دغدغه سرانجام جنش سبز در غیاب رهبران آن کابوسی بود که از همان روزهای نخستین شکل گیری جنبش اذهان بسیاری را پریشان می ساخت. حاکمیت جمهوری اسلامی هیچ گاه اجازه نداده بود که جامعه از شکل تودهای خود خارج شود و با شکل گیری و رشد نهادهای مرجع و احزاب سیاسی انسجامی ساختارمند بیابد. این حقیقت سبب میشد تا ترس از پراکندگی و آشفتگی جنبش در غیاب رهبران آن بیشتر و خطر اختلاف و انشقاق جدیتر شود، اما این روزها به نظر میرسد که دم زدن از یکصد سال تجربه دموکراسی خواهی تنها به درد فخرفروشیهای بیحاصل نمیخورد، به راستی که جامعه و سیاسیون ما از پیشینه یک قرن مبارزه درسهای بزرگی گرفتهاند.
هرچند فراخوان گرامی داشت هفتمین روز درگذشت شهدای 25 بهمن ابتدا از جانب «شورای هماهنگی راه سبز امید» منتشر شد، اما خیلی زود دیگر گروهها و اندک احزب باقی مانده با انتشار درخواستهایی مشابه این دعوت را تایید کردند। بدین ترتیب نه تنها اندک تردیدهای موجود برای یک توافق جمعی بر سر این راهپیمایی برطرف شد که حتی در عمل بزرگترین ایراد وارد بر آن نیز جبران و به یک دستاورد بدل گردید: از «بی هدفی» این راهپیمایی سخن میگویم.
دغدغهای که در یادداشت «شورای هماهنگی راه سبز امید کیست؟» مطرح کردم، بیش از آنکه انتقادی به خود این گروه باشد، اظهار نگرانی از حرکتهای کور و بدون هدف و برنامه بود। تردیدی جدی به دعوتی که نه هدف نهایی آن مشخص شده و نه مطالبهای مطرح میساخت. همچنان از تکرار وقایعی مشابه بیم دارم، اما در مورد راهپیمایی یک اسفند دیگر چنین انتقادی را وارد نمیدانم.
ناگفته پیداست که هنوز هم هیچ حزب و گروهی برای این فراخوان هدفی مشخص نکرده است। هیچ کس مطالبهای مطرح نساخته که با سنجش آن بتوان قضاوت کرد این حرکت به اهدافش رسیده و یا نرسیده است. حتی حاکمیت هم در نوعی بلاتکلیفی قرار دارد که برفرض محال اگر بخواهد کوتاه بیاید و این حرکت را متوقف سازد باید تن به چه کاری بدهد؟ اگر هدف راهپیمایی حمایت از رهبران جنبش و درخواست شکستن حصر آنها بود، هم امکان برآورده شدن این درخواست وجود داشت و هم تکلیف همه شرکت کنندگان مشخص میشد که با چه هدفی و در چه راستایی جان خود را در معرض خطر قرار میدهند. با این حال هیچ یک از این اتفاقها رخ نداد و من همچنان امیدوارم که در فراخوانهای احتمالی آینده این ضعف عمده برطرف شود، چرا که در طولانی مدت نمیتوان آن را تحمل کرد.
با این حال به باور من راهپیمایی فردا نه بیهدف است و نه بیدستاورد। 9 حزب و سازمان سیاسی که تا پیش از این به دلیل پایبندی رهبران جنبش به قانون اساسی نمیتوانستند پیوندی پایدار با جنبش سبز برقرار سازند فراخوان مشترکی در حمایت از راهپیمایی یک اسفند صادر کرده اند. (از اینجا بخوانید) بدین ترتیب و شاید برای نخستین بار پس از انقلاب 57، گروههای منتقدی که به چهارچوب قانون اساسی وفادار ماندهاند با گروه هایی که از ابتدا این قانون را قبول نداشتهاند در یک توافق نانوشته، دست اتحاد و همبستگی به سوی یکدیگر دراز کرده اند. از جنبه دیگر و با وارد شدن احزاب کرد، برای نخستین بار پایتخت نشینان میتوانند از پشتیبانی گسترده مردم در بخشهای دیگر کشور نیز اطمینان داشته باشند و در مقابل حاکمیت ناچار است به همان میزان که نگران امنیت پایتخت است نگران کنترل شهرستانها هم باشد.
یکم اسفند ماه دیگر به هیچ حزب و گروه خاصی تعلق ندارد. دیگر نباید نسبت به آینده آن و مصادره احتمالی اهدافش نگران بود. اکنون دیگر میتوان از یک راهپیمایی سراسری و مشترک میان تمامی گروههای منتقد یاد کرد که هر کدام از ظن خود همراه این حرکت شدهاند. بدین ترتیب هرچند بهانه فراخوانهای یکم اسفند ماه گرامی داشت یاد شهدا است، اما این روز میتواند نقطه عطفی تلقی شود که به گسترش هرچه بیشتر جنبش، چه در میان گروههای جدید و چه در میان شهرها و مناطق جدیدی از کشور میانجامد.
پی نوشت:
من هم برای شرکت در این راهپیمایی اهداف ویژه خودم را دارم که در مورد آن خواهم نوشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر