رفیق.ش: دو نیاز همواره سرکوبشده در جامعه ایرانی به طور موازی و در یک بستر مشترک رشد کردهاند: نیاز به تفریح و نیاز به بروز هویت جمعی. اینها نیازهایی هستند که از سوی نظم مستقر جامعه در حالت عادی با سرکوب هرچه بیشتر مواجه میشوند. گذران زندگی به ویژه در شهرهای بزرگ با تعریفی ضدفراغت همراه است که در بهترین حالت و در مصالحه نهایی با مختصر فراغت و تفریحی به عنوان لغزشهایی کوچک همراه میشود. از سوی دیگر حاکمیت سیاسی در دهههای گذشته نسخهای رسمی از «هویت جمعی» بدست داده است که هر تلاشی را که در راستای تولید تعریفی خُردتر ازاین مفهوم باشد، خطری جدی محسوب میکند که میتواند نسخه رسمی را مخدوش نماید. چنین نگاهی آنقدر غلیظ است که حاکمیت عملا اجتماع چند صدنفر برای «آب بازی» را اقدامی علیه امنیت ملی توصیف میکند. (از حوصله این بحث خارج است که اگر تعریف رسمی حاکمیت به دقت بررسی شود، نهایتا پذیرفتنی است که این برخورد از ژرفاندیشی حیرتانگیز حاکمیت در دفاع از تعاریف خود منتج میشود)
تا اینجا دو نیاز سرکوبشده در جامعه ایرانی معرفی شدند. نخست نیاز به تفریح و دوم نیاز به بروز هویت جمعی. این نوشتار در پی آن است که نشان دهد چگونه میل به ارضای این دو نیاز سرکوب شده، ایرانیان را به سوی حیاطخلوتی تحت عنوان «مراسم عزاداری» سوق داده است. جایی که نه نظم مستقر اجتماعی قادر به بستن این آخرین دریچه فراغت بوده و نه حاکمیت سیاسی به دلایل خاص خود حاضر به سرکوب آن است.
«مراسم عزاداری» فستیوال سالانهای است که تقریبا همه از آن راضیاند. برای مردمی که مهار نظم مستقر، فرهنگ مذهبی و مشکلات معیشتی همه روزنههای تفریحشان را بسته، این فرصتی است مغتنم که به خیابانهایی شلوغ هجوم بیاورند و از «ما»یی مشترک، حتی بدون قید و شرط و تدقیق در ماهیت آن دفاع کنند. برای نوجوانان این انگیزهای یگانه است که یازده ماه در سال منتظرش میمانند تا عاقبت بتوانند فراتر از مرزهای کنترل خانواده تا نیمه شب در خیابانها هر تعریفی از تفریح را تجربه کنند. برای قشرخاصی که در حالت عادی میان مردم به عنوان اراذل و اوباش شناخته میشوند هم فرصتی یگانه فراهم است. اینان در صدر دستهجات عزاداری هم نزاع احتمالی با دسته رقیب را به نفع خودی ها سامان میدهند و هم در مشاجره لفظی با عابرین ساده یا سرنشینان اتوموبیلهایی که از بسته شدن غیرقانونی خیابانها شکوه دارند، آنها ا با ادبیات همیشگی خود اما اینبار با تکیه بر سلاح اعتبار آفرین مقدسات بدرقه میکنند. بدین ترتیب آنها نگاههای تحقیرآمیزی را که در طول یک سال دریافت داشتهاند دراین فرصت به صورت فشرده تلافی میکنند و حتی فراتر از آن، در پی تحسین شورانگیز دسته خودی برای خود اعتبار و احترامی تصور ناشدنی میخرند که در ایام عادی به کلی از آن بیبهرهاند.
به صورت کلی همه شرکت کنندگان در مراسم عزاداری از چنین اجتماعی رضایت تام یا حداقل رضایت نسبی دارند. همه آنها که در طول سال از تفریح کافی بازماندهاند در این فستیوال جبران مافات نموده و علاوه بر آن احترامی مذهبی هم دریافت میکنند. در حالتی خاص خانوادههایی که نتوانستهاند میان سنتها و مدنیت جدید ارتباط معنایی برقرار کنند از نگاهی دیگر این اجتماعات را میستایند. اینان همچون نهادهایی رسمی حاکمیت که افول بیوقفه نقش مذهب در جامعه را برنمیتابند، در این اجتماعات نمونهای خلاف سیرکلی جامعه پیدا میکنند که تنها انگیزه حضور اجتماعیشان در مدنیتی است که در حالت عادی از آن محروم شدهاند و اتفاقا چه انگیزهای مقدستر و شیرینتر از این!
پس از انتخابات مناقشهانگیز88، بسیاری از مردم که به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند در صفوف چند میلیون نفری به خیابانها سرریز شدند. جمیعیتی که انگار بسیار زود دریافت میتواند اعتراض به نتایج انتخابات را تنها بهانهای برای حضور جمعی قرار دهند و هویتی جمعی بسازد که سالهای سال از آن محروم بوده است. این مردم بسیار زود دریافتند که کمهزینهترین حالت ممکن میتواند این باشد که در مناسبتهای خاص تقویم رسمی خیابان را تسخیر کنند. مناسبتهایی مانند روز قدس، 13آبان یا حتی عاشورا. روزهایی که انواع راهپیماییهای سالانه بر محور آنها ثبت میگردد. این رویکرد خاص اما ابدا عجیب نبوده است. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا این واکنش مردم نسخهای مشابه همان رویکرد مزمن در عزاداریهای سالانه نبوده است؟ مگرنه اینکه همین مردم که هم از تفریح و هم از بروز دادن هویت جمعی محروم بودهاند از سالها پیش روزنهای رسمی تحت عنوان «مراسم عزاداری» را برای تخلیه نیاز خود، هرچند به طور مجازی به رسمیت شناخته بودند؟ این البته مدل غیردقیق و ساده شدهای است؛ اما به همان سادگی میتواند تحلیل رفتار مردم در عزاداریهای سالانه را ممکن سازد.
پیشتر گفته شد که حاکمیت سیاسی معمولا از مراسم عزاداری به نحوی شایسته استقبال میکند و حتی با تمام توان به آن دامن میزند. در میان همه اقشاری که از این نوع مراسم احساس رضایت دارند، حاکمیت سیاسی نیز نمیتواند از تنها نقطه صعود در نمودار رو به افول نقش مذهب در جامعه به آسانی درگذرد. هم از این رو است که همه نوع تسهیلات ممکن را برای ارج نهدن به چنین مراسمی فراهم میسازد. حتی اخیرا مناسبتهایی خارج از سنت ماه محرم را هم دستاویز برگزاری مراسم عزاداری قرار میدهد تا با زیاد کردن بسامد فرهنگ عزاداری، ترمزی در مقابل سکولاریسم اجتماعی برای خود بخرد. در مقابل اما خود نیز از هیکل عظیم شاکله نین مراسمی به هراس میافتد و سعی میکند به طور موازی به آن مهار بزند. ثبت رسمی دستاندرکاران هیاتهای مذهبی، جمعآوری تمثالهای قدیسین و یا علم عزاداری از دستهها، ممنوعیت قمهزنی و تبلیغات رسمی در نکوهش استفاده از موزیک تند مراسم عزاداری نموههایی از تلاش نمبند حاکمیت برای کنترل بازار داغی است که خود بیش از دیگران در گرم کردن آن نقش داشته است اما عملا حاضر نیست با پیگیری جدیتر مطالبات کنترلی خود منافع کلی مراسم عزاداری را به مخاطره بیندازد. این هراسی است که از مدارای محافظهکارانه حاکمیت به خوبی قابل تشخیص است.
پینوشت:
شما نیز میتوانید مجموعه یادداشتهای خود را در «مجمع دیوانگان» تعریف و سردبیری کنید.
* * *
تا اینجا دو نیاز سرکوبشده در جامعه ایرانی معرفی شدند. نخست نیاز به تفریح و دوم نیاز به بروز هویت جمعی. این نوشتار در پی آن است که نشان دهد چگونه میل به ارضای این دو نیاز سرکوب شده، ایرانیان را به سوی حیاطخلوتی تحت عنوان «مراسم عزاداری» سوق داده است. جایی که نه نظم مستقر اجتماعی قادر به بستن این آخرین دریچه فراغت بوده و نه حاکمیت سیاسی به دلایل خاص خود حاضر به سرکوب آن است.
«مراسم عزاداری» فستیوال سالانهای است که تقریبا همه از آن راضیاند. برای مردمی که مهار نظم مستقر، فرهنگ مذهبی و مشکلات معیشتی همه روزنههای تفریحشان را بسته، این فرصتی است مغتنم که به خیابانهایی شلوغ هجوم بیاورند و از «ما»یی مشترک، حتی بدون قید و شرط و تدقیق در ماهیت آن دفاع کنند. برای نوجوانان این انگیزهای یگانه است که یازده ماه در سال منتظرش میمانند تا عاقبت بتوانند فراتر از مرزهای کنترل خانواده تا نیمه شب در خیابانها هر تعریفی از تفریح را تجربه کنند. برای قشرخاصی که در حالت عادی میان مردم به عنوان اراذل و اوباش شناخته میشوند هم فرصتی یگانه فراهم است. اینان در صدر دستهجات عزاداری هم نزاع احتمالی با دسته رقیب را به نفع خودی ها سامان میدهند و هم در مشاجره لفظی با عابرین ساده یا سرنشینان اتوموبیلهایی که از بسته شدن غیرقانونی خیابانها شکوه دارند، آنها ا با ادبیات همیشگی خود اما اینبار با تکیه بر سلاح اعتبار آفرین مقدسات بدرقه میکنند. بدین ترتیب آنها نگاههای تحقیرآمیزی را که در طول یک سال دریافت داشتهاند دراین فرصت به صورت فشرده تلافی میکنند و حتی فراتر از آن، در پی تحسین شورانگیز دسته خودی برای خود اعتبار و احترامی تصور ناشدنی میخرند که در ایام عادی به کلی از آن بیبهرهاند.
* * *
به صورت کلی همه شرکت کنندگان در مراسم عزاداری از چنین اجتماعی رضایت تام یا حداقل رضایت نسبی دارند. همه آنها که در طول سال از تفریح کافی بازماندهاند در این فستیوال جبران مافات نموده و علاوه بر آن احترامی مذهبی هم دریافت میکنند. در حالتی خاص خانوادههایی که نتوانستهاند میان سنتها و مدنیت جدید ارتباط معنایی برقرار کنند از نگاهی دیگر این اجتماعات را میستایند. اینان همچون نهادهایی رسمی حاکمیت که افول بیوقفه نقش مذهب در جامعه را برنمیتابند، در این اجتماعات نمونهای خلاف سیرکلی جامعه پیدا میکنند که تنها انگیزه حضور اجتماعیشان در مدنیتی است که در حالت عادی از آن محروم شدهاند و اتفاقا چه انگیزهای مقدستر و شیرینتر از این!
* * *
پس از انتخابات مناقشهانگیز88، بسیاری از مردم که به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند در صفوف چند میلیون نفری به خیابانها سرریز شدند. جمیعیتی که انگار بسیار زود دریافت میتواند اعتراض به نتایج انتخابات را تنها بهانهای برای حضور جمعی قرار دهند و هویتی جمعی بسازد که سالهای سال از آن محروم بوده است. این مردم بسیار زود دریافتند که کمهزینهترین حالت ممکن میتواند این باشد که در مناسبتهای خاص تقویم رسمی خیابان را تسخیر کنند. مناسبتهایی مانند روز قدس، 13آبان یا حتی عاشورا. روزهایی که انواع راهپیماییهای سالانه بر محور آنها ثبت میگردد. این رویکرد خاص اما ابدا عجیب نبوده است. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا این واکنش مردم نسخهای مشابه همان رویکرد مزمن در عزاداریهای سالانه نبوده است؟ مگرنه اینکه همین مردم که هم از تفریح و هم از بروز دادن هویت جمعی محروم بودهاند از سالها پیش روزنهای رسمی تحت عنوان «مراسم عزاداری» را برای تخلیه نیاز خود، هرچند به طور مجازی به رسمیت شناخته بودند؟ این البته مدل غیردقیق و ساده شدهای است؛ اما به همان سادگی میتواند تحلیل رفتار مردم در عزاداریهای سالانه را ممکن سازد.
* * *
پیشتر گفته شد که حاکمیت سیاسی معمولا از مراسم عزاداری به نحوی شایسته استقبال میکند و حتی با تمام توان به آن دامن میزند. در میان همه اقشاری که از این نوع مراسم احساس رضایت دارند، حاکمیت سیاسی نیز نمیتواند از تنها نقطه صعود در نمودار رو به افول نقش مذهب در جامعه به آسانی درگذرد. هم از این رو است که همه نوع تسهیلات ممکن را برای ارج نهدن به چنین مراسمی فراهم میسازد. حتی اخیرا مناسبتهایی خارج از سنت ماه محرم را هم دستاویز برگزاری مراسم عزاداری قرار میدهد تا با زیاد کردن بسامد فرهنگ عزاداری، ترمزی در مقابل سکولاریسم اجتماعی برای خود بخرد. در مقابل اما خود نیز از هیکل عظیم شاکله نین مراسمی به هراس میافتد و سعی میکند به طور موازی به آن مهار بزند. ثبت رسمی دستاندرکاران هیاتهای مذهبی، جمعآوری تمثالهای قدیسین و یا علم عزاداری از دستهها، ممنوعیت قمهزنی و تبلیغات رسمی در نکوهش استفاده از موزیک تند مراسم عزاداری نموههایی از تلاش نمبند حاکمیت برای کنترل بازار داغی است که خود بیش از دیگران در گرم کردن آن نقش داشته است اما عملا حاضر نیست با پیگیری جدیتر مطالبات کنترلی خود منافع کلی مراسم عزاداری را به مخاطره بیندازد. این هراسی است که از مدارای محافظهکارانه حاکمیت به خوبی قابل تشخیص است.
پینوشت:
شما نیز میتوانید مجموعه یادداشتهای خود را در «مجمع دیوانگان» تعریف و سردبیری کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر