مریم - آیا من سبزم؟ آیا شما سبز هستید؟ یا اینگونه بپرسیم: معیار و سنجه سبز بودن چیست؟ در این چند سال اخیر بسیار پیش آمده است که با دوستان و افراد مختلفی صحبت کردهام که به ظاهر خود را سبز نمیدانند یا حتی خود را طرفدار حاکمیت و چه بسا ضد سبزها میدانند اما اگر به پس ذهن آنها نظر کنیم باید آنها را سبز بدانیم. کسانی که سبزند اما خود نمیدانند. برای اینکه منظورم را توضیح بدهم لازم است معیار اصلی سبز بودن افراد از نظر خودم را بیان کنم. بحث طولانی است و نظرات مختلف، اما من سعی میکنم خیلی مختصر نظرم را بنویسم.
برای این کار ابتدا لازم است به پرسشی بنیادینتر پاسخ دهیم و آن اینکه: در منازعات سیاسی و منازعات قدرت معیار و شاخصی که برنده را مشخص میکند چیست؟ قاعده و قانون بازی سیاست و قدرت چیست؟ در گذشتههای دور آنچه پیروز بازی قدرت را مشخص میکرد جنگ و سپس غلبه بر طرف مقابل بود. دو طرف، مقابل هم میایستادند میجنگیدند و پیروز این رقابت برنده بازی قدرت بود. اگر گروهی قدرت را میخواست آنرا از طریق جنگ و شوریدن بر قدرت حاکم بدست میآورد. قواعد جنگ هم قواعد مشخصی بود. با گذشت زمان اما این دستگاه مختصات و این قواعد کم کم از بین رفت و به مرور قوانین دیگری جایگزین آن شد.
آنچه در کشور ما در حال حاضر در جریان است بیش از آنکه بر سر برنده بازی قدرت و سیاست باشد بر سر تعیین قواعد و قوانین این بازی است. نه اینکه دعوا بر سر برنده بازی نباشد اما در سطحی بالاتر و مهمتر دعوای اصلی بر سر قواعد بازی در جریان است که تا آن حل نشود دعوا بر سر برنده بازی که در سطحی پایینتر قرار دارد تا حد زیادی بیمعنا میشود. طرفین بازی هنوز بر سر قواعد و قوانین بازی به توافق نرسیدهاند اما هریک چه میگویند؟ بدون قضاوت در مورد درستی یا نادرستی آنها، نظر هر یک به اختصار اینگونه است:
یک طرف معتقد است آنچه برنده بازی را مشخص میکند و به او حق و مشروعیت میدهد قدرت و زور و غلبه بر دیگران است. در واقع معتقد است «النصر بالرعب» و «الحق لمن غلب» یعنی پیروزی با آن است که قدرت و زور غلبه دارد. با این چارچوب نظریه پردازان این گروه نظریه پردازی میکنند. نتیجه اینکه مشروعیت از طرف خداست و طی سلسله مراتب خدا، پیامبر، امام و سپس ولی مطلقه فقیه که خود میدانید. اما این صورتبندی جدید همان معادل «النصر بالرعب» است با رنگ و لعاب بهتر. ساده انگارانه است اگر فکر کنیم مراد از خدا در «مشروعیت از طرف خداست» خدای ازلی و ابدی و لازمان و لامکان ادیان است. حتی خودشان هم اینقدر ابله نیستند که در باطن ندانند منظور واقعی چیست. خدا در اینجا در واقع همان قدرت و زور است. قدرت و زور و غلبه است که حق و مشروعیت میآورد. وگرنه خدای ازلی و ابدی که هیچگاه خود حکومت نمیکند همیشه دیگرانند که به نام او حکم میرانند.
طرف دیگر اما معتقد است برنده بازی را رای و نظر مردم یا همان عقلانیت جمعی مشخص میکند. در واقع آنکه داور و ترازوی تعیین برنده بازی سیاست و قدرت گروههای مختلف است نظر اکثریت است. تحقق این چارچوب و مختصات منوط به شرایطی است که بتوان رای اکثریت را سنجید. این شرایط عبارتند از آزادی احزاب و گروه ها، آزادی رسانه، آزادی بیان و انتخابات آزاد تا بتوان پس از ارایه نظراتِ گروههای مختلف با وزن کشی بر مبنای رای، برنده را مشخص کرد.
در واقع ما دو بازیگر داریم که هر یک در مختصات و چارچوب جداگانهای بازی میکنند و تا زمانی که متقاعد به بازی در دستگاه و چارچوب و قوانین مشترک نشوند مشکل و درگیری در همین سطح برقرار خواهد ماند. با این تفاصیل کلیه کسانی که ترازوی عقلانیت جمعی را به عنوان داور منازعات سیاسی میپذیرند سبز هستند. همه کسانی که بر سر برنده واقعی انتخابات از سر صدق بحث میکنند چون این چارچوب را پذیرفتهاند سبزند مستقل از اینکه چه نظری در مورد نتیجه انتخابات داشته باشند. به نظر من اکثریت قریب به اتفاق مردم سبزند چرا که خواهان موثر بودن نظر و رایشان هستند حتی کسانی که محل دعوای اصلی را به خوبی در نیافتهاند و فکر میکنند دعوا بر سر تعیین برندهای است که از نظر آنها میتواند هر یک از طرفین باشد. طرف دیگر اما که ترازو را رای و نظر مردم نمیداند و البته سعی میکند اینرا پشت کلمات پنهان و هزار داستان و افسانه از دین و دشمن و آخرالزمان بسازد، طرفداران واقعیش بسیار کمند در حد نظریه پردازان و کسانی که دستی در قدرت و زور دارند.
به نظر من وضعیت کنونی جامه ایران، وضعیت گذار از «جامعه بدوی» به «جامعه مدرن» ، گذار از «النصر بالرعب» و «الحق لمن غلب» به «عقلانیت جمعی» ، رای اکثریت و قانون مداری است. زایمانی که درد و خونریزی دارد اما حتمی است. جامعه ایران آبستن حوادثی است که گریزی از آن نیست. تلاش بیهوده میکنند آنانکه آمدن سپیده صبح را نمیپسندند و خاک بر خورشید میپاشند.
حالا اگر با من موافقید آیا باز هم خود را سبز میدانید؟ آیا باز هم خود را ضد سبزها میدانید؟ اگر سبز میدانید فکر میکنید چگونه میتوان مختصات و چارچوب عقلانیت جمعی و رای اکثریت را همه گیر کرد و حتی به طرف مقابل که زور و قدرت را منشا مشروعیت میداند تحمیل کرد؟
برای این کار ابتدا لازم است به پرسشی بنیادینتر پاسخ دهیم و آن اینکه: در منازعات سیاسی و منازعات قدرت معیار و شاخصی که برنده را مشخص میکند چیست؟ قاعده و قانون بازی سیاست و قدرت چیست؟ در گذشتههای دور آنچه پیروز بازی قدرت را مشخص میکرد جنگ و سپس غلبه بر طرف مقابل بود. دو طرف، مقابل هم میایستادند میجنگیدند و پیروز این رقابت برنده بازی قدرت بود. اگر گروهی قدرت را میخواست آنرا از طریق جنگ و شوریدن بر قدرت حاکم بدست میآورد. قواعد جنگ هم قواعد مشخصی بود. با گذشت زمان اما این دستگاه مختصات و این قواعد کم کم از بین رفت و به مرور قوانین دیگری جایگزین آن شد.
آنچه در کشور ما در حال حاضر در جریان است بیش از آنکه بر سر برنده بازی قدرت و سیاست باشد بر سر تعیین قواعد و قوانین این بازی است. نه اینکه دعوا بر سر برنده بازی نباشد اما در سطحی بالاتر و مهمتر دعوای اصلی بر سر قواعد بازی در جریان است که تا آن حل نشود دعوا بر سر برنده بازی که در سطحی پایینتر قرار دارد تا حد زیادی بیمعنا میشود. طرفین بازی هنوز بر سر قواعد و قوانین بازی به توافق نرسیدهاند اما هریک چه میگویند؟ بدون قضاوت در مورد درستی یا نادرستی آنها، نظر هر یک به اختصار اینگونه است:
یک طرف معتقد است آنچه برنده بازی را مشخص میکند و به او حق و مشروعیت میدهد قدرت و زور و غلبه بر دیگران است. در واقع معتقد است «النصر بالرعب» و «الحق لمن غلب» یعنی پیروزی با آن است که قدرت و زور غلبه دارد. با این چارچوب نظریه پردازان این گروه نظریه پردازی میکنند. نتیجه اینکه مشروعیت از طرف خداست و طی سلسله مراتب خدا، پیامبر، امام و سپس ولی مطلقه فقیه که خود میدانید. اما این صورتبندی جدید همان معادل «النصر بالرعب» است با رنگ و لعاب بهتر. ساده انگارانه است اگر فکر کنیم مراد از خدا در «مشروعیت از طرف خداست» خدای ازلی و ابدی و لازمان و لامکان ادیان است. حتی خودشان هم اینقدر ابله نیستند که در باطن ندانند منظور واقعی چیست. خدا در اینجا در واقع همان قدرت و زور است. قدرت و زور و غلبه است که حق و مشروعیت میآورد. وگرنه خدای ازلی و ابدی که هیچگاه خود حکومت نمیکند همیشه دیگرانند که به نام او حکم میرانند.
طرف دیگر اما معتقد است برنده بازی را رای و نظر مردم یا همان عقلانیت جمعی مشخص میکند. در واقع آنکه داور و ترازوی تعیین برنده بازی سیاست و قدرت گروههای مختلف است نظر اکثریت است. تحقق این چارچوب و مختصات منوط به شرایطی است که بتوان رای اکثریت را سنجید. این شرایط عبارتند از آزادی احزاب و گروه ها، آزادی رسانه، آزادی بیان و انتخابات آزاد تا بتوان پس از ارایه نظراتِ گروههای مختلف با وزن کشی بر مبنای رای، برنده را مشخص کرد.
در واقع ما دو بازیگر داریم که هر یک در مختصات و چارچوب جداگانهای بازی میکنند و تا زمانی که متقاعد به بازی در دستگاه و چارچوب و قوانین مشترک نشوند مشکل و درگیری در همین سطح برقرار خواهد ماند. با این تفاصیل کلیه کسانی که ترازوی عقلانیت جمعی را به عنوان داور منازعات سیاسی میپذیرند سبز هستند. همه کسانی که بر سر برنده واقعی انتخابات از سر صدق بحث میکنند چون این چارچوب را پذیرفتهاند سبزند مستقل از اینکه چه نظری در مورد نتیجه انتخابات داشته باشند. به نظر من اکثریت قریب به اتفاق مردم سبزند چرا که خواهان موثر بودن نظر و رایشان هستند حتی کسانی که محل دعوای اصلی را به خوبی در نیافتهاند و فکر میکنند دعوا بر سر تعیین برندهای است که از نظر آنها میتواند هر یک از طرفین باشد. طرف دیگر اما که ترازو را رای و نظر مردم نمیداند و البته سعی میکند اینرا پشت کلمات پنهان و هزار داستان و افسانه از دین و دشمن و آخرالزمان بسازد، طرفداران واقعیش بسیار کمند در حد نظریه پردازان و کسانی که دستی در قدرت و زور دارند.
به نظر من وضعیت کنونی جامه ایران، وضعیت گذار از «جامعه بدوی» به «جامعه مدرن» ، گذار از «النصر بالرعب» و «الحق لمن غلب» به «عقلانیت جمعی» ، رای اکثریت و قانون مداری است. زایمانی که درد و خونریزی دارد اما حتمی است. جامعه ایران آبستن حوادثی است که گریزی از آن نیست. تلاش بیهوده میکنند آنانکه آمدن سپیده صبح را نمیپسندند و خاک بر خورشید میپاشند.
حالا اگر با من موافقید آیا باز هم خود را سبز میدانید؟ آیا باز هم خود را ضد سبزها میدانید؟ اگر سبز میدانید فکر میکنید چگونه میتوان مختصات و چارچوب عقلانیت جمعی و رای اکثریت را همه گیر کرد و حتی به طرف مقابل که زور و قدرت را منشا مشروعیت میداند تحمیل کرد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر