رفیق.ش: محشر 57 صحنه انتقامجویی همگانی بود. همه میخواستند از گذشته انتقام بکشند. مذهبیهایی که انتقام بیتوجهی به مذهب در حاکمیت سابق را میخواستند. چپگراهایی که انتقامجویی خود را متوجه عمال امپریالیسم نموده بودند؛ ملیون سودای 25 ساله انتقام را به دوش میکشیدند؛ مجاهدین خلق که در اتقامجویی به خود نیز رحم نمیکردند و از همه شدیدتر: مردم عادی یا طرفداران نه چندان پروپاقرص گروههای پیشگفته که تحت تاثیر فضای پیش آمده نشانی مغشوش از همهی کینهجوییهای برچسبدار را به هم آمیخته بودند. برای چنین کسانی شنیدن خبر اعدام انقلابی هر یک از مسوولین سابق بیاندازه شیرین مینمود. آنها حتی بیش از آنکه از کینه رجالههای سابق به وجد بیایند کیف ناشی از نفس «اعدام انقلابی» را میستودند. مردم در آن زمان هرچند در گیر اوضاع نامساعد زندگی بودنداما انگار میان وضع معاش و ساز و کارهای سیاسی ارتباطی حدالی هم نمیدیدند. به عکس ترجیح میدادند این ساز و کارها به گونهای پیش رود که «کیف عمومی» به اوج برسد!
سالها بعد در آستانه خرداد76 همچنان مساله اصلی همان انتقام بود: انتقام ازهمه مسببان وضعیت موجود؛ انتقام از هرآنچه در سالهای گذشته بر آنها تحمیل شده بود؛ انتقام از فربههای قدرت سیاسی و اقتصادی. در کل انگیزه انتقام از دهه شصت به وضوح قابل لمس بود، آن هم در نیمه دوم دهه هفتاد. امتداد این انگیزه انتقام اما در میانه دهه هشتاد هم کار دست همان مردمان داد. در حادثهای حداقل از این جهت میمون که فرد انتقامگیری به سرعت کف دست انتقام گیرندگان گذاشته شد!
انتقامجویی هم مثل هر پدیده دیگر خود به خود در جامعه پدید نمیآید. در عمل گروههایی نسبتا مشخص با انگیزههای نسبتا مشخص را میتوان مسوول گسترش انگیزه انتقام جویی در هر برههای در جامعه دانست. گروههایی که خود یا از تمیز دادن نقش خود در ترویج روحیه انتقامجویی ناآگاهند و یا آگاهانه هدف خود را دامن زدن به چنین روحیهای قلمداد کردهاد و با این وجود میان نتیجه نهایی و تلاش اولیه خود رابطه واقعی را در نمییابند.
انتقامخواهی در مقیاس کلان همچون ویروسی رایانهای عمل میکند که همراه با موج گسترش آگاهی در جامعه شیوع مییابد. ابتدا زمانی طولانی میطلبد تا برشهای عمومی جامعه را رو به پایین طی کند و سپس در زمانی کوتاه از طریق یک کلاغ و چهل کلاغی کاتورهای تبدیل به اپیدمی پر زیانی میگردد. گسترش روحیه انتقامخواهی هرچند در هر نوبت چند سال زمان میبرد اما نهایتا اندکی سریعالاثرتر از امواج آگاهی رسانی است و به مدد همین سرعت میتواند خود را رقیب فربهای برای آگاهی عمومی جا بزند. رقیبی فربه که در همه ادوار تاریخ معاصر ایران بر ریف غلبه تموده است. در غالب موارد حتی انتقام خواهی با آگاهی عمومی برای کلیت جامعه مشابه فرض شده است و تنها چون مبتنی بر شیوه دم دستتری بوده با اقبال بیشتری هم مواجه گشته است.
از سوی دیگر پروسه زمانبر بارور شدن روحیه انتقامخواهی در عموم نمونههای تاریخی، نسبت مطلق میان تحریک اولیه بذر کینخواهی و محصول نهایی را آنچنان پیچیده و درگیر اما و اگرهای پوچ نموده که عملا شانه خالی کردن از مسوولیت بروز این عارضه برای مسببین اولیه به شدت تسهیل شده است. این چنین است که تاخیر زمانی مورد اشاره که در حالت مجرد باید با نتایج مثبت همچون پختگی واکنش اجتماعی قرین گردد، تنها محللی میشود برای مختل شدن موج آگاهی رسانی به نفع روحیه انتقام طلبی مطلق.
نهایتا وقتی تحولات اجتماعی به صورت فشرده روی نوار زمانی مورد بررسی قرار میگیرد، مجموعه گستردهای از محرکهای پیدرپی کینخواهی به چشم میآید و البته مجموعهای به همان اندازه گسترده از روحیه باور شده انتقام خواهی. پرواضح است این دو مجموعه عملا آنچنان در هم تنیدهاند که ناگزیر به سوی خط تولید فلاکت اجتماعی پیشروی خواهند کرد. باید توجه داشت این تنها اشل به جواب رسیدن صورت مساله اولیه است، اما تا زمانی که مساله حاضر در مقیاسی بسیار کلیتر و یا بسیار جزییتر مورد بررسی قرار گیرد امکان رسیدن به واقعیت سلب شده و تنها زمینه برای لاپوشانی موضوع در خلال گزافهگوییها فراهم میشود. گزافهگوییهایی برای فرار از این واقعیت ساده که از گندم تنها گندم میروید و از جو تنها جو.
پینوشت:
شما نیز میتوانید مجموعه یادداشتهای خود را در مجمع دیوانگان تعریف و سردبیری کنید.
سالها بعد در آستانه خرداد76 همچنان مساله اصلی همان انتقام بود: انتقام ازهمه مسببان وضعیت موجود؛ انتقام از هرآنچه در سالهای گذشته بر آنها تحمیل شده بود؛ انتقام از فربههای قدرت سیاسی و اقتصادی. در کل انگیزه انتقام از دهه شصت به وضوح قابل لمس بود، آن هم در نیمه دوم دهه هفتاد. امتداد این انگیزه انتقام اما در میانه دهه هشتاد هم کار دست همان مردمان داد. در حادثهای حداقل از این جهت میمون که فرد انتقامگیری به سرعت کف دست انتقام گیرندگان گذاشته شد!
* * *
انتقامجویی هم مثل هر پدیده دیگر خود به خود در جامعه پدید نمیآید. در عمل گروههایی نسبتا مشخص با انگیزههای نسبتا مشخص را میتوان مسوول گسترش انگیزه انتقام جویی در هر برههای در جامعه دانست. گروههایی که خود یا از تمیز دادن نقش خود در ترویج روحیه انتقامجویی ناآگاهند و یا آگاهانه هدف خود را دامن زدن به چنین روحیهای قلمداد کردهاد و با این وجود میان نتیجه نهایی و تلاش اولیه خود رابطه واقعی را در نمییابند.
انتقامخواهی در مقیاس کلان همچون ویروسی رایانهای عمل میکند که همراه با موج گسترش آگاهی در جامعه شیوع مییابد. ابتدا زمانی طولانی میطلبد تا برشهای عمومی جامعه را رو به پایین طی کند و سپس در زمانی کوتاه از طریق یک کلاغ و چهل کلاغی کاتورهای تبدیل به اپیدمی پر زیانی میگردد. گسترش روحیه انتقامخواهی هرچند در هر نوبت چند سال زمان میبرد اما نهایتا اندکی سریعالاثرتر از امواج آگاهی رسانی است و به مدد همین سرعت میتواند خود را رقیب فربهای برای آگاهی عمومی جا بزند. رقیبی فربه که در همه ادوار تاریخ معاصر ایران بر ریف غلبه تموده است. در غالب موارد حتی انتقام خواهی با آگاهی عمومی برای کلیت جامعه مشابه فرض شده است و تنها چون مبتنی بر شیوه دم دستتری بوده با اقبال بیشتری هم مواجه گشته است.
از سوی دیگر پروسه زمانبر بارور شدن روحیه انتقامخواهی در عموم نمونههای تاریخی، نسبت مطلق میان تحریک اولیه بذر کینخواهی و محصول نهایی را آنچنان پیچیده و درگیر اما و اگرهای پوچ نموده که عملا شانه خالی کردن از مسوولیت بروز این عارضه برای مسببین اولیه به شدت تسهیل شده است. این چنین است که تاخیر زمانی مورد اشاره که در حالت مجرد باید با نتایج مثبت همچون پختگی واکنش اجتماعی قرین گردد، تنها محللی میشود برای مختل شدن موج آگاهی رسانی به نفع روحیه انتقام طلبی مطلق.
* * *
نهایتا وقتی تحولات اجتماعی به صورت فشرده روی نوار زمانی مورد بررسی قرار میگیرد، مجموعه گستردهای از محرکهای پیدرپی کینخواهی به چشم میآید و البته مجموعهای به همان اندازه گسترده از روحیه باور شده انتقام خواهی. پرواضح است این دو مجموعه عملا آنچنان در هم تنیدهاند که ناگزیر به سوی خط تولید فلاکت اجتماعی پیشروی خواهند کرد. باید توجه داشت این تنها اشل به جواب رسیدن صورت مساله اولیه است، اما تا زمانی که مساله حاضر در مقیاسی بسیار کلیتر و یا بسیار جزییتر مورد بررسی قرار گیرد امکان رسیدن به واقعیت سلب شده و تنها زمینه برای لاپوشانی موضوع در خلال گزافهگوییها فراهم میشود. گزافهگوییهایی برای فرار از این واقعیت ساده که از گندم تنها گندم میروید و از جو تنها جو.
پینوشت:
شما نیز میتوانید مجموعه یادداشتهای خود را در مجمع دیوانگان تعریف و سردبیری کنید.
مطمئن باشید ، مطمئن باشید و مطمئن باشید دور که برگرده مردم آنچنان انتقامی از کارگزاران و طرفداران نظام خواهند گرفت که عبرت تاریخ خواهد شد . این حکومت کاری کرده که هیچ فرد خارج از حکومتی نیست که به نوعی کینه این حکومت را نداشته باشه . هر کسی به نوعی زخم خورده این حکومت هست از مسائل نسبتا کم اهمیتی مثل سرعت اینترنت و فیلترینگ تا کسی که به چشم می بینه حماقت این حکومت باعث بیکاری و فقیر تر شدنش شده تا کسی که عزیزی رو از دست داده .
پاسخحذفملیون کجا سودای انتقام داشتند؟ اتفاقا در آن جو هیجانی تنها گروهی که تعقل به خرج داد و البته تقاصش را هم داد ملیون بودند...
پاسخحذفاگر ما انتقام بگیریم، این فرزندان ما هستند که فردا روز از کار بد ما بدشان می آید؛ و کار جو زده ما را به سخره می گیرند.
پاسخحذفاما اگر روزی در این مملکت، راه و رسم صلح با همگان، حتی دشمن و مخالفین مان، مانند کار گاندی غالب گردد؛ این ما هستیم که این زنجیره انتقام گیری را قطع کردیم.
فرزندان ما به خاطر بخشش یا مجازات آنان که ازشان کینه ای داشتیم، عدم کیف ناشی از نفس «اعدام های انقلابی» را میستایند!
به نطر میرسد نگاه مختصری به وقایه بعد از آپارتاید افریقای جنوبی بیندازیم تا معلوم شود که میتوان انتقام نگرفت و حتی میتوان بخشید تا صلح و آرامش برای حال نهدینه شود و هم برای آیندگان و هم اینکه در آینده خودمان دچار انتقام نشویم
پاسخحذف