سال گذشته و به مناسبت روزجهانی کارگر، هفت تشکل کارگری فهرستی از مطالبات خود را به نمایندگی از جامعه کارگری کشور منتشر کردند. (اینجا بخوانید) فهرستی که با هیچ منطقی نمیتوان پذیرفت نمونهای از مطالبات واقعی کارگران کشور باشد. من آن زمان یادداشت «همه چیزمان به همه چیزمان میآید» را نوشتم و پرسیدم چگونه میتوان تصور کرد مواردی همچون «لغو مجازات اعدام»، «لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز علیه زنان» و «محکومیت هرگونه تبعیض علیه کارگران مهاجر افغان و سایر ملل» جزو فهرست مطالبات کارگری باشد؟ کارگر ایرانی اگر با تک تک این بندها کاملا مخالف نباشد، دست کم نسبت به آنها دغدغهای هم ندارد. تا زمانی که حتی معدود نهادهایی که برچسب «کارگری» بر خود نهادهاند، تا بدین حد با واقعیت اجتماعی ما بیگانه باشند چگونه میتوان امیدوار بود که میان اقشار مختلف، به ویژه جنبشهای سیاسی با جامعه کارگری ارتباطی برقرار شود؟
به باور من، برداشتهای رایج در جامعه از مطالبات و نگرشهای جامعه کارگری به شدت انتزافی و فرسنگها دور از واقعیت است. متاسفانه معدود نهادهای مدعی نمایندگی کارگران نیز رسما هویت خود را در جدالهای رسانهای تعریف کردهاند و اصلا معلوم نیست که گردانندگان آنان در داخل کشور زندگی میکنند یا خارج نشین هستند. فضای بسته اطلاع رسانی دولتی و نبود آمارهای قابل اتکا نیز امکان برقراری ارتباط را بیش از پیش دشوار کرده است. با این حال هنوز هم میتوان دستمایههایی حداقلی برای پی بردن به ویژگیها و البته مطالبات جامعه کارگری پیدا کرد.
در یادداشت «آیا ارتباط کارگران با رسانههای طبقه متوسط قطع است» به نتایج یک نظرسنجی فراگیر اشاره کردم که در سال 1380 و به سفارش دولت اصلاحات انجام شده است. اینجا به دو بخش دیگر از این نظرسنجی میپردازم که مورد نخست میتواند نگرش رایج به ویژگیها و گرایشهای جامعه کارگری را تا حدودی اصلاح کند و مورد دوم به اصلیترین دغدغه و مطالبه کارگران میپردازد.
مورد نخست:
برپایه نتایج این نظرسنجی: 62٪ از کارگران اعتقاد داشتند که تشکلهای کارگری باید در امور سیاسی دخالت کند. 77٪ موافق تجددگرایی، 69٪ پایبند به سنتهای بنیادی مذهبی و 79٪ موافق آزادیگرایی و اصلاحطلبی هستند.
برداشت من از این آمار این است که تصور ناآگاهی جامعه کارگری را باید به کلی کنار بگذاریم. سنتگرایی و محافظهکاری این جامعه تنها به حوزه مذهب خلاصه میشود و به هیچ وجه بهانهای برای توجیه وضعیت موجود و یا مقاومت در برابر اصلاحات و تجددگرایی نیست. آزادی شعاری کاملا پذیرفته شده در جامعه کارگری است و گزینه دیگری هم نشان میدهد که اکثریت بالایی از این جامعه نمیپذیرند که احکام الاهی را باید بر خواست مردم ترجیح داد*. حتی گزینه نخست نشان میدهد که درصد بالایی از کارگران اعتقاد ندارند که تشکلهای صنفی آنان صرفا باید به پیگیری مطالبات صنفی اکتفا کند، بلکه خواستار مشارکت فعال در فضای سیاسی هستند.
دو گزینه دیگر نیز وجود دارد که نشان میدهد: 82درصد معتقد هستند همه کارگران باید عضو تشکلهای کارگری باشند و 87٪ نیز معتقد هستند همبستگی کارگران میتواند باعث برطرف شدن مشکلات آنان شود. بدین ترتیب حتی میتوان ادعا کرد جامعه کارگری در زمینه بلوغ اجتماعی برای درک لزوم تشکیل سازمانها و نهادهای صنفی از میانگین جامعه نیز جلوتر است**.
مورد دوم:
در مورد مطالبه اصلی کارگران اختلاف نظر بسیاری وجود دارد. پرسشهای مختلف از زوایای گوناگون نیز گاه نتایج متفاوتی به همراه دارد. برای مثال نتایج نظرسنجی نشان میدهد که 82٪ از کارگران خواستار افزایش دستمزد بودهاند و 57٪ نیز از ساعات بالای کار گلایه داشتهاند. با این حال مطالبه دیگری وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار میگیرد اما نتایج خیرهکنندهای در این نظرسنجی بر جای گذاشته است. بدین ترتیب 93٪ از کارگران «پیگیری لغو قراردادهای موقت کار و تامین امنیت شغلی میدانند». این مطالبه را با این فراگیری کمنظیر، اولا مقایسه کنید با فهرست مطالباتی که تشکلهای خودخوانده کارگری مطرح میکنند، و سپس بسنجید با نتایج عملکردی دولتهای مستقر طی ده سال گذشته که تحت عنوان «خصوصیسازی» به صورتی انفجاری قراردادهای کار را لغو کرده و سرنوشت کارگران را به پیمانکاران موقت میسپارند.
پانویس:
* دستنویسهای من از این آمار در این بخش مخدوش شده است و باید به اصل منبع مراجعه کنم. درصد این گزینه را پس از مراجعه به منبع اصلی به این یادداشت اضافه میکنم. (منبع نقل نظرسنجی کتاب: «مشارکت سیاسی طبقه کارگر در ایران- افشین حبیبزاده»)
** در این مورد همچنین میتوانید مراجعه کنید به یادداشت: «نگاهی گذرا به تصور رشدیافتگی مهندسان در برابر کارگران»
به باور من، برداشتهای رایج در جامعه از مطالبات و نگرشهای جامعه کارگری به شدت انتزافی و فرسنگها دور از واقعیت است. متاسفانه معدود نهادهای مدعی نمایندگی کارگران نیز رسما هویت خود را در جدالهای رسانهای تعریف کردهاند و اصلا معلوم نیست که گردانندگان آنان در داخل کشور زندگی میکنند یا خارج نشین هستند. فضای بسته اطلاع رسانی دولتی و نبود آمارهای قابل اتکا نیز امکان برقراری ارتباط را بیش از پیش دشوار کرده است. با این حال هنوز هم میتوان دستمایههایی حداقلی برای پی بردن به ویژگیها و البته مطالبات جامعه کارگری پیدا کرد.
در یادداشت «آیا ارتباط کارگران با رسانههای طبقه متوسط قطع است» به نتایج یک نظرسنجی فراگیر اشاره کردم که در سال 1380 و به سفارش دولت اصلاحات انجام شده است. اینجا به دو بخش دیگر از این نظرسنجی میپردازم که مورد نخست میتواند نگرش رایج به ویژگیها و گرایشهای جامعه کارگری را تا حدودی اصلاح کند و مورد دوم به اصلیترین دغدغه و مطالبه کارگران میپردازد.
مورد نخست:
برپایه نتایج این نظرسنجی: 62٪ از کارگران اعتقاد داشتند که تشکلهای کارگری باید در امور سیاسی دخالت کند. 77٪ موافق تجددگرایی، 69٪ پایبند به سنتهای بنیادی مذهبی و 79٪ موافق آزادیگرایی و اصلاحطلبی هستند.
برداشت من از این آمار این است که تصور ناآگاهی جامعه کارگری را باید به کلی کنار بگذاریم. سنتگرایی و محافظهکاری این جامعه تنها به حوزه مذهب خلاصه میشود و به هیچ وجه بهانهای برای توجیه وضعیت موجود و یا مقاومت در برابر اصلاحات و تجددگرایی نیست. آزادی شعاری کاملا پذیرفته شده در جامعه کارگری است و گزینه دیگری هم نشان میدهد که اکثریت بالایی از این جامعه نمیپذیرند که احکام الاهی را باید بر خواست مردم ترجیح داد*. حتی گزینه نخست نشان میدهد که درصد بالایی از کارگران اعتقاد ندارند که تشکلهای صنفی آنان صرفا باید به پیگیری مطالبات صنفی اکتفا کند، بلکه خواستار مشارکت فعال در فضای سیاسی هستند.
دو گزینه دیگر نیز وجود دارد که نشان میدهد: 82درصد معتقد هستند همه کارگران باید عضو تشکلهای کارگری باشند و 87٪ نیز معتقد هستند همبستگی کارگران میتواند باعث برطرف شدن مشکلات آنان شود. بدین ترتیب حتی میتوان ادعا کرد جامعه کارگری در زمینه بلوغ اجتماعی برای درک لزوم تشکیل سازمانها و نهادهای صنفی از میانگین جامعه نیز جلوتر است**.
مورد دوم:
در مورد مطالبه اصلی کارگران اختلاف نظر بسیاری وجود دارد. پرسشهای مختلف از زوایای گوناگون نیز گاه نتایج متفاوتی به همراه دارد. برای مثال نتایج نظرسنجی نشان میدهد که 82٪ از کارگران خواستار افزایش دستمزد بودهاند و 57٪ نیز از ساعات بالای کار گلایه داشتهاند. با این حال مطالبه دیگری وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار میگیرد اما نتایج خیرهکنندهای در این نظرسنجی بر جای گذاشته است. بدین ترتیب 93٪ از کارگران «پیگیری لغو قراردادهای موقت کار و تامین امنیت شغلی میدانند». این مطالبه را با این فراگیری کمنظیر، اولا مقایسه کنید با فهرست مطالباتی که تشکلهای خودخوانده کارگری مطرح میکنند، و سپس بسنجید با نتایج عملکردی دولتهای مستقر طی ده سال گذشته که تحت عنوان «خصوصیسازی» به صورتی انفجاری قراردادهای کار را لغو کرده و سرنوشت کارگران را به پیمانکاران موقت میسپارند.
پانویس:
* دستنویسهای من از این آمار در این بخش مخدوش شده است و باید به اصل منبع مراجعه کنم. درصد این گزینه را پس از مراجعه به منبع اصلی به این یادداشت اضافه میکنم. (منبع نقل نظرسنجی کتاب: «مشارکت سیاسی طبقه کارگر در ایران- افشین حبیبزاده»)
** در این مورد همچنین میتوانید مراجعه کنید به یادداشت: «نگاهی گذرا به تصور رشدیافتگی مهندسان در برابر کارگران»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر