اخراج نشدم. (به «طغیان» نگاهی بیندازید) مدیرمهندسی پا درمیانی کرد و یکی به نعل زد و یکی به میخ تا در نهایت کار به روبوسی و رفع کدورت بینجامد. احوال پریشان این چند روزم دوباره آرام گرفته و از این جهت خوشحالم. اما نکته جالب ماجرا زمانی بود که حکایت درگیری خودم با جناب مدیر را به روایت دیگر همکاران شنیدم. خودم هم تعجب کردم. گویا آن وسط ها خواسته و ناخواسته چند بار گوشه و کنایه هایی زده بودم که حسابی سوزناک بودند. یادم نبود. یعنی اطمینان دارم که به قصد نبوده است. عصبانی بودم و تمرکزم را تنها بر روی سخنان و حرکات جناب مدیر قرار داده بودم. لزومی ندارد هر داستان نتیجه ای اخلاقی داشته باشد. اما دست کم این ماجرا برای من یادآوری کرد که هرگاه دنیا را بیش از حد «سیاه و سفید» دیدیم بدانیم که ایرادی در نگاهمان پیدا شده است.
۱۲/۱۰/۱۳۸۸
آرامش
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر