شاید در نخستین سالهای پس از کودتای مرداد 32، همچنان اکثر مردم چشمانتظار بازگشت ملیون به رهبری دکتر مصدق بودند. قتل عام خیابانی روز کودتا و پس از آن انبوهی از اعدامهای گروهی و حبس و زندان و پاکسازی و خفقان هر روز نمک بر زخم از بر باد رفتن رویای دولت ملی میپاشید و گمان میرفت این زخم تا به ابد تازه خواهد ماند. پس ملیون همچون رهبر در تبعید خود به خانههایشان بازگشتند تا دوباره فرصتی برسد و سوار بر شانههای مردم به کاخ قدرت بازگردند. 20 سال گذشت و هزاران فراز و فرود در تاریخ پر هیاهوی دهههای 40 و 50 شمسی نتوانست خواب زمستانی ملیون را برآشوبد. آنان درست دچار همان توهمی بودند که شخص پادشاه بود: «اگر خطری سلطنت مطلقه را تهدید کند یا از جانب ملیون است یا حزب توده».
ملیون آنچنان جایگزینی حکومت مطلقه را حق قطعی و تثبیت شده خود قلمداد میکردند که گویی نه تنها از تمامی مردم، که حتی از نسلهای آینده هم چک سفید امضا دریافت کردهاند که هیچ گاه کسی را جز آنان جانشین استبداد محمدرضایی نکنند. پس ابدا خود را ملزم به حضور فعال در عرصه جامعه و سیاست نمیدیدند. زمانی که امینی پا پیش گذاشت او را تنها رها کردند و معدود چهرههایی چون بازرگان، طالقانی و فروهر نیز هیچ گاه نماینده تمام عیاری برای این جناح نبودند. سرانجام کار به آنجا رسید که در آستانه انقلاب، وقتی جناب شاهنشاه از ترس سرنگونی دست به دامن مخالفین سابق شد، این «آلترناتیوهای خود خوانده» همانقدر امکان بسیج عمومی داشتند که شخص پادشاه داشت. پس امثال صدیقی خردمندانه خود را کنار کشیدند. بازرگان فهمید که بهتر است سوار قطار در حال سقوط نشود و بختیار هم که شوق نخستوزیری چشم خردش را کور و گوش پندپذیرش را کر کرده بود به اعماق دره سقوط کرد. آیتالله خمینی از ماه فرود آمد و بساط پادشاه و ملیون را یکجا برچید.
دو سال پس از کودتایی که آخرین میخ را بر تابوت جمهوریت نظام کوبید، اصلاحطلبان بالاخره توانستند توافق کنند که وقتی دیگر حتی با رقیب قدیمی خود، یعنی شورای نگهبان مواجه نیستند و از این پس صندوقهای رای رسما به دست فرماندهان ارشد سپاه سپرده شده، اساسا انتخابات معنایی ندارد که شرکت در آن بخواهد داشته باشد. تا بدینجای کار باید به تحلیل شرایط کشور از جانب این طیف گسترده امیدوار بود، اما من نگران آن هستم که مسیر بعدی اصلاحطلبان گام نهادن در همان راهی باشد که ملیون را پس از کودتای مرداد32 به بیراهه برد.
از میان طیفهای گسترده حاضر در جبهه اصلاحات، من هنوز ندیدهام که حتی تندروترین گروهها هم سخنی از «تحریم فعال انتخابات» زده باشند. همه موضعگیری خود را در حد همان «ارایه نکردن لیست» و یا «شرکت نکردن» حفظ کردهاند. به نظر میرسد اصلاحطلبان میخواهند خود را کنار بکشند و حاکمیت غیرمشروع را در برابر جامعه ناراضی تنها بگذارند. از روال عملکرد حاکمیت طی دوسال گذشته میتوان دریافت که این رویارویی دیر یا زود فرا میرسد و هنوز هم هیچ نشانه امیدوار کنندهای از تغییر منش حکومت مشاهده نشده است. با این حال پرسش من این است که «چه کسی به اصلاحطلبان تضمین داده که اگر مردم خودشان و بدون واسطه و دخالت آنان مشکلشان را با حکومت حل کنند، در آینده دوباره به آنان روی خواهند آورد؟»
به باور من، بزرگترین تفاوت کودتای خرداد 88 با مرداد 32 در این بود که این بار گروههایی که قرار بود با کودتا از صحنه سیاست حذف شوند فرصت پیدا کردند تا از قدرت تودههای هوادار خود برای مقاومت در برابر کودتا استفاده کنند. این بار چهرههایی چون موسوی و کروبی اگر نه در پیش روی صفوف مردم، که دست کم دوش به دوش آنان ایستادند و به استبداد «نه» گفتند. از سوی دیگر انبوهی از سیاستمداران اصلاحطلب تاوان مقاومت در برابر استبداد را با زندان و شکنجه پرداخت کردند تا نام و یادشان در قلوب مردم جاودانه شود. این فرصت تاریخی کمک کرد که طیف سیاستمداران اصلاحطلب همچنان فرصت داشته باشند تا رهبری جنبش اعتراضی مردم را در دست گرفته و حتی با تعدیل مواضع خود مطالبات بخشهای بیشتری از منتقدین نظام را پوشش دهند. این موهبت گرانبها دست کم تا زمان حبس خانگی موسوی و کروبی همچنان در اختیار اصلاحطلبان باقی ماند، اما این روزها به نظر میرسد که دیگر کسی نمیخواهد از آن استفاده کند.
حرف من ساده است. اگر اصلاحطلبان دیر جنبیده و رهبری جنبش «تحریم فعال» را با برنامهریزی و اطلاعرسانی گسترده در اختیار نگیرند، قطعا جامعه به انتظار آنان نخواهد نشست. شاید جنبش اعتراضی مردم از کنار کشیدن بخش عمدهای از نخبگان و سیاسیون اصلاح طلب خود تضعیف شود، اما دیر یا زود این ضربه را جبران خواهد کرد و با معرفی جایگزینهای جدید راه خود را به پیش خواهد برد. آنگاه است که اصلاحطلبان نیز گرفتار غبار فراموشی خواهند شد و تندباد تاریخ آنان را به همان فراموشخانهای خواهد برد که ملیون سابق را برد.
ملیون آنچنان جایگزینی حکومت مطلقه را حق قطعی و تثبیت شده خود قلمداد میکردند که گویی نه تنها از تمامی مردم، که حتی از نسلهای آینده هم چک سفید امضا دریافت کردهاند که هیچ گاه کسی را جز آنان جانشین استبداد محمدرضایی نکنند. پس ابدا خود را ملزم به حضور فعال در عرصه جامعه و سیاست نمیدیدند. زمانی که امینی پا پیش گذاشت او را تنها رها کردند و معدود چهرههایی چون بازرگان، طالقانی و فروهر نیز هیچ گاه نماینده تمام عیاری برای این جناح نبودند. سرانجام کار به آنجا رسید که در آستانه انقلاب، وقتی جناب شاهنشاه از ترس سرنگونی دست به دامن مخالفین سابق شد، این «آلترناتیوهای خود خوانده» همانقدر امکان بسیج عمومی داشتند که شخص پادشاه داشت. پس امثال صدیقی خردمندانه خود را کنار کشیدند. بازرگان فهمید که بهتر است سوار قطار در حال سقوط نشود و بختیار هم که شوق نخستوزیری چشم خردش را کور و گوش پندپذیرش را کر کرده بود به اعماق دره سقوط کرد. آیتالله خمینی از ماه فرود آمد و بساط پادشاه و ملیون را یکجا برچید.
***
دو سال پس از کودتایی که آخرین میخ را بر تابوت جمهوریت نظام کوبید، اصلاحطلبان بالاخره توانستند توافق کنند که وقتی دیگر حتی با رقیب قدیمی خود، یعنی شورای نگهبان مواجه نیستند و از این پس صندوقهای رای رسما به دست فرماندهان ارشد سپاه سپرده شده، اساسا انتخابات معنایی ندارد که شرکت در آن بخواهد داشته باشد. تا بدینجای کار باید به تحلیل شرایط کشور از جانب این طیف گسترده امیدوار بود، اما من نگران آن هستم که مسیر بعدی اصلاحطلبان گام نهادن در همان راهی باشد که ملیون را پس از کودتای مرداد32 به بیراهه برد.
از میان طیفهای گسترده حاضر در جبهه اصلاحات، من هنوز ندیدهام که حتی تندروترین گروهها هم سخنی از «تحریم فعال انتخابات» زده باشند. همه موضعگیری خود را در حد همان «ارایه نکردن لیست» و یا «شرکت نکردن» حفظ کردهاند. به نظر میرسد اصلاحطلبان میخواهند خود را کنار بکشند و حاکمیت غیرمشروع را در برابر جامعه ناراضی تنها بگذارند. از روال عملکرد حاکمیت طی دوسال گذشته میتوان دریافت که این رویارویی دیر یا زود فرا میرسد و هنوز هم هیچ نشانه امیدوار کنندهای از تغییر منش حکومت مشاهده نشده است. با این حال پرسش من این است که «چه کسی به اصلاحطلبان تضمین داده که اگر مردم خودشان و بدون واسطه و دخالت آنان مشکلشان را با حکومت حل کنند، در آینده دوباره به آنان روی خواهند آورد؟»
به باور من، بزرگترین تفاوت کودتای خرداد 88 با مرداد 32 در این بود که این بار گروههایی که قرار بود با کودتا از صحنه سیاست حذف شوند فرصت پیدا کردند تا از قدرت تودههای هوادار خود برای مقاومت در برابر کودتا استفاده کنند. این بار چهرههایی چون موسوی و کروبی اگر نه در پیش روی صفوف مردم، که دست کم دوش به دوش آنان ایستادند و به استبداد «نه» گفتند. از سوی دیگر انبوهی از سیاستمداران اصلاحطلب تاوان مقاومت در برابر استبداد را با زندان و شکنجه پرداخت کردند تا نام و یادشان در قلوب مردم جاودانه شود. این فرصت تاریخی کمک کرد که طیف سیاستمداران اصلاحطلب همچنان فرصت داشته باشند تا رهبری جنبش اعتراضی مردم را در دست گرفته و حتی با تعدیل مواضع خود مطالبات بخشهای بیشتری از منتقدین نظام را پوشش دهند. این موهبت گرانبها دست کم تا زمان حبس خانگی موسوی و کروبی همچنان در اختیار اصلاحطلبان باقی ماند، اما این روزها به نظر میرسد که دیگر کسی نمیخواهد از آن استفاده کند.
حرف من ساده است. اگر اصلاحطلبان دیر جنبیده و رهبری جنبش «تحریم فعال» را با برنامهریزی و اطلاعرسانی گسترده در اختیار نگیرند، قطعا جامعه به انتظار آنان نخواهد نشست. شاید جنبش اعتراضی مردم از کنار کشیدن بخش عمدهای از نخبگان و سیاسیون اصلاح طلب خود تضعیف شود، اما دیر یا زود این ضربه را جبران خواهد کرد و با معرفی جایگزینهای جدید راه خود را به پیش خواهد برد. آنگاه است که اصلاحطلبان نیز گرفتار غبار فراموشی خواهند شد و تندباد تاریخ آنان را به همان فراموشخانهای خواهد برد که ملیون سابق را برد.
امجد:
پاسخحذفخیلی ها دارند برای ولایت تلاش می کنند ولی ولایت منحصراً برای سید علی خامنه ای است...
http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=101:1389-10-20-19-25-58&catid=45:nazar-bozorgan
پیش بینی هایی از حوادث سال های آینده ایران و جهان
http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=103:1389-11-06-21-02-04&catid=52:zohor
تنها دیدار امام خمینی و آیت الله سید علی قاضی و بیان اسراری از جانب ایشان
http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=68:1389-06-26-12-46-27&catid=52:zohor
هشدار
پاسخحذفسایت اینترنتی صالحات که در بخش نظرات مطرح شده مستقیماً توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی هدایت می شود و حاوی سیستم نصب اتوماتیک بدافزار برروی کامپیوتر شماست که به توسط آن هویت کسانی که به این لینک مراجعه می کنند برای وزارت اطلاعات قابل پیگیری است.