بحث «رفتن» و «نرفتن» -اگر مبداء را ایران فرض کنیم- دغدغه سال های اخیر بسیاری از هم وطنان به ویژه جوانان این کشور بوده که طی یک سال و نیم گذشته بسیار هم جدی تر و گسترده تر شده است. من فعلا بر روی هیچ کدام از این دو گزینه تصمیم قطعی نگرفته ام. برای من ماندن در کشور و یا خارج شدن از آن هر یک مزایای بسیاری دارند و در عین حال معایبی غیرقابل انکار. مسئله آنچنان شخصی است که دلیلی برای تشریح آن نمی بینم. اما دست کم ظرف یک سال گذشته و از برآیند برخورد و عملکرد دوستانی که از کشور خارج شده اند برای خودم پیشاپیش قید و بندهایی درنظر گرفته اند که مدام با خود تکرار می کنم تا اگر روزی از کشور خارج شدم آنها را به یاد داشته باشم.
من مدام با خودم تکرار می کنم اگر روزی از کشور خارج شوم، این تنها جهان پیرامون من است که تغییر یافته وگر نه شرایط جامعه من همچنان همان است که بود. پس نباید از یافته ها و مشاهدات جدید خود در خارج، تصویر جدیدی از سیمای داخل کشور بسازم و یا انتظارات جدیدی به آن نسبت دهم.
اگر من روزی از کشور خارج شوم صرف تغییر احتمالی پوشش و یا مکان زندگی من یک شبه نمی تواند ماهیت و ظرفیت وجودی من را تغییر دهد؛ پس امیدوارم فراموش نکنم که هرکسی در هر کجای دنیا می تواند در رسای آزادی و انسانیت داستان سرایی کند، هیچ کس هم منکر آنها نیست، اما اگر کسانی در داخل کشور سخن و منشی متفاوت با انتظارات من دارند، می توان احتمال داد که شرایط زمانی و مکانی خود را در نظر گرفته اند. من یک شبه علامه دهر نخواهم شد، همانگونه که باقی ماندگان در کشور یک شبهه متحجرینی بیگانه با آزادی نمی شوند.
اگر من روزی از کشور خارج شوم بدون تردید آزادی های متفاوتی نسبت به فضای کنونی کشور کسب خواهم کرد؛ اما فراموش نمی کنم که اگر می توانم بلندتر فریاد بزنم و حکم صادر کنم، این تغییر ناشی از افزایش شهامت من نیست، بلکه ناشی از کاهش فشارهای جانبی و خطرات احتمالی است. نه من یک شبه قهرمانی آزادی خواه می شوم و نه آنان که در وطن هستند یک شبه ترسوهایی عافیت طلب.
اگر من روزی از کشور خارج شوم همواره این امکان را خواهم داشت که دسترسی آزادانه تر و گسترده تری به اطلاعات داشته باشم. با این حال دسترسی من به اطلاعاتی که تا کنون نداشته ام تغییری در وقایع تاریخی نمی دهد. آنها همانگونه رخ داده اند که پیش از این رخ داده بودند. تغییر تنها در نگاه و دانسته های من رخ داده است. پس دلیلی ندارد که تمام دنیا را یک شبه واژگون شده بدانم و به تناسب تغییراتی که خودم تجربه می کنم، خواسته های دیگران را هم تغییر یافته بدانم.
و در نهایت اینکه اگر من روزی از کشور خارج شوم همچنان تمام تلاشم را به کار خواهم بست تا برای پیشرفت کشورم گامی بردارم و از هرکجای دنیا که بتوانم همچنان یک همراه جنبش سبز باقی بمانم. با این حال فراموش نخواهم کرد که حسن نیت من، عشق و علاقه قلبی من، تلاش های شبانه روزی من و حتی اشک هایی که در فراغ خاک وطن خواهم ریخت هیچ کدام سبب نخواهد شد تا گلوله های دژخیمان هزاران کیلومتر راه را بپیماید و من را هم تهدید کند. در نهایت آنکس که جسمش را سپر ضربات مزدور خواهد کرد همانی است که در وطن مانده؛ پس بهتر است که اگر مرهمی برای زخم هایش نیستم، دست کم نمک به آنها نپاشم.
kamelan movafegham kash tamame anhaii ke dar kharej az keshvar hastand hamintor monsef bashand va in vagheiyatha ra faramush nakonand.
پاسخحذفman hamin yek bar gozaram oftadeh inja, ama bebin bandeye khoda ke nemidoonam ki hasty, vaghty az iran miyay biroon, 3 mah na 6 mah na yek sal yadete ke iran che joori bood? badesh hatta age begi man khodam yadame injoori bood, oonaie ke alan too iran hastan beht migan, to ke nemidooni, hame chiz az vaghty to rafti avaz shode... bikhodi be khodet feshar nayar, biya vasat gowd bebin chand marde hallaji
پاسخحذفکمی شعاری بود . و تا حدود زیادی درست!
پاسخحذفبحث اینکه اینها که گفتی ( بخصوص بند آخر) عملیست یا نه ، طولانیست .
اون ناشناس نمی شناسه تو رو؛ اما من که کمی می شناسمت و به بعضی از ریشه های فکریت آشنایی دارم، به شدت امیدوارم که اگر از ایران خارج شدی تلاش کنی ارتباط های سالم و با صداقت رو با ایران نگه داری. اونوقت میشه تا حدی ازون چیزی که دوستمون میگه دور بود. در عین حال من آدم عوام به صداقت و پاکی نیت آدمها اعتقاد دارم! و امید دارم تا وقتی خودتو از پفیوزها و پفیوزی (!) دور نگه می داری، هر جا که باشی کمک آدمهای سالم تر دستت رو بگیره و راهت ببره...
پاسخحذف