۹/۲۲/۱۳۸۸

انتظار

حکایت عجیبی است؛ از دیشب که درخواست آماده باش را شنیده ام انگار در انتظار به سر می برم؛ دیشب که تا نصفه شب بیدار ماندم و امروز از صبح اول وقت که به شرکت آمده ام گوش به زنگ هستم؛ در ظاهر در انتظار یک خبر ناگوارم؛ شاید بازداشت مهندس؛ اما چیزی در درونم می گوید که انتظارم بیشتر شبیه یک شوق است؛ شوق نزدیک شدن لحظه پیروزی؛ شوق نهایی شدن سقوط دشمن؛ انهدام دولت کودتا! فقط یک لحظه چشم ها را بر هم بگذار و فکرش را بکن؛ خیابان های شهر را می گویم؛ یک لحظه جمعیت پایکوبان را تجسم کن! شما را به خدا جرقه نهایی را به این انبار باروت بزنید که ما بی تاب شدیم در انتظار جشن پیروزی؛ آخ که چه جشنی بگیریم روز آزادی وطن!

۳ نظر:

  1. ناشناس۲۲/۹/۸۸

    داشگاه تهران از 16 آذر يك روز هم ارام نبوده
    امروز هم مثل هر روز تجمع از جلوي فني حركت كرد و پشت در 50تومني جمع شد تا فرياد ايراني با غيرت حمايت حمايت سر بده.مثل ديروز كه اينو گفتنو مردم اومدن و از پشت ميله هاي سبز دانشگاه هم صدا با دانشگاه فرياد زدن.
    اما امروز يه فرقي داره، نميدونم چرا صداي قرياد از هميشه بلندتره.جمعيت ديگه پراكنده نشده ودوباره برگشته جلوي فني. انگار واقعا ميخوان بدون وقفه تا ازادي ياران دربند فرياد بزنن كه زنداني سياسي ازاد بايد گردد.
    يادته گفتي خواسته بايد حداقلي باشه و مقاومت حداكثري تا به نتيجه رسيد، حالا ميخوام بگم حداقل يا حداكثر براشون فرقي نداره،مقاومت حداكثريه حداكثريه، دانشگاه تهران ديگه ساكت نميشه
    واي بيرون چه غوغاييه، من بايد برم

    پاسخحذف
  2. salam
    peyghameton ro dar webloge aghaye noori zad khoondam. khastam biyam va azatoon ejaze begira baraye goozashtane jomlatoon too webloga. didam jomalate zibatari inja hast!
    ba ejaze linketoon mikonam
    movafagh bashid

    پاسخحذف
  3. in hoshdare ke linkesho gozashtin mesle inke baste shode!

    پاسخحذف