تلویزیون صدای آمریکا یک بخشی دارد که در ابتدایش اعلام میکند: «این مواضع رسمی ایالات متحده آمریکا است» یا یک همچین چیزی. به زبان اصلی پخش میشود و باب مخاطب یک ترجمه هم به صورت زیرنویس دارد. (مثلا زیرنویس فارسی در بخش فارسی زبان صدای آمریکا) مدتی است دارم به این مسئله فکر میکنم که چرا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران یک بخش مشابه وجود ندارد؟ دقیقا بخشی که هرچه در آن منتشر میشود را بتوان مواضع رسمی جمهوری اسلامی قلمداد، نقد یا استفاده کرد. باور من بر این است که مسئله چیزی فراتر از یک تصمیم مدیریتی برای راهاندازی چنین بخشی است. از نظر من اساسا چنین رسانهای و چنین بخشی در حاکمیت ما امکان وجود ندارد!
* * *
ابهام، چند پهلو گویی، مسوولیتناپذیری و فرار مداوم از ویژگیهای نظام توتالیتر است. مسئله تلاش جنبشهای توتالیتر در پرهیز از ثبت یک قانون اساسی و پایبندی بدان از جانب «هانا آرنت» مورد تاکید فراوان قرار گرفته است. به قول او «نازیها حتی به قوانین خودشان هم علاقهای نداشتند»(1) و در بیتوجهی به قوانین کار را به جایی میرساندند که «دیگر برای اعلام همگانی فرامین و احکام ضرورتی احساس نمیشود»(2) البته این بدان معنا نیست که این حکومتها حتی به صورت ظاهری هم یک قانون اساسی ندارند. به تعبیر آرنت قانون اساسی 1936 در شوروی به مانند قانون اساسی وایمار در آمان نازی «با آنکه هرگز رعایت نشد، هرگز هم لغو نگردید».
مسئله فرار از پایبندی به قوانین را از یک جنبه میتوان در پرهیز از شفافیت مورد بررسی قرار داد. وقتی هویت شما در یک قانون اساسی مشخص شود، این موجودیت دارای مرزهایی مشخص میشود که فراتر از آن قابل پذیرش نیست و کمتر از آن ایجاد توقع میکند. حاکمیت توتالیتر به هیچ یک از این دو نمیتواند پایبند شود. این حکومت مرزی ندارد. سیال است و در هر زمان تغییر شکل میدهد. تعریف شدنی نیست. موضع مشخصی ندارد. مواضعاش هر روز و ای بسا هر ساعت و هر دقیقه تغییر میکند و هر مطلبی را که اعلام میکند در همان لحظه نقض میکند. پس هیچ گاه نمیتواند بر سندی با عنوان «رسمی» مهر تایید بزند. هرکسی چیزی میگوید، حرفها با هم در تضاد هستند. مواضع یکدیگر را نقض میکنند. همه موضع حکومت هستند و در عین حال هیچ کدام موضع حکومت نیست. این در هم تنیدگی با نظم معمول مورد انتظار همخوانی ندارد و تنها در قالب منطق توتالیتر است که قابل درک میشود.
* * *
مواضع رسمی حکومت ایران کدام هستند؟ سخنرانیهای رهبری؟ حرفهایی که رییس دولت میزند؟ آنها که سخنگوی دولت اعلام میکند؟ سخنان رییس مجلسی که باید در راس امور باشد؟ اینها که همه آشفته و گاه در تضاد هستند؟ اجازه بدهید به مورد مشخصتری اشاره کنیم. یک عده از «دانشجویان خودجوش» به سفارت انگلیس حمله میکنند. نیروی انتظامی نگاه میکند. رییس مجلس حمایت میکند. رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هم حمایت میکند. سخنگوی دولت عذرخواهی میکند. رهبر نظام سکوت میکند. صدا و سیما در محکومیت سابقه استعماری انگلستان جنجال به راه میاندازد. کدام یک موضع رسمی نظام است و کدام نیست؟
در موردی دیگر معاون رییس دولت تهدید میکند که در صورت تصویب شدن تحریم نفتی تنگه هرمز را خواهند بست. (+) چند روز بعد وزیر دفاع اعلام میکند «نگفتیم تنگه هرمز را میبندیم». (+) مدتی بعد مشاور امور بینالملل رهبری میگوید که اگر ما نتوانیم نفت بفروشیم، کس دیگری هم نخواهد توانست. (+) حالا موضع نظام کدام است؟ کدام یک از اینها نظام هستند؟ من میگویم اینها هیچ کدام حرف نظام نیست و در عین حال همهاش با هم حرف نظام است.
در مورد شخصیتها هم همین است. امروز اصولگرا هستید و فردا جریان انحرافی. دیروز نخستوزیر امام بودید و امروز سرکرده فتنه. یک روز استوانه نظام هستید، یک روز خواص بی بصیرت. یکی گمان میکند شما مامور بقای نظام هستید و دیگری شما را عامل براندازی میخواند. درست همان لحظه که همه فکر میکنند شما خود خود نظام هستید، در جای دیگر نسخه بیاعتباری شما پیچیده شده است. نظام همه اینها هست و هیچ کدام اینها نیست؛ پس شاید بتوان گفت که نظام اصلا هیچ چیزی نیست!
«توماس مازاریک» به روشنی دریافته بود که «نظام بلشویکی هرگز چیزی جز عدم کامل هرگونه نظامی نبوده است»(3) و این نیز کاملا حقیقت دارد که اگر «حتی یک متخصص حقوقی بکوشد رابطه میان حزب و دولت را در رایش سوم پیدا کند کارش به جنون خواهد کشید».(4)
پانویس:
1- توتالیتاریسم، هانا آرنت، ص189
2- همان، ص190
3- Quoted from Boris souvarine, Stalin; A critical survey of Bolshevism, Newyork
4- Stephen H.Roberts, The House that Hittler Built, 1939, P72’
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر