راننده تاکسی کرایه 700 تومانی را 800 تومان حساب میکند. خانم مسافر اعتراض میکند. راننده پاسخ میدهد «همین دیروز رفتم بیمه ماشین رو تمدید کنم، بیمه 250هزار تومانی شده 520 هزار تومان»! این رویداد کاملا ساده و متداول که به صورت روزانه با دهها نمونه متفاوت از آن مواجه هستیم از نگاه من «نخستین گزینه یک جامعه تطابقپذیر» است.
قیمت ارز و سکه بالا میرود، فروشنده، فارغ از اینکه محصول اولیهاش به این قیمتها ارتباط مستقیم دارد یا نه بلافاصله به این میاندیشد که چقدر قیمتهایش را افزایش دهد. راننده تاکسی کرایهها را بالا میکشد. کارفرما حقوق کارگرانش را به تعویق میاندازد، کارمندی که حقوقش دست خودش نیست یا در به در به دنبال یک «پارتی» میگردد که وام بگیرد یا به این فکر میافتد که مثلا به آژانسهای مسافرتی رشوه بدهد تا با صدور بلیط جعلی ارز مسافرتی با قیمت ارزان بخرد. از همه مضحکتر اینکه حتی خود دولت هم سوار موج میشود و تجارت ارز و سکه میکند! و حتما مامور دولت هم ناچار است به دنبال راههای جدید دریافت رشوه بگردد!
خلاصه ماجرا این است که اینجا در نهایت هرکسی در نخستین گام برای آنکه «گلیم خودش را از آب بیرون بکشد» به دمدستیترین ابزار موجود برای سوار شدن بر موج «سوء استفادهها» متوسل میشود. گویی گزینه نخست هیچ کس این نیست که «اگر بحرانی ایجاد شده، به راههای کنترل و یا برطرف کردن آن بیندیشیم». اینجا هیچ کس «مسوول» هیچ چیزی نیست. مردم تمامی مسوولیتها را یکجا و بیکم و کاست متوجه دولت میدانند، حتی بدون اینکه خود را در حد تحت فشار قرار دادن دولت و یا پرسش از نمایندگان مسوول بدانند. از نظر دولت «متوهم» هم یا «کار کار انگلیسیها»ست، یا دلالان (+) یا فتنهگران اقتصادی!
بحرانها میآیند و میروند، عده زیادی قربانی میشوند، عدهای آسیب میبینند، گروه انگشتشماری سودهای نجومی میکنند اما در نهایت همه با شرایط جدید «تطبیق» پیدا میکنند. عامیانهاش این میشود که «دور هم نشستهایم و همه چیزمان به همه چیزمان میآید و خوش هستیم»!
قیمت ارز و سکه بالا میرود، فروشنده، فارغ از اینکه محصول اولیهاش به این قیمتها ارتباط مستقیم دارد یا نه بلافاصله به این میاندیشد که چقدر قیمتهایش را افزایش دهد. راننده تاکسی کرایهها را بالا میکشد. کارفرما حقوق کارگرانش را به تعویق میاندازد، کارمندی که حقوقش دست خودش نیست یا در به در به دنبال یک «پارتی» میگردد که وام بگیرد یا به این فکر میافتد که مثلا به آژانسهای مسافرتی رشوه بدهد تا با صدور بلیط جعلی ارز مسافرتی با قیمت ارزان بخرد. از همه مضحکتر اینکه حتی خود دولت هم سوار موج میشود و تجارت ارز و سکه میکند! و حتما مامور دولت هم ناچار است به دنبال راههای جدید دریافت رشوه بگردد!
خلاصه ماجرا این است که اینجا در نهایت هرکسی در نخستین گام برای آنکه «گلیم خودش را از آب بیرون بکشد» به دمدستیترین ابزار موجود برای سوار شدن بر موج «سوء استفادهها» متوسل میشود. گویی گزینه نخست هیچ کس این نیست که «اگر بحرانی ایجاد شده، به راههای کنترل و یا برطرف کردن آن بیندیشیم». اینجا هیچ کس «مسوول» هیچ چیزی نیست. مردم تمامی مسوولیتها را یکجا و بیکم و کاست متوجه دولت میدانند، حتی بدون اینکه خود را در حد تحت فشار قرار دادن دولت و یا پرسش از نمایندگان مسوول بدانند. از نظر دولت «متوهم» هم یا «کار کار انگلیسیها»ست، یا دلالان (+) یا فتنهگران اقتصادی!
بحرانها میآیند و میروند، عده زیادی قربانی میشوند، عدهای آسیب میبینند، گروه انگشتشماری سودهای نجومی میکنند اما در نهایت همه با شرایط جدید «تطبیق» پیدا میکنند. عامیانهاش این میشود که «دور هم نشستهایم و همه چیزمان به همه چیزمان میآید و خوش هستیم»!
کوتاه، واضح، دقیق، درست.
پاسخحذفدقيقا,تصويري واضح از احوالات اين روزهاي ما
پاسخحذف