قانون شکن تغییر دهد. این بار دیگر هر ناظری میتواند تشخیص دهد که در این جدال، این حاکمیت است که بر خلاف قانون رهبران جنبش را ربوده و این مردم هستند که برای رفع این حصر غیرقانونی پا به خیابانها گذاشتهاند. با اطمینان نمیگویم، اما شاید این برای نخستین بار باشد که مردم کشوری برای اجرای قوانین کشور اینگونه در برابر حاکمیت صف کشی میکنند و احتمالا حاکمیت مدعی قانونگرایی ناچار خواهد بود برای سرکوب این مطالبه قانونی دست به خشونت بزند.
به باور من، حاکمیتی که خود میداند پیشاپیش بازنده این بازی خواهد بود به کثیفترین راه حلهای ممکن متوسل خواهد شد تا با راهاندازی یک سناریوی دیگر اذهان عمومی را از واقعیت راهپیمایی 10 اسفند منحرف سازد. در اجرای این سناریو من هیچ جنایتی را غیر ممکن نمیدانم. پس تنها میتوانم به هوشیاری همراهان سبز در برپایی مسالمت آمیز راهپیمایی 10 اسفند امیدوار باشم.
احتمالا بزودی یا یک لاله و لادنی تصمیم میگیرن از هم جدا شن (روحشون شاد) یا یک سینما رکسی آتیش میگیره و ۴۰۰ نفر جزغاله میشن یا حسین شریعتمداری ترور میشه یا جوزه مورینیو میاد ایران که مربی تیم ملی فوتبال بشه یا...
پاسخحذفرفقا ايهاالناس ملت به هر آييني كه داريد اين دفعه رو شعار تند نديد با فحش دادن به خامنه اي چيزي به نفع ما عوض نمي شه ما فقط با آوردن جمعيت كثيرمان به خيابان پيروز مي شويم شعار راديكال سبب ميشه يه عده نيان يا از ترس در برن و سركوب تشديد بشه و عده اي هم كه هنوز جز نظام محسوب ميشن حمايت نكنن و جا بزنن
پاسخحذفداداش ناشناس
پاسخحذفتا جايي که يادمه اين بحث شعار دادن يا ندادن عليه خامنه اي از روز اول باعث اختلاف نظر بوده
البته بعد از خطبه باروتي 29 خرداد 88 در تائيد تقلب انتخاباتي و کشتار 30 خرداد اکثريت شد با طرفداران شعار عليه او
البته هنوز بيشتر به صورت "مرگ بر ديکتاتور" بود تا روز عاشورا
شما اگر هم يا براي خود يا براي اطرافيانتان نگرانيد با مرگ بر ديکتاتور ضرر نمي کنيد
چون کسي نميتونه به شما گير بده که منظورت از ديکتاتور کيه و اگر هم حمله کنند ثابت مي کنند که طرفدار ديکتاتورند!!!
اگر هم با "مرگ بر" حال نمي کنيد از "تف بر!" يا "لعن بر ديکتاتور" و امثاللهم ميتوانيد استفاده کنيد
می شه علیه خامنه ای شعار داد. جناح افراطی می خواد بگه خامنه ای = نظام که کاملا مغلطه است. حتی اگر نظام نظام مقدسی باشه (که نیست)، شخص که مقدس نمی شه. خود افراطیاشون هم می گن اگر رهبر بی تدبیر باشه یا گناه کنه از ولایت ساقطه، پس دیگه نباید ازش اطاعت کرد و فصل الخطاب هم نیست.
پاسخحذففقط به عنوان یه انسان نباید بهش فحش داد. اگر هم فکر می کنید جانیه یا خطاکار باید ازش به دادگاه شکایت کرد.
چتوره یه قرار بزاریم هزار نفر جمع شیم بریم ازش به دادگاه شکایت کنیم (برای زیر پا گذاشتن حق مردم و بی تدبیری)؟ بدون شعار؟
شعار بدید: خامنه ای استعفا استعفا
یا مثلا
مجلس خبرگان
رهبرو ورتکان
این شعارها اصلا ضد نظام و افراطی نیستند.
آن سفر کرده(کردگان) که صد قافله دل همره اوست
پاسخحذفهر کجا هست ، تو یا رب به سلامت دارش
دیگه قبح خامنه ای شکسته شده یه زمانی هم مرک بر شاه خیلی شعار تندی بود ولی قبحش شکست فکرم میکنم دیگه فهمیده باشیم که برای حکومت مهم نیست ما چه میگیم و یا اصلا چیزی میگیم یا نه کما اینکه قبلا ثابت کرده اند که حتی تجمع با سکوت را تحمل نمیکنند و با هر دو به یک شکل برخورد میکنند پس دلیلی برای فلان شعار را ندادن نیست.
پاسخحذفضمن اینکه کسانی که به ظالمان میشورند ابتدا به ترس خویش شوریده اند.
هنوز تلفات جنبش آزادی خواهانه ما از تلفات سالانه جاده هایمان بیشتر نشده و باید بدانیم که آزادی در گرانی است.
راجع به گفته دوستمون که گفته(هنوز تلفات جنبش آزادی خواهانه ما از تلفات سالانه جاده هایمان بیشتر نشده)می خوام بگم قبول دارم که باید هزینه داد اما ما سعی میکنیم مدیریت کنیم این هزینه ها رو تا به ازای هر هزینه، صدها برابرش دستاورد داشته باشیم.مبادا خونی هدر رود....
پاسخحذفاگر از موسوی و کروبی کسی حرفی نزنه بقیه مردم که از این حکومت اسلامی بریدن هم به دیگران اضافه میشن
پاسخحذفدوستان عزیز به کلاس زبان فارسی خوش آمدید.ببینم دوستان باهوش این برنامه کلمه ی مورد نظر رو حدس می زنن یا نه؟
پاسخحذفخ:خناس
الف:ابلیس
م:مزدور
ن:نیرنگ باز
ه:هرزه
الف:اژدهای صد سر
ی:یزید زمان
خب کی فهمید داریم از کی حرف می زنیم؟به بهترین پاسخ جایزه ویژه ی استفاده ی رایگان از عروسک میمون(محمد احمدی نژاد) داده می شود.
من فارسی را درست حسابی ندانست اما یک صدا با مردم ایران گفت:
پاسخحذفمرگ بر دیکتاتور
من اتفاقی از این سایت رد می شدم فکر کردم یه فحشی به موسوی و کروبی بدم بعد اومدم دیدم آمار ننگ این رژیم تا فرانسه رفته و ژولیت بینوش هم براتون کامنت گذاشته.به خودم اومدم و گفتم حتما مسئله ی مهمیه که خانوم بینوش با اون کمالات و جوایز و نقش آفرینی ها طرفدار مخالفین هستن و من هم چون از علاقه مندان ایشون هستم به جمع معترضین می پیوندم.
پاسخحذفمرگ بر دیکتاتور
من چندروز پيش يه سفر به قم داشتم و فهميدم اگر يه بمب ميخورد توي اين شهر و يه سري ترسو ازبين ميرفتند از بين اونا شجاع هاشون از جابلند ميشدن براي نابودي ديكتاتو همه شهر هاي ايران هم اينكارو ميكردن...
پاسخحذفمن اگر برخيزم
تو اگ برخيزي
همه بر ميخيزند