۵/۱۳/۱۳۸۹

یادت می آید رفیق؟ ما بی شمار بودیم

گاهی گمان می کنم قانونی در تغییرات اجتماعی وجود دارد به مانند «قانون بقای جرم و انرژی». اسمش را شاید بشود گذاشت «قانون بقای هزینه برای تغییر». یعنی برای وقوع یک تغییر اجتماعی همواره هزینه ثابتی هست که باید پرداخت شود. حال هرچه هزینه دهندگان بیشتر باشند، نسبت هزینه ای که هرکدام باید پرداخت کنند کمتر می شود. وقتی بی شمار شوند شاید به هرکدام تنها یک دست بند سبز برسد و یک راهپیمایی سکوت. اما گاه هزینه دهندگان کم می شوند. خیلی ها کنار می کشند. شاید دلسرد می شود. شاید خسته می شوند. نمی دانم، اما هرچه می شود کنار می کشند. آنگاه آنان که باقی می مانند باید نسبت هزینه بیشتری را تحمل کنند. باید جور دیگران را هم بکشند. هرچند معلوم نیست این نسبت هزینه از تاب توانشان خارج نشود.


اسرای در بند جنبش پیش از اعتصاب غذا هم کم هزینه نداده بودند، اما به نظر می رسد آنچنان خود را تنها یافته اند که این همه را کافی ندانستند. 17 نفر از یاران و همراهان دیروزمان این روزها به تنهایی دست به مقاومت زده اند. چیزی در بساط نداشته اند، پس از جانشان مایه گذاشته اند. 17 شمع فروزان در زندان به سو سو افتاده اند. آب می شوند و فرو می ریزند در پای بیداد جلاد. اما 17 نفر خیلی کم است. حتی خانواده های دلسوخته ای که به یاری عزیزانشان هم شتافته اند کم اند. اینها همه کم اند برای تغییری به کوچکی رعایت قوانین زندان ها. کاش دوباره بی شمار شویم. نه بی شمار فریاد خاموش و نهان. ما همه درد مشترکیم. کاش دوباره بی شمار فریاد شویم.


پی نوشت:

به اعتصاب غذای خود پایان دهید،ایران آزاد به شما نیازمند است

وعده های معاون دادستان تهران به خانواده های ۱۷ زندانی اعتصاب کننده عملی نشد

انتقال پنج زندانی دیگر اعتصاب کننده به بهداری اوین

تظلم خواهی خانواده زندانیان اعتصاب کننده ازمراجع

گرسنگی از سلمان سیما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر