۹/۱۸/۱۳۹۰

نگاهی به رمان «مردگان باغ سبز»


معرفی:

عنوان: مردگان باغ سبز
نویسنده: محمدرضا بایرامی
ناشر: انتشارات سوره مهر
نوبت چاپ: چاپ سوم 1390
385 صفحه، 7000 تومان

جدال داستان‌پردازی و تاریخ نگاری


«همیشه همین طور است. انتخابات را می‌گویم. قبل و بعدش اتفاقات زیادی می‌افتد. کاریش هم نمی‌شود کرد و همین است که هست. مثل آتشی است که جای دوری روشن شده، اما دودش زیاد است و به چشم همه می‌رود چون همه‌جا می‌رود...» وقتی کتاب‌تان را با چنین عباراتی آغاز کنید و اتفاقا هم درست در سال 88 آن را به بازار بفرستید، خوب عجیب هم نیست که ماجرا جنجالی شود، برای مدتی کتاب به توقیف درآید، (+) به روایتی بخش‌هایی از آن در چاپ‌های بعدی حذف شود و خلاصه هرکس هم که می‌رسد در نقد کتاب جنبه سیاسی را به ادبی اولویت دهد. آنگاه ناشر هم ناچار است که یک جوابیه شش صفحه‌ای را به اسم مقدمه بردارد و به ابتدای کتاب بچسباند که این کتاب این‌جوری نیست و آن‌جوری است و لطفا آن را به این شیوه بخوانید و به آن شیوه نقد نکنید. به هر حال دشوار است که از «مردگان باغ سبز» سخن گفت اما به هیچ وجه موضع‌گیری سیاسی نکرد. البته نه در مورد وقایع پس از انتخابات سال 88، بلکه در مورد روی‌داد تاریخی «فرقه دموکرات آذربایجان».

زمانی که یک نگاه به «دو قدم این ور خط» را می نوشتم، (اینجا) تاکید کردم که نمی‌خواهم در مورد جهت‌گیری سیاسی کتاب نسبت به فرقه دموکرات اظهار نظری کنم. بحث سیاسی پیرامون فرقه را موکول کردم به یادداشت‌های سیاسی در زمان مناسب. این بار هم نمی‌خواهم از این مسئله تخطی کنم، اما گمان می‌کنم لزوما یک اظهار نظر سیاسی نیست که بگوییم «دو قدم این ور خط»، یک مانیفست ارتجاعی و ایدئولوژیک بود که جهان سیاه و سفیدی را ترسیم می‌کرد و هیچ مخالفتی با فرقه دموکرات را نمی‌پذیرفت مگر از جانب آنانی که نمایندشان می‌شود «ایت کریم». (کریم سگ) در نقطه مقابل، «مردگان باغ سبز» تا حد امکان این فضای سیاه و سفید را تعدیل می‌کند و جبهه دوقطبی را می‌شکند. ادعا نمی‌کنم که کتاب به صورت کلی علیه فرقه جهت گیری ندارد؛ قطعا دارد، اما این جهت‌گیری سبب نشده که بخواهد اقدامات مثبت فرقه را نادیده بگیرد و یا تمامی علاقمندان و وفاداران به آن را خائن، مزدور و یا وطن فروش بداند. تصویری که «محمدرضا بایرامی» از دوران فرقه می‌دهد، به قابل درک‌ و باورپذیر است. این تصویر انسان‌هایی است که گاه شریف، صادق، وفادار و آرمان‌گرا و گاه دروغ‌گو، پیمان‌شکن، فریب‌کار و ترسو هستند. این‌ها همه در کنار هم قرار می‌گیرند و دنیای «مردگان باغ سبز» را تشکیل می‌دهند.

از قضاوت پیرامون ماجرای فرقه که بگذریم، من گمان می کنم این رمان از نظر ادبی دارای دو نقطه قوت و یک نقطه ضعف است. نخستین نقطه قوت رمان سیر روایت آن است. نویسنده خیلی خوب دو روایت را به صورت موازی ادامه می‌دهد و بسیار دقت می‌کند که دستش برای خواننده رو نشود. پس نخستین بار که حدس می‌زند که خوانندگان توانسته‌اند نسبت «بالاش» با «بولوت» را حدس بزنند بلافاصله پیش‌دستی می‌کند و در یک فصل بسیار کوتاه خودش همه چیز را قطعی می‌کند. در جای دیگر زمانی که احساس می‌کند خواننده به مطالعه یک در میان روایت‌ها عادت کرده است این روال را بر هم می‌زند و گاه چند فصل پیاپی را به یکی از دو روایت اختصاص می‌دهد. از سوی دیگر نویسنده از جابجایی‌های زمانی برای رهاندن متن از ملال یک‌نواختی استفاده خوبی کرده است. این جلو و عقب رفتن‌ها هرچند در داستان «بالاش» بیشتر به چشم می‌خورد اما در دیگر روایت رمان هم مورد استفاده قرار گرفته است.

دومین نقطه قوت کتاب از نگاه من، داستان‌پردازی آن است، هرچند در این جنبه نیز روایت «بالاش» به مراتب قدرتمندتر و پخته‌تر از روایت «بولوت» از کار درآمده است. گویی در روایت بالاش شاهد چندین و چند داستان تو در تو هستیم. زاویه نگاه به صورت مداوم در تمامی گستره آذربایجان جابجا می‌شود و با برخورد به شخصیت‌های مختلف این امکان را می‌یابد که روایت آن‌ها را نیز همچون داستانی در دل داستان اصلی بازگو کند. در نقطه مقابل روایت «بولوت» اسیر فضای محدود جغرافیایی و زاویه روایت اول شخص است و این دو تا حد بسیاری دست نویسنده را برای داستان پردازی بسته‌اند هرچند آن را به تمامی از بین نبرده‌اند. پایان‌بندی رمان نشان می‌دهد که نویسنده به خوبی توانسته است اصالت داستان‌پردازی خود را بر جنبه روایت تاریخی کتاب برتری دهد و این بار به صورت عملی یادآور شود که این یک داستان‌سرایی است، نه تاریخ‌نگاری. این در حالی است که نویسنده پایبندی خاصی به ذکر دقیق وقایع تاریخی حتی با اشاره مستقیم به شخصیت ها دارد. من گمان می کنم تعارف بی دلیلی است که نویسنده اصرار دارد تشابه نام شخصیت های داستان با نمونه های تاریخی را نباید جدی گرفت.

اما به جنبه «زبان» و ادبیان رمان که می‌رسیم، یک جای کار حسابی می‌لنگد. تقریبا بعید می‌دانم که خواننده‌ای رمان را به انتها برساند اما هیچ گاه از دست جملات طولانی و حروف ربط بی دلیل و تکرارهای آزارنده و معادل‌یابی‌های بی‌دلیل نویسنده به ستوه نیاید:

«او را نه لباس شخصی‌ها کشتند و نه نظامی‌ها. او را همان چیزی کشت که قرار بود از او دفاع کند؛ یعنی تفنگش؛ و تفنگش یعنی بلای جانش و جانش یعنی همان چیزی که آن را کنار چشمه جا گذاشت و یا در آن‌جا در رفت و یا در آن‌جا به در شد و یا در آن‌جا درگذشت و یا در آن‌جا نفله شد و یا در آن‌جا مثله شد و یا در آن‌جا حیوان‌ها آن را تکه‌تکه و قطعه‌قطعه کردند و هر تکه‌اش را و هر قطعه‌اش را بردند به سویی و جویی و یا حتی کویی، طوری که نشود یا نتوان به این راحتی‌ها پیدایش کرد و طوری که وقتی آن گروهبان دیلاق آمد که صورت واقعه یا ضایعه یا سانحه یا حادثه یا در واقع فاجعه را بنویسد بی آن که از رو اسبش بیاید پایین بگوید از این‌که چیزی نمانده و انگار ناراحت بوده که قطعله‌ای پیش از آن‌که او بکشدش مرده و با اجازه کی؟ و چه غلط ها!»

این گونه تکرارها شاید اگر به یک بند و یا حتی یک فصل محدود می‌شد می‌توانستیم برایش کارکردی بیابیم، اما زمانی که در سطر به سطر کتاب و گویا هرجا که نویسنده توانسته واژه معادلی در ذهنش پیدا کند شاهد آن هستیم، دیگر کار از حد تنوع می‌گذرد و به کسالت و یا ملالت و یا مرارت و حتی خسارت می‌رسد. (!!!)

جدا از این تکرارها، در بسیاری از موارد ترتیب فعل و فاعل در جملات کتاب به دلایلی نامعلوم به هم خورده است. شاید این تغییرات از نگاه نویسنده جذاب و زیبا به نظر آید، اما از نظر من نه تنها کمکی به زیبایی متن نکرده، بلکه به فصاحت کلام و روانی متن به شدت ضربه وارد کرده است و گاه این تصور را به مخاطب منتقل می‌کند که کتاب به زبان دیگری غیر از فارسی نوشته شده و سپس به شیوه نسبتا ناشیانه‌ای ترجمه شده است.

روی هم رفته «مردگان باغ سبز» رمان قبال تحسینی است. صحنه‌هایی از کتاب وجود دارد که نویسنده در آن توانسته است قدرت توصیف‌گری خود را به رخ بکشد و هر مخاطبی را مقهور این صحنه‌پردازی کند. صحنه اعدام افسران فرقه یکی از ماندگارترین این توصیفات است که دست کم من را به شدت تحت تاثیر قرار داد. این ویژگی‌ها، در کنار همان نگاه خاکستری نویسنده به وقایع تاریخی، من را بی‌تاب کرده است تا در انتظار تحقق وعده ناشر کتاب مبنی بر انتشار دو رمان دیگر از «محمدرضا بایرامی» بمانم. دو رمانی که گویا در کنار «مردگان باغ سبز» قرار است یک سه‌گانه را حول محوریت ماجرای فرقه دموکرات تشکیل دهند.

پی نوشت:
گزیده‌ کوتاهی از کتاب را اینجا+ بخوانید
دو نگاه متفاوت به این رمان را از اینجا+ و اینجا+ بخوانید.
همچنین: «ماجرای لغو مجوز کتاب مردگان باغ سبز از سیر تا پیاز»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر