خلاصه- این یادداشت به نوعی ادامه یادداشتی است که با عنوان «توزیع مستقیم درآمدها در ایران غیرعملی است» منتشر شد. در یادداشت پیشین تلاش کردم تا به غیر عملی بودن پیشنهاد توزیع مستقیم درآمدها بپردازم. در این یادداشت تلاش می کنم مزایای به کارگیری صندوق ذخیره ارزی را بررسی کنم؛ صندوقی که از نگاه من هم می تواند در حل مشکل تورمی کشور مفید واقع شود و هم با حمایت از تولید کننده داخلی به رشد اقتصادی و کاهش آمار بیکاری منجر شود.
من تا کنون نشنیده ام که توزیع مستقیم مازاد درآمدهای نفتی، بجز صندوق ذخیره ارزی جایگزین دیگری داشته باشد. با این حال باور ندارم که به کار گیری چنین صندوقی از سر ناچاری و تنها به قصد گریز از اثرات مخرب توزیع مستقیم درآمدها در دستور کار دولت اصلاحات قرار گرفته بود. از نگاه من (که برگرفته از نظرات طراحان و موافقان صندوق ذخیره ارزی است) این صندوق دست کم دو مزیت قابل توجه دارد. با این حال پیش از پرداختن به این مزیت ها باید توضیح مختصری در مورد خود صندوق ارایه شود.
در تمامی طول دوران هشت ساله جنگ و سپس هشت ساله سازندگی، درآمدهای ارزی کشور همواره کمتر از میزان پیش بینی شده در برنامه بودجه کشور بود. این کمبود درآمد که معمولا به دلیل کاهش بهای نفت رخ می داد بلافاصله به صورت کسری بودجه خود را نمایان می ساخت و آثار تورمی ویرانگری را بر اقتصاد کشور تحمیل می کرد. با روی کار آمدن دولت اصلاحات و پس از آنکه این دولت نیز برای دو سال با مشکل قیمت پایین نفت دست و پنجه نرم کرد، کم کم شرایط جهانی تغییر پیدا کرد و بهای نفت سیر صعودی در پیش گرفت. با عبور بهای نفت از قیمت پیش بینی شده در بودجه، کشور دارای یک مازاد درآمد ارزی شد و صندوق ذخیره ارزی جهت سامان دهی به چنین درآمدهایی تشکیل شد. بنابر پیش بینی طراحان صندوق، قرار بود* مازاد درآمدهای ارزی کشور به صورت مستقیم به صندوق ذخیره ارزی واریز شود. بخش عمده ای از این پول به عنوان پشتوانه ای برای دولت (بخوانید برای روز مبادا) پس انداز می شد و بخش دیگر بنابر مصوبات دولتی هزینه می شد. اما مسئله مهم شیوه هزینه کرد این درآمد بود.
پیش از این نوشتم امکان توزیع مستقیم مازاد درآمد و یا هزینه کرد آن در داخل کشور وجود ندارد، چرا که این درآمد ارزی است و اقتصاد کنونی کشش لازم برای تبدیل تمامی آن به ریال را ندارد. اما طراحان صندوق ذخیره ارزی پیشنهاد کردند که منابع ارزی صندوق به صورت وام های کم بهره در اختیار تولید کنندگان داخلی قرار گیرد تا از آن برای واردات تکنولوژی و دستگاه های جدید صنعتی به کشور استفاده کنند. این ایده ابتکاری از چند جهت می توانست به اقتصاد کشور کمک کند:
1- حمایت از تولید کنندگان داخلی: این تولید کنندگان با دریافت وام های ارزی کم بهره قادر بودند تکنولوژی های روز دنیا را وارد کشور کنند و یا دست کم به بازسازی و گسترش تجهیزات کارگاهی خود بپردازند.
2- ایجاد فرصت های شغلی و کمک به طبقه کارگر: ناگفته پیدا است که با گسترش کارخانجات و واردات تکنولوژی جدید به کشور، بازار کار نیز گسترش یافته و فرصت های شغلی جدیدی ایجاد می شود. ضمن اینکه کارفرمایان سرمایه لازم برای این توسعه فعالیت خود را از جای دیگر (جیب دولت) تامین کرده بودند و نیازی نداشتند برای جبران آن به کارگران فشار بیشتری وارد کنند.
3- جلوگیری از افزایش نقدینگی و در نتیجه کاهش تورم: با فرمول ابداعی فوق، از یک طرف درآمدهای ارزی به بازار صنعتی کشور تزریق می شد و از طرف دیگر نقدینگی کشور افزایشی نمی یافت. این نکته را هم نباید فراموش کرد که اگر تولید ناخالص ملی افزایش یافته ولی نقدینگی تغییری پیدا نکند، ارزش پولی کشور بالا خواهد رفت؛ در نتیجه این اقدام به نحوی به کاهش تورم نیز کمک می کرد.
اگر بخواهیم مجموع موارد فوق را جمع بندی کنیم باز هم به توان اقتصاد کشور در صرف درآمدهای ارزی می رسیم. به این معنی که دولت، با ایده صندوق ذخیره ارزی، سالانه تا حد معینی توان جذب درآمدهای نفتی در اقتصاد کشور را افزایش می داد و این مسئله مترادف با افزایش قدرت اقتصادی کشور بود. با این حال آنچه در عمل اتفاق افتاد کمی متفاوت از پیش بینی های اولیه بود؛ در واقع فاکتورهای سیاسی خیلی زود وارد عمل شدند تا معادلات اقتصادی را بر هم بزنند. در همان زمان (منظور دولت اصلاحات است) هم عده بسیاری که منابع صندوق ذخیره ارزی را یک پول بادآورده قلمداد می کردند برای کسب بخشی از این درآمد به دولت فشار وارد می کردند**. دولت اصلاحات تا حد ممکن در برابر این فشارها مقاومت می کرد، اما زمانی که نوبت به دولت نهم رسید مسئله کلا متفاوت شد؛ این بار خود دولت بود که با فلسفه تشکیل صندوق ذخیره ارزی را به طور کامل کنار گذاشت و به هر بهانه ای دست خود را به جیب این صندوق وارد کرد. این دولت به عناوین مختلف یا منابع صندوق را به ریال تبدیل کرده و در داخل کشور مصرف می کرد و یا به صورت ارزی هزینه واردات اقلام مصرفی نظیر پرتغال و نارنگی(!) و شکر می کرد که در مورد اثرات چنین عملکردی در یادداشت پیشین نوشته بودم.
پیش از این هم نوشته بودم توزیع درآمدهای ارزی به صورت مستقیم جذابیت هایی دارد که بسیاری از سیاست مداران را به سوی خود جذب می کند، تا آنجا که سه نامزد از جمع چهار نامزد انتخابات ریاست جمهوری دهم با طرح هایی نسبتا مشابه در این مورد پا به عرصه رقابت گذاشته بودند و تنها مهندس موسوی بود که قاطعانه با توزیع مستقیم درآمد در جامعه مخالفت می کرد. در آینده تلاش می کنم که برنامه های اقتصادی مهندس موسوی را به صورت جزیی تر تشریح کنم.***
پی نوشت:
* می نویسم قرار بود، چرا که صفایی فراهانی هم اعتقاد داشت طرح صندوق ذخیره ارزی به درستی اجرا نشد.
** نمی توانم به طور قطع بگویم و مدرکی هم در دست ندارم؛ اما خاطره گنگی در ذهنم وجود دارد که در طول مجلس ششم، یک بار محمدرضا خاتمی در واکنش به برخی فشارها افشا کرد که دولت ناچار شده است یک میلیارد دلار به حوزه علمیه قم پرداخت کند.
***در این زمینه بخوانید: «مهندس عزیز است چرا که حقیقت عزیز است»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر