کجا را نگاه میکنی آقا مصطفی؟ این بیرون که خبری نیست. هرچه هست همانجاست که شما هستید. خودتان از همانجا نامه بنویسید و تحلیل کنید و پیشنهاد بدهید و آقازاده رسوا کنید! ما هم گوش میدهیم. آخر ما کار دیگری از دستمان برنمیآید، یا بر میآید اما بلد نیستیم یا بلد هستیم اما همتش را نداریم. خلاصه اینکه این روزها نشستهایم که ببینیم بالاخره کدام پهلوان قرار است از راه برسد و خودش بگیرد و ببندد و تمامش کند. یک عده هم پهلوان پهلویشان را پیدا کردهاند و دارند آب و جارو میکنند تا فرش سرخ پیش پایش بیندازند. تا کی خودت بیایی و یک پیشنهاد مناظره هم با نجیبزادهها بدهی!
راستی آقا مصطفی، دیدی اشتباه کردی؟ دیدی «مرام دود» آنقدرها هم پاگیرش نکرده بود که زندانیات نکند؟ دیدی آدمها چقدر عوض میشوند و قدرت چه بر سرشان میآورد؟ خاله فخری هم دل خوش کرد بود که فلانی واسط ازدواج ما بوده و مصطفی را از پسرش بیشتر قبول دارد. حالا چهار سال هم برای خاله فخری بریدهاند تا خوشخیالی از سر همهمان بپرد. شما که یک عمر با کلام و گفتارت درس میدادی اینبار باید با سرنوشت و زندگیات عبرت شوی تا همه به چشم ببینیم «اگر کورسوی امیدی باشد، قطعا به عنایات و کرامات اربابان نیست؛ خانه الطاف همایونی سست و بیبنیاد است. تنها خانه امن، خانه قلوب مردم و تنها ستون استوار مشتهای برافراشتهشان است».
درود بر تو امیری
پاسخحذفخوب گفتی
خوب زدی توی برجکمان
کاش یکی پیدا میشد و توی چشم همه ما ملت نگاه میکرد و میگفت: آهای بی شرفها! کجایید؟