سالها پیش و در اوج دوران اقتدار اصلاحطلبان، «عباس عبدی» پیشنهاد معروفی داد با عنوان «خروج از حاکمیت». خلاصهای سادهشده آن طرح این بود: «حالا که هم دولت دست ماست و هم مجلس دست ماست و مشروعیت مردمی ما به پشتوانه سه انتخابات پیاپی ریاستجمهوری، شوراها و مجلس به اثبات رسیده است مردم از ما انتظارات فراوانی دارند اما در عمل راس هرم قدرت پیش روی روند اصلاحات سنگاندازی میکند. پس ما باید دسته جمعی از حاکمیت خارج شویم و به مردم بگوییم علیرغم رای و خواست شما، راس قدرت اجازه تغییر نمیدهد. حالا شما خودت میدانی و این ساختار». من اینجا ابدا قصد ندارم در موافقت یا انتقاد از این پیشنهاد حرفی بزنم. فقط میگویم این پیشنهاد، چه با آن مخالف باشیم و چه مخالف، به هر حال یک منطق منسجمی دارد. ظرفیت و تحلیل و هدفش با هم سازگاری دارد، هرچند که این قطعا به معنای قطعی شدن نتیجه نباشد.
سالها بعد که اصلاحطلبان یکی یکی سنگرهای خود را از دست دادند و در نهایت با روی کارآمدن احمدینژاد به کلی دستشان از قدرت کوتاه شد، دکتراحمدی زیدآبادی با یک طرح ابتکاری به منزل عبدالله نوری رفت. در آن جلسه دکترزیدآبادی پیشنهاد معروف خود مبنی بر «سکوت» را ارایه کرد. (یادداشتی در دفاع از این پیشنهاد را از اینجا+ بخوانید) در نگاه نخست شاید ظاهر این پیشنهاد شباهت بسیاری به پیشنهاد چند سال پیش آقای عبدی داشته باشد، اما اگر در آن دقیق شویم خواهیم دید که عملا نمیتوان آن را چیزی جز یک «شوخی» قلمداد کرد. برای مثال همان جناب عبدالله نوری را تصور کنید که ابتدا از وزارت کشور عزل شد و سپس به زندان افتاد و در نهایت خانه نشین شد تا دستش از همه جا کوتاه شود. بعد در کنج عزلت و خاموشی یک نفر از راه میرسد و پیشنهاد میدهد «من چاره مشکل را در این میبینم که ساکت شویم»! خوب اگر من به جای آقای نوری بودم فقط میگفتم: «آخر برادر عزیز، ما اصلا توانایی حرف زدن داریم که بخواهیم ساکت شویم؟ آخر کدام تریبونمان را رها کنیم؟ مگر اصلا کسی صدای ما را میشنود که حالا بخواهیم او را از حضور خود محروم کنیم؟! این طرح چه چیزی است بجز آسوده کردن دستگاه سانسور و خفقان از چالشهای هرروزه با صدای مخالف و منتقد؟»
***
بیتالغزل بسیاری از اظهارنظرها در روزهای پرفراز و نشیب جنبش سبز تاکید بر «خلاقیتهای فردی» بود. عملا و تا مدتها هم جنبش تنها به پشتوانه همین ایدهپردازیهای مردمی بود که توانست به مقاومت خود ادامه داده و صدایش را به گوش همه برساند. با این حال من گمان میکنم رفته رفته یک نکته حیاتی از نظرها پنهان و به دست فراموشی سپرده شد. گویا دیگر کسی نمیخواست با خودش مرور کند که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»! ایدهپردازی بدون تمرکز و انسجام برای انجام آن چه سودی میتواند داشته باشد؟ وقتی که نخواهیم برای عملی شدن هر ایده، تنها اندکی پشتکار و تداوم به خرج دهیم چطور باید به نتیجه بخش بودن آن امیدوار باشیم؟ خلاصه کار اینکه کم کم بسیاری دست از کار کشیدند و صرفا به ایدهپردازی پرداختند!
از نگاه من خلاقیت همیشه نکتهای کلیدی است. با این حال این پشتکار است که حرف اول و آخر را میزند. پشتکاری که باید اعتراف کرد نه تنها در فضای سیاسی، که اصولا در دیگر عرصههای اجتماعی ما هم گوهری نادر محسوب میشود. گاه شرایط به گونهای پیش میرود که راهکار برون رفت از یک بحران بیش از حد تصور ساده، پیشپا افتاده و بدیهی است، با این حال از آنجا که همین راهکار ساده به حداقلی از صبر، تحمل و پشتکار نیاز دارد، خیلی زود گروهی خسته میشوند و ضعف خود در پیمودن مسیر را با توجیه «تلاش برای نوآوری و خلاقیت» پوشش میدهند*.
جناب مهدی خزعلی به تازگی در وبلاگ خود پیشنهاد دادهاند که بار دیگر «جنبش ثبتنام در انتخابات» را احیا کنیم. ایشان با استناد به کلام آقای جنتی در نماز جمعه که گفته بود «هرکس صلاحیت ندارد خودش کاندید نشود»، پیشنهاد دادهاند «هرکس صلاحیت ندارد برود کاندید بشود»! (+) با تمام احترامی که برای حسن نیت و پشتکار جناب خزعلی قایل هستم، اصلا نمیتوانم درک کنم که ایشان چطور به این نتیجه رسیدند که در شرایط کنونی و در برخورد با مسئله انتخابات ما دچار کمبود «ایده و خلاقیت» هستیم؟ چرا گمان میکنند «بدیهی» بودن لزوم «تحریم» آن را از اعتبار ساقط میکند؟ این همه تلاش شده است و فشار وارد شده تا هیچ کس با برچسب اصلاحطلبی به هیزم تنور انتخابات فرمایشی بدل نشود، حالا چطور میتوان این دستاورد را صرفا به دلیل ماجراجویی به باد داد؟ باور کنید این نخستین بار است که مشکلی تا بدین حد بزرگ پیش روی روند مبارزه با استبداد، راهکاری تا بدین حد ساده، بدیهی و حتی کمهزینه دارد. فقط کافی است جلوی خودمان را بگیرم و به جای ایدهپردازیهای محیرالعقول بر همان موضع «تحریم» پافشاری کنیم.
پینوشت:
* مضحکترین کاریکاتور خلاقیت برای توجیه نداشتن پشتکار، داستان انتخاب جناب شاهزاده پهلوی به رهبری جنبش دموکراتیک مردم ایران است که در آشفتهبازار «بالاترین» حسابی طرفدار دارد. یکی نیست بپرسد یعنی مشکل جنبش سبز رهبری آن بود؟ مثلا این جناب شاهزاده قرار است چه گلی به سر این جنبش بزند که میرحسین نمیتوانست بزند؟
** این+ خبر فارسنیوز را هم بخوانید تا ببینید این بیچارهها تا چه میزان محتاج حضور اصلاحطلبان هستند که اینچنین از برچسب و لوگول «ائتلاف اصلاحطلبان» استفاده میکنند.
جدیدترین نظرات «مهدی کروبی» هم در مورد مسئله انتخابات از جانب همسر ایشان اعلام شده است. (+)
آرمان عزیز سلام
پاسخحذفمیشود بفرمایید موضع «تحریم» از طرف چه کسی یا گروهی اعلام شده ؟ اسهال طلبان که هیچگاه جسارت بر زبان آوردن ا ین کلمه را نداشته و ندارند. من با موضع «تحریم» مشکلی ندارم اما چه کسی یا گروهی تا به حال از تحریم نام برده ؟
در باب پی نوشت اول: مشکل جنبش سبز دقیقن رهبریش بود اگه خاطرتون باشه!
پاسخحذفبا احترام
خدمت دوست ناشناسی که کامنت نخست را گذاشته
پاسخحذفمن خوشحال می شوم اگر واقعا در این زمینه پرسشی دارید جوابی بدهم، اما واژه هایی در متن شما وجود دارد که من را متقاعد می کند اراده ای برای گفت و گو وجود ندارد و مقصود تنها تخطئه یک جناح سیاسی است. قطعا این شیوه از جانب من پاسخی ندارد.