1- جمعی از فرماندهان و رزمندگان لشگر عاشورا از سردار علایی حمایت کردهاند. (اینجا)
2- جمعی از دانشجویان سبز دانشگاه تهران اعتراض خود را به فضای خفقان اعلام کردهاند. (اینجا)
3- جمعی از یادگاران دفاع مقدس از سکوت هاشمی رفسنجانی گلایه کردهاند. (اینجا)
اینها چه کسانی هستند؟ این «جمعی از ...»های بیهویت که ناگاه ظاهر میشوند و خیلی زود از یاد میروند کارکردشان چیست؟ هدفشان چیست؟ پیشینهشان کدام است؟ به کدام جریان تعلق دارند؟ به کجا میخواهند بروند؟ چند نفر هستند؟ چه جایگاه و خاستگاه و نفوذی در جامعه دارند؟ تا چه میزان نماینده نامهایی هستند که یدک میکشند؟ هیچ کس نمیداند!
به باور من، این زشتترین، پلیدترین، غیراخلاقیترین، غیرحرفهایترین و البته مضرترین سنت نامیمونی است که در فضای رسانهای سیاسی-اجتماعی ما متداول شده است. اینکه نامههای بیسر و تهی به نام «جمعی از فلان...» منتشر شود و هیچ کس هم در موردش پاسخگو نباشد.
چرا بنده مخاطب باید صحت این ادعاها را قبول کنم؟ آیا رسانه منتشر کننده این خبر به صورت غیرمستقیم من را دعوت نمیکند که به پذیرش ادعاهای «بیسند» و «غیرموثق» عادت کنم؟
چرا نگارندگان این نامهها اسامی خود را منتشر نمیکنند؟ آیا به صورت غیرمستقیم به مخاطب خود پیام نمیدهند که «ما جرات معرفی کردن خودمان را نداریم، اما شما بروید و یک کاری بکنید»؟
چرا دست کم یک نام مشخصتر برای خود انتخاب نمیکنند؟ مثلا نام یک انجمن یا هیات که بار بعدی هم اگر نامهای نوشتند بفهمیم که اینها همانها بودند؟ آیا جز این است که نمیخواهند هیچ مسوولیتی در قبال تبعات سخنانشان بپذیرند؟
اینها برای من ویژگیهای مشخصه رفتاری است که من آن را «تروریسم خبری» میخوانم. به باور من، برادر حسین شریعتمداری هزار بار شرافتمندانهتر و صادقانهتر از این جماعت تولید خبر میکند چرا که راست و دروغش را با نام خودش منتشر میکند و دست کم به موافق و مخالف خودش فرصت سنجش و پیگیری و قضاوت میدهد. من فقط میتوانم خودم را به نیمه پر لیوان دلخوش کنم که این شیوه زشت هنوز به صورت کامل فراگیر نشده است و در برابرش میتوان نمونههای دیگری را ارایه داد. پس در تقابل با سه گزینه نخست به این موارد دقت کنید:
1- خواهر شهیدان باکری، از سردار علایی تشکر کرد. (اینجا)
2- هشدار استادان دانشگاه علامه طباطبایی نسبت به ایجاد فضای پادگانی در دانشگاه (اینجا)
3- نامه گروهی از زندانیان سیاسی به هاشمی رفسنجانی (اینجا)
2- جمعی از دانشجویان سبز دانشگاه تهران اعتراض خود را به فضای خفقان اعلام کردهاند. (اینجا)
3- جمعی از یادگاران دفاع مقدس از سکوت هاشمی رفسنجانی گلایه کردهاند. (اینجا)
اینها چه کسانی هستند؟ این «جمعی از ...»های بیهویت که ناگاه ظاهر میشوند و خیلی زود از یاد میروند کارکردشان چیست؟ هدفشان چیست؟ پیشینهشان کدام است؟ به کدام جریان تعلق دارند؟ به کجا میخواهند بروند؟ چند نفر هستند؟ چه جایگاه و خاستگاه و نفوذی در جامعه دارند؟ تا چه میزان نماینده نامهایی هستند که یدک میکشند؟ هیچ کس نمیداند!
به باور من، این زشتترین، پلیدترین، غیراخلاقیترین، غیرحرفهایترین و البته مضرترین سنت نامیمونی است که در فضای رسانهای سیاسی-اجتماعی ما متداول شده است. اینکه نامههای بیسر و تهی به نام «جمعی از فلان...» منتشر شود و هیچ کس هم در موردش پاسخگو نباشد.
چرا بنده مخاطب باید صحت این ادعاها را قبول کنم؟ آیا رسانه منتشر کننده این خبر به صورت غیرمستقیم من را دعوت نمیکند که به پذیرش ادعاهای «بیسند» و «غیرموثق» عادت کنم؟
چرا نگارندگان این نامهها اسامی خود را منتشر نمیکنند؟ آیا به صورت غیرمستقیم به مخاطب خود پیام نمیدهند که «ما جرات معرفی کردن خودمان را نداریم، اما شما بروید و یک کاری بکنید»؟
چرا دست کم یک نام مشخصتر برای خود انتخاب نمیکنند؟ مثلا نام یک انجمن یا هیات که بار بعدی هم اگر نامهای نوشتند بفهمیم که اینها همانها بودند؟ آیا جز این است که نمیخواهند هیچ مسوولیتی در قبال تبعات سخنانشان بپذیرند؟
اینها برای من ویژگیهای مشخصه رفتاری است که من آن را «تروریسم خبری» میخوانم. به باور من، برادر حسین شریعتمداری هزار بار شرافتمندانهتر و صادقانهتر از این جماعت تولید خبر میکند چرا که راست و دروغش را با نام خودش منتشر میکند و دست کم به موافق و مخالف خودش فرصت سنجش و پیگیری و قضاوت میدهد. من فقط میتوانم خودم را به نیمه پر لیوان دلخوش کنم که این شیوه زشت هنوز به صورت کامل فراگیر نشده است و در برابرش میتوان نمونههای دیگری را ارایه داد. پس در تقابل با سه گزینه نخست به این موارد دقت کنید:
1- خواهر شهیدان باکری، از سردار علایی تشکر کرد. (اینجا)
2- هشدار استادان دانشگاه علامه طباطبایی نسبت به ایجاد فضای پادگانی در دانشگاه (اینجا)
3- نامه گروهی از زندانیان سیاسی به هاشمی رفسنجانی (اینجا)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر