محمد نوریزاد، پس از آنکه نگارش چهاردهمین نامهاش (+) به رهبر نظام جنجالی شد، در نامه پانزدهم مدعی شده است که نیروهای وزارت اطلاعات و به ویژه سردار طائب «رییس سازمان اطلاعات سپاه» در صدد «پودر» کردن او هستند. (+) آقای نوریزاد آشکارا نسبت به سلامت خود و خانوادهاش هشدار میدهد و برای چندمین بار تبعات هرگونه رخداد ناگواری را متوجه رهبر نظام میداند.
قصد من وارد شدن در یک جدال بیفرجام بر سر صحت ادعاهای جناب نوریزاد نیست. این ادعاها برای بسیاری باورپذیر است، همانگونه که یک عده هم ایشان را متهم به «دروغ گویی» و یا «شهرت طلبی» میکنند. (+) حرف من این است که شاید جناب نوریزاد برای اثبات صحت ادعاهای خود سندی نداشته باشد، (مثلا مکالمهای ضبظ شده که نشان دهد نیروهای سپاه او را تهدید به پودر شدن کرده باشند) اما در سوی دیگر مخالفان ایشان یک فرصت تاریخی برای اثبات بیگناهی خود دارند.
هیچ تردیدی وجود ندارد که در حال حاضر نامههای جناب نوریزاد توجه بسیاری را، حتی در دیگر کشورهای جهان به خود جلب کرده است. حالا همه منتظر این هستند که بدانند سرانجام کار به کجا میرسد. قطعا اگر هر بلایی سر آقای نوریزاد بیاید، بسیاری آن را به عنوان اثبات ادعاهایش قلمداد خواهند کرد و تبعاتش را متوجه رهبر نظام میدانند. حتی اگر آن رخداد واقعا یک سانحه رانندگی باشد، و یا بدتر، گروههایی چون سازمان مجاهدین خلق و یا موساد برای بدنام کردن نظام او را ترور کنند!
من میگویم اگر رهبر نظام، نیروهای سپاه و عوامل اطلاعات، همه خود را نسبت به اتهاماتی که نوریزاد به آنها وارد کرده بیگناه میدانند، بهترین و عاقلانهترین کاری که میتوانند انجام دهند این است که در شرایط کنونی برای ایشان چند محافظ تعیین کنند که بدون هیچ گونه مزاحمتی سلامتی ایشان را تضمین کنند. قطعا اگر آقای نوریزاد همچنان بتواند در عین صحت و سلامت و آزادی به نامهنگاریهای خود ادامه دهد، به مرور افکار عمومی میپذیرد که در کشور ما نه تنها آزادی بیان وجود دارد، بلکه عوامل اطلاعاتی ما توانایی حفظ سلامت جانی شهروندان کشور، حتی از طیف منتقد نظام را هم خواهند داشت. آن وقت، از این به بعد هرکس بیاید و بگوید رهبر نظام انتقادپذیر نیست و منتقدین خود را به مرگ تهدید میکند دیگر کسی حرفش را باور نخواهد کرد.
قصد من وارد شدن در یک جدال بیفرجام بر سر صحت ادعاهای جناب نوریزاد نیست. این ادعاها برای بسیاری باورپذیر است، همانگونه که یک عده هم ایشان را متهم به «دروغ گویی» و یا «شهرت طلبی» میکنند. (+) حرف من این است که شاید جناب نوریزاد برای اثبات صحت ادعاهای خود سندی نداشته باشد، (مثلا مکالمهای ضبظ شده که نشان دهد نیروهای سپاه او را تهدید به پودر شدن کرده باشند) اما در سوی دیگر مخالفان ایشان یک فرصت تاریخی برای اثبات بیگناهی خود دارند.
هیچ تردیدی وجود ندارد که در حال حاضر نامههای جناب نوریزاد توجه بسیاری را، حتی در دیگر کشورهای جهان به خود جلب کرده است. حالا همه منتظر این هستند که بدانند سرانجام کار به کجا میرسد. قطعا اگر هر بلایی سر آقای نوریزاد بیاید، بسیاری آن را به عنوان اثبات ادعاهایش قلمداد خواهند کرد و تبعاتش را متوجه رهبر نظام میدانند. حتی اگر آن رخداد واقعا یک سانحه رانندگی باشد، و یا بدتر، گروههایی چون سازمان مجاهدین خلق و یا موساد برای بدنام کردن نظام او را ترور کنند!
من میگویم اگر رهبر نظام، نیروهای سپاه و عوامل اطلاعات، همه خود را نسبت به اتهاماتی که نوریزاد به آنها وارد کرده بیگناه میدانند، بهترین و عاقلانهترین کاری که میتوانند انجام دهند این است که در شرایط کنونی برای ایشان چند محافظ تعیین کنند که بدون هیچ گونه مزاحمتی سلامتی ایشان را تضمین کنند. قطعا اگر آقای نوریزاد همچنان بتواند در عین صحت و سلامت و آزادی به نامهنگاریهای خود ادامه دهد، به مرور افکار عمومی میپذیرد که در کشور ما نه تنها آزادی بیان وجود دارد، بلکه عوامل اطلاعاتی ما توانایی حفظ سلامت جانی شهروندان کشور، حتی از طیف منتقد نظام را هم خواهند داشت. آن وقت، از این به بعد هرکس بیاید و بگوید رهبر نظام انتقادپذیر نیست و منتقدین خود را به مرگ تهدید میکند دیگر کسی حرفش را باور نخواهد کرد.
تحلیل خوبی بود. دلیل اینکه تا بحال هم بلایی سر ایشون نیومده همین چشمهای مراقب خارج از کشور است!
پاسخحذفسال اینه که اگر اینها اینقدر درایت داشتند که دیگر "زهرا بنی یعقوب" و آن ظلماش که حداکثر توسط کارکنان یک پاسگاه انجام شده بود تبدیل به هزینهای برای کلّ نظام نمیشد. درک این چیزی که نوشتی بسیار ساده است، ولی حاکمیت نشان داده که از درک همین سادهها نیز ناتوان است
پاسخحذف