۳/۰۷/۱۳۸۹

مسئله سازمان ها نیستند، بحث بر سر منش است

من نمی توانم درک کنم کسی «احمدی نژاد» را یک دشمن مشترک بداند اما در عین حال بتواند با «سازمان مجاهدین خلق» هم پیمان باشد. (ویدیو سخنرانی خانم حقیقت جو) اگر کسی پدرکشتگی خاصی با جناب محمود خان دارد، حرفی نیست، اما گمان می کنم تمام مشکلی که من (و احتمالا بسیاری دیگر) با احمدی نژاد و دیگر سیاست مداران حاکمیت فعلی داریم در عملکرد آنان خلاصه می شود. عملکردی که زمانی از «دروغ گویی، عوام فریبی، قانون شکنی، خرافه پرستی و بنیادگرایی» آغاز شده بود و امروز به «استبداد، سرکوب و جنایت» کشیده شده است. در واقع این مخالفت، نه مخالفت با یک یا چند فرد مشخص، که مخالفت با مجموعه ای از صفات و اقدامات است. (به یاد بیاوریم که مطالبات این جنبش هم در به قدرت رسیدن هیچ فرد و جناحی خلاصه نمی شود، بلکه تا استقرار نظامی قانونمند و دموکراتیک پیش می رود)


با چنین پیش فرضی، سازمان مجاهدین خلق را به راستی باید در جبهه کدام گروه دانست؟ جنبش سبز و یا سرکوب گران؟ آیا صرف اینکه اعضای سازمان مجاهدین و حاکمیت جمهوری اسلامی به صورت متقابل به هم فحاشی می کنند و هم اگر دستشان برسد به یکدیگر ضربه وارد می کنند سبب می شود تا مجاهدین به اردوگاه آزادی خواهان بپیوندند؟ من با پیشینه این سازمان کاری ندارم، (که اتفاقا خودش حسابی کار دارد و نباید نادیده گرفته شود). اما این سازمان، آیا همین امروز هم دست از منش پیشین خود برداشته است؟ آیا تنها یک نگاه ساده به شبکه تلویزیونی این سازمان ثابت نمی کند که همچنان اعضای آن در فضایی بسته، تحت حاکمیت یک حزب سیاه و هژمونی سنگین سازمانی قرار دارند؟ آیا علاقمندان به هم پیمانی با سازمان می دانند که اعضای این گروه هنوز هم حق ندارند کتاب های مورد مطالعه خود را انتخاب کنند؟ کتاب که هیچ؛ آیا دقت نکرده اید که آنها لباس ها و حتی آرایش مو و صورتشان هم سازمان دهی شده است؟


نه دوستان*؛ من اتفاقا با «ساز مخالف» موافقم. مسئله مخالفت با سازمان مجاهدین خلق مسئله مخالفت با گروهی از هم وطنانمان نیست همان گونه که مسئله مبارزه با بسیج مسئله مبارزه با تعدادی از هم وطنانمان نیست، بلکه مسئله مبارزه با سازمان و تشکیلاتی است که منشی ایدئولوژیک، بسته و استبدادی دارد و در نهایت بروندادش به جنایت ختم خواهد شد.


پی نوشت:

* بخشی از یادداشت به نوعی در پاسخ به نظر «آرش کمانگیر» نوشته شده است.

- فاطمه حقیقت جو، دست کم برای نسلی از اعضای انجمن های اسلامی دانشجویان که وی را به درستی نماینده خود در مجلس ششم می دانستند چهره ممتاز، دوست داشتنی و حتی «اسطوره»ای است. احترام من و دوستان من برای خانم حقیقت جو به این سادگی ها مخدوش نمی شود. با این حال نمی توانم افسوس خود از چنین اظهاراتی را پنهان کنم.

- یادداشت «بر ساحل سلامت» هم گویا همزمان با همین یادداشت منتشر شده است.

- از «آینده ما» در همین رابطه بخوانید

۱ نظر: