رفیق.ش: جنگ هشت ساله بسیار غیرمنتظرهتر از آن پایان گرفت که حتی برای دستاندرکاران پایانش قابل هضم باشد. هنوز ایرانیان از شوک ناشی از پایان جنگ بیرون نیامده بودند که دولت مستقر در طبیعیترین رفتار ممکن سعی کرد روابط خود را با دولتهای غربی بهبود بخشد. در عمل هیچ انگیزه یا برهان قاطعی برای خودداری از بهبود روابط وجود نداشت. به ویژه اینکه در پایان عصر خزان جنگ، وقت شمردن جوجهها رسیده بود و دولتمردان اندک اندک انبوه حجم ویرانی به بار آده را هضم میکردند. عاقبت «نه شرقی و نه غربی» را چشیده بودند و نتیجه طبیعی منطق «جنگ جنگ تا پیروزی» در چشمانشان فرو رفته بود. در چنین شرایطی برآورد هزینه کمرشکنی که دوری جستن از دنیای بیرون به ارمغان میآورد چندان دشوار نبود اما ظاهرا همه قدرتمندان در ایران اینگونه فکر نمیکردند. هنوز بسیار بودند آنانی که توقف روند محکومیتهای پیدرپی ایران در عرصه بینالملل برایشان تحمل ناپذیر بود. ماجراجوییهای حضرات در اروپای غربی با همین انگیزه ساده شروع شد تا اظهار نظرهای خصمانه از کلام اروپاییها نیفتد. به اعتقاد نگارنده سرچشمه عداوت اینان با غرب به دو مساله ساده ختم میشد:
نخست صفبندیهای تازه سیاسی در کشور بود. در آنروزها بخشی از قدرتمندان احساس میکردند رقبا در رقابت برای نزدیکی با غرب چالاکتر هستند و با در دست داشتن نهاد اجرایی (دولت) در کمترین زمان ممکن خواهند توانست بیشترین موفقیت ممکن را به نام خود ثبت کنند و در صورت تحقق یافتن چنین سناریویی دیگر ادامه حکمرانی به شیوه «عرب را باید سیرنگاه داشت و ایرانی را گرسنه» مقدور نبود. با گذشت زمان مشخص شد این نگاه حضرات در تشخیص منافع گروهی خود تا چه اندازه زیرکانه و هوشمندانه بوده است.
انگیزه دیگر اخلالگری در بهبود روابط با غرب استراتژی کلی حاکمیت برای مظلومنمایی در عرصه بینالمللی و استفاده از بازتاب داخلی آن در لاپوشانی کاستیها بود. مبنای این استراتژی آن بود که اگر در تمام مملکت بوی فضاحت خانه به خانه احساس شود باز هم با تکیه بر مظلوم نمایی حاکمان (و بنابر این کشور) در عرصههای بینالمللی میتوان دهانها را بسته نگاه داشت. نگاهی گذرا به آن روزها نشان میدهد که صاحبان این نظریه هیچ حد و مرزی در اجرای ذهنیات خود نداشتند: هواپیمای مسافربری ایرانی بر فراز خلیج فارس توسط نیروهای جهانخوار سرنگون میشود. طرف ایرانی تمام توان خود را به کار میگیرد تا به صورتی نامتقارن در داخل و خارج علم مظلومیت را بالا ببرد. طبیعتا هم بیشترین تبلیغات مظلومنمایانه در داخل ایران صورت میگیرد اما در همان ایام از پیگیری کامل موضوع در خارج از مرزهای کشور سر باز میزند، چراکه به خوبی میداند پیگیری بیرونی موضوع نه تنها نتیجه دلچسبی ندارد که حتی پیامدهای سنگینی هم در داخل مرزها به ارمغان خواهد آورد. محکومیت احتمالی جهانخوار آن هم در محاکم ستمگران بینالمللی را چگونه میشد برای مردم شهیدپروری که به مدت یک دهه روزانه در مورد ستم همان محاکم توجیه میشدند توضیح داد؟
در مثالی دیگر حاکمان ایران هرگز راضی نشدند شکایت از دولت آلمان به دلیل فروش مواد اولیه تولید سلاحهای کشتار جمعی به ارتش بعثی را پیگیری کنند. چه اینکه اینان خود به خوبی میدانستند که پیگیری چنین پروندهای در سیستم قضایی همان کشور متهم –ونه حتی محاکم بینالمللی- میتوانست منجر به محکومیت دولت آلمان گردد که این خود بنابه همان دلیل قبلی افتضاحی سیاسی برای طرف ایرانی محسوب میشد! حتی بدتر؛ چگونه میشد برای ایرانیان توضیح داد که همان سیستم قضایی که در پروندهای مشابه رجال برجسته ایرانی را تحت تعقیب قرار داده بود و بنابراین به تمام فاسد تلقی میشد حاضر به پیگیری و شاید حتی مکومیت دولت غربی (ستمگر استعمارگر) شده است؟ واقعیت آن بود که طرف ایرانی ترجیح داد به جای پیگیری چنان پرونده وحشتناکی، هربار که دعاوی آلمان در عرصه بینالملل بالا گرفت با کشاندن جانبازان واقعا مظلوم شیمیایی به پشت درهای سفارت آلمان در تهران نمایش مظلومیت همیشگی را با حداکثر توان در داخل مرزها سازماندهی کند.
اخلال در بهبود روابط با غرب حداقل به اعتقاد نگارنده پدیدهای بوده که قابل ارزیابی به عنوان پروژهای واحد است. پروژهای که در آن اهرمهای اجرایی دستاندرکار حتی در کوچکترین تلاشهای منفرد برای ترویج غربستیزی سعی در جهتدهی کلی داشتند. اینان در این گونه موارد از طریق تبلیغات رسمی روزانه با چراغ روشن طی طریق میکردند. هرچند در مقیاسی فراتر همزمان جهادی بس عظیمتر با چراغهای خاموش در جریان بود.
پینوشت:
شما نیز میتوانید مجموعه یادداشتهای خود را در مجمع دیوانگان تعریف و سردبیری کنید.
- روز گذشته (یکشنبه، 11دیماه) اختلالات اینترنت به حدی رسید که من نتوانستم به وبلاگ دسترسی پیدا کرده و یادداشتهای روزانه را منتشر کنم. تلاش می کنم که با پیدا کردن راهکارهای جایگزین از این پس چنین مشکلی تکرار نشود، با این حال به عنوان یک جایگزین، در صورتی که امکان به روز کردن وبلاگ وجود نداشت، یادداشتها را در «صفحه گوگل پلاس مجمع دیوانگان+» منتشر میکنم که فعلا فیلتر نیست و به سادگی میتوانید آن را دنبال کنید.
نخست صفبندیهای تازه سیاسی در کشور بود. در آنروزها بخشی از قدرتمندان احساس میکردند رقبا در رقابت برای نزدیکی با غرب چالاکتر هستند و با در دست داشتن نهاد اجرایی (دولت) در کمترین زمان ممکن خواهند توانست بیشترین موفقیت ممکن را به نام خود ثبت کنند و در صورت تحقق یافتن چنین سناریویی دیگر ادامه حکمرانی به شیوه «عرب را باید سیرنگاه داشت و ایرانی را گرسنه» مقدور نبود. با گذشت زمان مشخص شد این نگاه حضرات در تشخیص منافع گروهی خود تا چه اندازه زیرکانه و هوشمندانه بوده است.
انگیزه دیگر اخلالگری در بهبود روابط با غرب استراتژی کلی حاکمیت برای مظلومنمایی در عرصه بینالمللی و استفاده از بازتاب داخلی آن در لاپوشانی کاستیها بود. مبنای این استراتژی آن بود که اگر در تمام مملکت بوی فضاحت خانه به خانه احساس شود باز هم با تکیه بر مظلوم نمایی حاکمان (و بنابر این کشور) در عرصههای بینالمللی میتوان دهانها را بسته نگاه داشت. نگاهی گذرا به آن روزها نشان میدهد که صاحبان این نظریه هیچ حد و مرزی در اجرای ذهنیات خود نداشتند: هواپیمای مسافربری ایرانی بر فراز خلیج فارس توسط نیروهای جهانخوار سرنگون میشود. طرف ایرانی تمام توان خود را به کار میگیرد تا به صورتی نامتقارن در داخل و خارج علم مظلومیت را بالا ببرد. طبیعتا هم بیشترین تبلیغات مظلومنمایانه در داخل ایران صورت میگیرد اما در همان ایام از پیگیری کامل موضوع در خارج از مرزهای کشور سر باز میزند، چراکه به خوبی میداند پیگیری بیرونی موضوع نه تنها نتیجه دلچسبی ندارد که حتی پیامدهای سنگینی هم در داخل مرزها به ارمغان خواهد آورد. محکومیت احتمالی جهانخوار آن هم در محاکم ستمگران بینالمللی را چگونه میشد برای مردم شهیدپروری که به مدت یک دهه روزانه در مورد ستم همان محاکم توجیه میشدند توضیح داد؟
در مثالی دیگر حاکمان ایران هرگز راضی نشدند شکایت از دولت آلمان به دلیل فروش مواد اولیه تولید سلاحهای کشتار جمعی به ارتش بعثی را پیگیری کنند. چه اینکه اینان خود به خوبی میدانستند که پیگیری چنین پروندهای در سیستم قضایی همان کشور متهم –ونه حتی محاکم بینالمللی- میتوانست منجر به محکومیت دولت آلمان گردد که این خود بنابه همان دلیل قبلی افتضاحی سیاسی برای طرف ایرانی محسوب میشد! حتی بدتر؛ چگونه میشد برای ایرانیان توضیح داد که همان سیستم قضایی که در پروندهای مشابه رجال برجسته ایرانی را تحت تعقیب قرار داده بود و بنابراین به تمام فاسد تلقی میشد حاضر به پیگیری و شاید حتی مکومیت دولت غربی (ستمگر استعمارگر) شده است؟ واقعیت آن بود که طرف ایرانی ترجیح داد به جای پیگیری چنان پرونده وحشتناکی، هربار که دعاوی آلمان در عرصه بینالملل بالا گرفت با کشاندن جانبازان واقعا مظلوم شیمیایی به پشت درهای سفارت آلمان در تهران نمایش مظلومیت همیشگی را با حداکثر توان در داخل مرزها سازماندهی کند.
* * *
اخلال در بهبود روابط با غرب حداقل به اعتقاد نگارنده پدیدهای بوده که قابل ارزیابی به عنوان پروژهای واحد است. پروژهای که در آن اهرمهای اجرایی دستاندرکار حتی در کوچکترین تلاشهای منفرد برای ترویج غربستیزی سعی در جهتدهی کلی داشتند. اینان در این گونه موارد از طریق تبلیغات رسمی روزانه با چراغ روشن طی طریق میکردند. هرچند در مقیاسی فراتر همزمان جهادی بس عظیمتر با چراغهای خاموش در جریان بود.
پینوشت:
شما نیز میتوانید مجموعه یادداشتهای خود را در مجمع دیوانگان تعریف و سردبیری کنید.
- روز گذشته (یکشنبه، 11دیماه) اختلالات اینترنت به حدی رسید که من نتوانستم به وبلاگ دسترسی پیدا کرده و یادداشتهای روزانه را منتشر کنم. تلاش می کنم که با پیدا کردن راهکارهای جایگزین از این پس چنین مشکلی تکرار نشود، با این حال به عنوان یک جایگزین، در صورتی که امکان به روز کردن وبلاگ وجود نداشت، یادداشتها را در «صفحه گوگل پلاس مجمع دیوانگان+» منتشر میکنم که فعلا فیلتر نیست و به سادگی میتوانید آن را دنبال کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر